Total Pageviews

Tuesday, December 13, 2016

«استانبولدا بیر قادین»، هؤوشنه و یالقیزلیق ناغیلیندان «اوچ استانبول»حیکایه‌سینین  دؤردونجو حیکایه‌‌‌سی دیر؛ بو ناغیلی ایرانلی ملتجی‌لردن اولان بیر یازار  پاییز گونلرینین بیر گونونده یازیبدیر. بیر یازارین حیکایه‌سی دیر کی، اؤزو ایستیه‌رک سورگون یاشاییب سئوگیلیسیندن اوزاق، یالقیز قالماغی جانینا آلمیشدیر؛ «لیدی چاترلی»، «لارنس حکایه‌سی»،  «دنیز قوشو» ماجراسی، «چخوف» و «لیدیا» حیکایه‌لری کیمی. لیمانلاردا، آلیشوئریش مرکزلرینده و استانبولون خیابانلاریندا دولاشیریق و او دانیشیر،‌ من ایسه اونو دینله‌ییرم.
 

Sunday, November 27, 2016

روی نیمکتی در محوطه باغ نشستیم. سعی می کردیم توجه کسی را جلب نکنیم. رو به ساختمان خانه هنرمندان در سکوتی آزار دهنده لحظاتی گذشت. چند هفته ای بود که خبر دهان به دهان می گشت. از محمد مختاری و جعفر پوینده و محمدتقی زهتابی خبری نبود. دکتر شریف هم گم شده بود. وضع میرعلایی هم نامعلوم بود. سیگاری روشن کردم. با حسرت به سیگار خیره شد! خانه یا داخل ماشین بودیم، با راحتی سیگار می کشید؛ این موقع ها حرص اش می گرفت که نمی توانست سیگار بکشد. پشت سر هم پک به سیگار زدم و طوری که رهگذری صدایم را نشنود، گفتم «انگار خبرهایی است! چند روزی است که در روزنامه ها کنترل بیشتر شده. تلویزیون و رادیو هم مثل همیشه خفقان گرفته اند. پنج شنبه که قرار بود با ناشر به خانه دکتر شریف برویم، به خاطر نبودنش دیدارمان منتفی شد. انگار در لیست بوده...» حرفم را قطع کرد و با پوزخندی در حرفش، زیر لب زمزمه کرد «صبح رادیو اعلام کرد خانواده اش در پزشک قانونی جنازه اش را تحویل گرفته اند...» بقیه حرف هایش در فضای پارک پیچید. حلقه های دود سیگار هوا را پر کرده بود و سرمای پاییزی به سرو صورتم می کوبید. ذهنم پر کشید به 134 اسم که بیانیه نویسندگان را امضا کرده بودند. ماشین ترور در تهران و شهرستان ها به راه افتاده بود. اسامی نویسندگان و شعرا در ذهنم جابجا می شدند. براهنی در «آواز کشتگان» نوشته بود «هر کی در این مملکت بنویسد و از آزادی حرف بزند، می شاشیم به دهنش» و مامور امنیتی از روی میز شاشیده بود به دهنش! غرق افکارم بودم که احساس کردم صدایم می کند «هی کجایی؟! خوابت برده یا باز زدی به خیالات؟!» سرم را به طرفش برگرداندم «این دفعه خیال نیست؛ در خیابان نویسنده می کشند.»
تکانی به خودم دادم و به پشتی نیمکت تکیه کردم. در لحظه پشتم تیر کشید و از جایم بلند شدم؛ جای ضربه های شلاق درد می کرد. به حرف در آمدم «نه می بخشم و نه فراموش می کنم.» بی معطلی بلند شد، دستی به روسری اش کشید و همراهم راه افتاد. بخواهی نخواهی در میان ترس و محبت، بازویم را گرفت تا تعادلم را حفظ کنم. در گوشم به آرامی زمزمه کرد «در سرزمین عشق ممنوع از دردهایت بنویس. از کشتارها و فسادها بنویس. از شلاق ها و اعدام ها بنویس. تو باید بمانی و بنویسی. قوی باش و ادامه بده. بگذار آیندگان بخوانند که در خیابان نویسنده می کشند.»...
رازهای عاشقانه ایران/ علی اصغر حقدار

Monday, November 14, 2016

بازخوانی جنبش خلق مسلمان در آذربایجان بر پایه اسناد، خاطرات و منابع تاریخی

تبریز با مطالبات تعریف شده اش در شورش های 79-1978 که تداوم آن ها به تغییر رژیم در ایران منجر گردید، وارد شد؛ تظاهرات فراگیر 29 بهمن 1356 تبریز به نوعی بیان و ظهور خواسته های اجتماعی و سیاسی که ریشه در واکنش علیه انهدام همه جانبه زبانی و هویتی منطقه آذربایجان داشت و از فردای سرنگونی حکومت ملی آذربایجان، نظام تمامیت خواه پهلوی از سه دهه پیشین در پیش گرفته بود؛ در آن سال ها انسداد سیاسی توأم با توسعه معوج فرهنگی و اقتصادی و ناتوازنی حقوق شهروندی، مردمان را به خیابان ها کشاند و خواسته های مدنی و سیاسی به یغمای قشر سنت گرای پایگان مذهبی رفت. با دگردیسی در نظام اجرایی، استبداد مذهبی بر کشور حاکم و اعتراضات قومی و مدنی با سرکوب نظامی و فشارهای سیاسی، صورت دیگری از مرکزگرایی را به صحنه آورد.
در اولین ماه از استقرار نظام انقلابی، حزب جمهوری خلق مسلمان تأسیس و با اهداف آزادی خواهانه به فعالیت پرداخت؛ نخستین رویارویی خلق مسلمان در مساله مجلس خبرگان قانون اساسی، به وقوع پیوست. انتشار مقاله ای توهین آمیز علیه سید کاظم شریعتمداری، حساسیت های منطقه آذربایجان را علنی ساخت؛ منطقه ای که از دهه ها پیش متاثر از ملی گرایی ترکی، یادمان صمد بهرنگی و انتشار مجلات و کتاب های ترکی که در فضای انقلابی گری فرصت کوتاهی به دست آورده بودند، در آستانه باززایی هویتی و فرهنگی ترکی، انگاره های ضداستبدادی را تقویت می کردند.
در گسترش جنبش خلق مسلمان، مطالبات سیاسی به درخواست های هویتی آمیخته شدند و اعتراضات در تبریز و چندین شهر دیگر، شکل و ماهیتی ملی به خود گرفتند؛ تهران علیه تبریز خشونت بی پروایی را به کار برد. معترضان فعالیت های خود را بیشتر کردند و با فشارهای سرکوب گرایانه، در برابر دخالت های نظامی ایستاده گی کردند. افزایش فشار بر آذربایجان همراه با حصر خانگی شریعتمداری و انحلال حزب جمهوری خلق مسلمان، اشغال نظامی تبریز و اعدام 12 نفری در زمستان 1358 را در پی داشت.
رویداد جنبش خلق مسلمان در آذربایجان، از دوره های تاریخی است که کمتر به آن پرداخته شده است. ماهیت جنبش از کدامین ایدئولوژی نشأت می گرفت؟ رهبران قومی جنبش چه کسانی بودند و چه اهدافی داشتند؟ جایگاه دینی شریعتمداری در جنبش تا چه اندازه تأثیرگذار بود؟ گروه ها و احزاب سیاسی چه موضعی نسبت به جنبش داشتند؟ اقدامات دولت انقلابی علیه جنبش مردمی چگونه بود؟ زمینه ها، توابع و نتایج جنبش خلق مسلمان در تاریخ مبارزات ملی گرایانه آذربایجان چیست؟ و... از سئوالاتی است که تحقیق حاضر را بر اساس منابع تاریخی، اسناد و خاطرات و نشریات شکل داده اند.

Sunday, November 13, 2016

تبریز/ علی اصغر حقدار

گفت «هوای این شهر چقدر دلگیر است!»
دست راست را روی چشمانش سایه بان کرد و به بلندی ارک خیره شد؛ آفتاب چشمانش را زد؛ عینک آفتابی را به چشمانش گذاشت. لحظاتی به بلندای ارک نگریست. روی برگرداند و با حسرت و حیرت از شکوه معطل مانده و ویرانی بنا سخن گفت؛ صدایش اضطراب و لذت را توأمان داشت. لرزه های صدایش از احترامی بود که به بزرگی بنا داشت. اشک در چشمانش جمع شده بود. نگاهی به صورتش کردم؛ دستش را در دست گرفتم.
گفت «داستان این شهر باید شنیدنی باشد؛ شهری که از پستوی تاریخ سر برآورد و در ذهن و قلب مردمان زیست؛ شهری که با زلزله ها و جنگ ها و بیماری ها به دفعات ویران شد. به دفعات ساخته شد و اینک با سمبل های تاریخی اش مثل این بنا، هم چنان پابرجاست! چون مردمانش استوار و محکم و صمیمی است!»
اولین بار بود که به تبریز می آمد؛ دستم را در دست فشرد و باز به بنای ارک خیره شد. چند دقیقه ای در اطراف ارک قدم زدیم. باد سرد پاییزی درختان تبریزی را تکان می داد. دستم را از دستش بیرون آوردم و سیگاری روشن کردم. سیگاری از من خواست و کنارم آرام و سر در تفکر قدم زد.
گفتم «داستان این شهر، داستان طولانی است! از هزاره های قدیمی شروع می شود و در پیچ و خم تاریخ و جغرافیا چونان رودخانه ای ادامه می یابد... این داستان را برای تو می گویم؛ برای تو که...»
گفت « می شنوم! مرا به کوچه پس کوچه های تبریز ببر. از ویرانی هایش بگو و از آرامش و شکوفایی که پشت سر گذاشته است؛ جسته و گریخته شنیده ام زنان تبریزی در جنگ های عباس میرزا، انبوهی از طلاجات خود را برای غرامت جنگی هبه کردند، تا شهر به غارت و اسارت دچار نشود! شنیده ام سالیانی شوکتی برای خود داشته است! تومروس بانوی حاکم، نام خود را از این شهر گرفته است؟! از ترکان خاتون سلجوقی خیلی کم می دانم!... به اختصار خوانده ام زنان تبریزی همراه مشروطه خواهان با لباس مردمانه در سنگرهای مقاومت حضور داشتند!... می دانم راویان شهر، آشیق ها هستند...»
در نیمکتی نزدیک بنای ارک نشستیم. پکی به سیگارش زد و مانده اش را زمین انداخت. یقه پالتویش را دور گردنش کشیدم، تا سرمای پاییزی تبریز اذیتش نکند. نگاهی به من کرد و سر به طرف ارک برگرداند؛ انگار چیزی در ارک جا گذاشته بود که نمی توانست از آن دل بکند. خوشحال بودم که توانسته تبریز را ببیند.
در حالی که داشت خودش را در پالتو جمع می کرد، زیر لب گفت «هوای این شهر چقدر دلگیر است!»...



Tebriz/ Aliasghar HAGHDAR

“Bu şehrin havası ne kadar da kasvetli”dedi. Sağ eliyle gözlerine gölge yaparak Erk kalensi’in zirvesine gözlerini dikti. Güneş gözlerini kamaştırınca; Güneş gözlüğünü taktı.Başını çevirdi, hasret ve hayranlıkla binanın unutulmuş görkeminden ve tahribatından söz etti. Ses tonunda zevk ve ızdırap biraradaydı. Sesindeki titreme binaya karşı duyduğu saygıdan dolayıydı.Gözleri yaşardı.Yüzüne baktım. Elini elimin içinde tuttum. “Bu şehrin hikayesi ilginç olmalı.” dedi. Tarihin derinliklerinden yükselen ve insanların kalbinde ve zihninde yaşayan bir şehir.Defalarca depremler, savaşlar ve hastalıklarla viraneye dönenbir şehir. Defalarca yeniden inşa edildi ve şimdi bu bina gibi tarihi simgeleri ile hala ayakta olan bir şehir.Halkı gibi dimdik, güçlü ve samimi. Tebriz’e ilk gelişiydi.Elimi sıktı Ve tekrar Erk kalesin’in yapısına göz dikti. Erk’in etrafında birkaç dakika yürüdük. Sonbaharın soğuk rüzgari Tebriz’in ağaçlarını savuruyordu. Elimi elinden çektim ve bir sigara yaktım.Benden bir sigara istedi ve yanımda sesizce ve düşünceli yürümeye devam etti. “Bu şehrin hikayesi uzun bir hikayedir.Eski milenyumlardan başlar ve tarih ve coğrafyanın dönemeçlerinde bir ırmak gibi akar.bu hikayeyi sana anlatırım. Sana ki…’’.dedim “Dinliyorum.Beni Tebriz sokaklarına götür.Yıkıntılarını anlat ve geride bıraktığı huzur ve ihtişamı. Ordan burden duyduklarımdan Abbas Mirza savaşlarında şehir teslim ve talan olmasın diye Tebriz’li kadınlar altınlarının bir yığınını savaş tazminatı için hibe etmişler. Duyduğuma göre uzun yıllar boyukendineözgü bir görkemi varmış.’’Dedi. Kraliçe Tümrüs adını bu şehirden almış olmalı?!, Selcuk kraliçesi Türkan hatun’dan çok az bir şey biliyorum. Kısaca okuduklarımdan Tebriz’li kadınlar erkek kıyafetleri giyerek meşrutiyetçilerle birlikte direniş siperlerinde bulunmuşlar.Biliyorum kentin ozanları aşıklardır. Erk kalesin’in yanında ki bir banka oturduk. Sigarasından bir nefes alıp izmaritini yere attı.Tebriz’in sonbahar soğuğu onu rahatsız etmesindiye paltosunun yakasını boynuna sardım. Bana baktı ve başını kale’ye doğru çevirdi. Sanki kale’de vazgeçmek istemediği birşey bırakmıştı. Tebriz’I görmüş olduğu için sevinçliydim. Kendimi mutlu hissediyordum. Kendini paltosunun içinde toparlar ken fısıldadı“ Bu şehrin havası ne kadar da kasvetli” dedi. Banktan kalktı ve Erk kalesin’in çevresini dolaşmaya başladı. Bir aşığın sevgilisinin etrafında tavaf etmesi gibi dolaştığını gördüm.Eli cebinde ve düşünerek kaç adımdan bir Erk kalesin’e bakıyordu. Erk’in etrafında bir tam tur attıktan sonar bana doğru geldi, düşünceli ve yapıya dalmış bir şekilde yanımda oturdu.


زنی در استانبول(چاپ سوم) علی اصغر حقدار

چاپ سوم کتاب(با اصلاحات) توسط انتشارات باشگاه ادبیات منتشر شده و مراکز پخش در لس آنجلس- تورنتو- آنکارا خواهد بود.
کتاب به صورت کاغذی ارائه می شود.

استانبولدا بیر قادین/ علی اصغر حقدار

قارشیداکی ساحیله بیر گؤز آتیرام. استانبول ساحلینی تهرانین داغ‌اتکلری و تبریزین کوچه‌باغی ایله ذهنیمی قاتیب قاریشدیریر؛ پاییز اؤزونو سره‌له‌ییب استانبولون طبیعتینده؛ استانبولون پاییزی، اوچ ایلدن سونرا؛ پاییز یئلی دنیزین سرینلیگینی اوزومه چیرپیر. گارسونو چاغیریب حسابی گتیرمه‌‌سینی ایستیرم. یان میزده بیر کیشینین پیچیلتییا بنزر سسینی ائشیدیرم، قارشیسینداکی قادینا «استانبولدا بیر قادین»-ین حیکایه‌سینی اوخویور. بو سئوگینین آچیقلاماسی یازماقلا قورتولماز. حسابی اؤده‌ییرم. جلدین اوزرینه باخیرام؛ ائله همن او آلا گؤزلر استانبولا باخیرلار؛ «استانبولدا بیر قادین» کیتابینی چانتاما قویوب رستوراندان چیخیب تقسیم میدانینا ساری یوللانیرام. استانبولدا بوتون یوللار تقسیم – ه چاتیر.

İstanbulda bir qadın/Əli Əsqər Həqdar

Qarşıdakı sahilə bir göz atıram. İstanbul sahilini Tehranın dağətəkləri və Təbrizin Küçəbağı ilə qatıb qarışdırır zehenim; payız özünü sərələyıb İstanbulun təbiətində; İstanbulun payızı, üç ildən sunra; payız yeli dənizin sərinliyini üzümə çırpır. Garsonu çağırıb həsabı gətirməsini istəyirəm. Yan mizdə bir kişinin pıçıltıya bənzər səsini eşidirəm, qarşısındakı qadına «İstanbulda bir qadın»-nın hikayəsini oxuyur. Bu sevginin açıqlaması yazmaqla qurtulmaz. Həsabı ödəyirəm. Cildin üzərinə baxıram; elə həmən o ala gözlər İstanbula baxırlar; «İstanbulda bir qadın» kitabını çantama qoyub rəstorandan çıxıb Təqsim meydanına sarı yollanıram. İstanbulda bütün yollar Təqəsim– ə çatır.

Monday, October 31, 2016

مجلس اول و نهادهای مشروطیت- صورت مذاکرات، مصوبات، اسناد، خاطرات و تاریخ نگاری دورۀ اول مجلس شورای ملی

باشگاه ادبیات منتشر کرد.
مقدمه چاپ دوم( دیجیتالی) 
چاپ اول متن حاضر سیزده سال پیش(1383) در تهران منتشر شد؛ بی مبالاتی ناشر و نمونه خوان مواردی سهو و اشتباه در متن برخی پیوست ها وارد ساخت؛ طی مقاله ای(پارلمان‌ به‌ روایت‌ پارلمان‌ ـ نقد و تکمله‌ای‌ بر کتاب‌: مجلس‌ اول‌ و نهادهای‌ مشروطیت‌،15 آبان۱۳۸۴) مسئولیت سهل انگاری را قبول کردم. در این مدت هم ناشر کارش را تعطیل کرد و هم کتاب نایاب شد؛ تلاش برای چاپ تازه ای از کتاب در داخل ایران به نتیجه ای نرسید و پیش از چاپ، گرفتار «توقیف» و «غیرمجاز شد»! اینک که چاپ دوم آن به صورت دیجیتالی و در اقامت تبعیدی ام در ترکیه آماده انتشار شده، اصلاحات لازم را در متن وارد کرده ام.
علی اصغر حقدار/ آنکارا- مهر 1395

قابل دانلود در:
صفحه فیسبوک باشگاه ادبیات
سایت کتابناک

Tuesday, October 25, 2016

عباس میرزا و بنیادهای مدرنیزاسیون در تبریز/ علی اصغر حقدار در آستانه انتشار



بمناسبت صدو هشتاد وسومین سالگرد درگذشت عباس میرزا(26 اکتبر 1833 میلادی)
تبریز دیرینه سال از رمق افتاده به زلزله و جنگ و وبا، در سال های حکمرانی عباس میرزا جانی تازه گرفت و نخستین آوردگاه مدرنیزاسیون در ممالک محروسه ایران شد؛ داستان مدرن گرایی شاهزاده قاجار که از روابط نوین دیپلماتیک آگاه و از دگردیسی دنیای آدمیان شناخت یافته بود، در مجموعه تأسیسات نظامی و فرهنگی و اجرائیات سیاسی و اقتصادی تبلور یافت و در تلاقی جغرافیای فکر و کنش سرزمین های عثمانی، روسیه و بریتانیا، چونان گذشته تاریخی تبریز از دوره «قلعه تارماکیس»، به تکرار سر از خاکستر رکود و رخمود برآورد و تجدد و تجددگرایی را به ارمغان آورد. در آن عصر سارگون دوم پادشاه آشور از شهر- قلعه ویرانه ای ساخت و در عصر جدید، عباس میرزای قاجار، شهری با قدمت بیش از سه هزار ساله را به مإمن مدرنیزاسیون تبدیل کرد.
حکایت نوسازی های عباس میرزا در تبریز را با این سرفصل ها آورده ام:
مقدمه
نشانه ها و اختصارات
پیش گفتار: آغاز اصلاحات در ممالک محروسه ایران
فصل اول- تحول ذهنی، نگرش مدرن
فصل دوم- خاندان قائم مقام
فصل سوم- دارالسلطنه تبریز
فصل چهارم- عباس میرزا نایب السلطنه
فصل پنجم- دیپلماسی و جنگ
فصل ششم- ارتش متحدالشکل(نظام جدید)
فصل هفتم- عباس میرزا و رعیت ایرانی
فصل هشتم- مسافران فرنگ
فصل نهم- ترجمه اندیشه های مدرن
فصل دهم- بنیان روزنامه نگاری
فصل یازدهم- عباس میرزا و پایگاه دینی
فصل دوازدهم- رابطه عباس میرزا و فتحعلی شاه
فصل سیزدهم- مساله هرات
فصل چهاردهم- یاغیان داخلی
فصل پانزدهم- انتظام سیاسی
فصل شانزدهم- عباس میرزا در گذرگاه تاریخ

منابع و مآخذ

Saturday, October 8, 2016

آسیب شناسی ناپایداری جنبش های مدنی (بی خشونت) ایران در گفتگو با علی اصغر حقدار- بخش اول

عقل عوام بر پایه دو افسانه استوار و بنا شده  است:
جنگ مردم را می کشد و مجروح میکند، اما اثر بخش است و به همین دلیل  وجود آن لازم است.
کنش بی خشونت امری اخلاقی و پسندیده است، اما اثر بخش نیست و به همین دلیل نیز اغلب بی فایده است.
اما این امر صحت ندارد.
جنبش های مدنی به جنبش های اطلاق می شود که بدور از خشونت های جنبش های کلاسیک پیشین، برای احقای حقوق شهروندی، مطالبات آزادی خواهانه و برابری طلبانه شکل می گیرند. شکل اصلی آن امروزه در جنبش سبز ایران معنا  پیدا می کند. به همین مناسبت، برای آسیب شناسی و علل ناپایداری جنبش های مدنی بخصوص جنبش سبز ایران گفت و گویی دارم با علی اصغر حقدار، نویسنده، مشروطه پژوه و پژوهشگر تاریخ  اندیشه و ادبیات مدرن ایران.
***
1. با سلام جناب حقدار، از اینکه دعوت رادیو کوچه را برای گفتگو درباره علل ناپایداری جنبش های مدنی ایران پذیرفتید سپاس گزاریم. چندین دهه است که از آغاز جنبش های مدنی در ایران می گذرد، در زمان های پیشین، شروع این نوع از جنبش ها در ایران مورد قبول مردم بود و آنان با مشارکت خود از دولت وقت درخواست مطالبات اجتماعی  می کردند. اولین سوال من این است، از نظر شما جنبش های مدنی بی خشونت  چه تعریفی دارند؟
- در یک تعریف کلی جنبش های مدنی بی خشونت، به جنبش هایی گفته میشود که بدون استفاده از ابراز قهرآمیز و اقدام فیزیکی، اعتراض و درخواست های اجتماعی-سیاسی و حقوقی را در فضایی مسالمت آمیز اعلام می کند؛ در این نوع از مبارزات، معترضان بصورت غیرخشن و بدون دست یازی به اسلحه و موارد دیگر خشونت زا، در تجمعات و راهپیمایی ها حاضر می شوند. معمولن این گونه از مبارزات را، اعترضات مدنی هم می گویند. جنبش های مدنی بی خشونت، حاصل رشد و گسترش ذهنیت حقوقی است که عمری در حدود یک صد سال دارد و در این نوع جنبش ها، نافرمانی مدنی، محور اعتراضات بشمار می رود. در جنبش های کلاسیک و انقلابی، ترور، بمب گذاری، هجوم به مراکز تجاری و اداری حکومت، که از اقدامات  سیاسی از عوامل انقلابی گری و اعتراض بودند و در جنبش های مدنی بی خشونت، هیچ کدام از این کنش ها جایی ندارند. در کنکاش از جنبش های مدنی بی خشونت، من آن ها را مبتنی بر حق اعتراض شهروندانی می دانم که جان لاک بنیانگذار اندیشه های لیبرالیسم کلاسیک، آن را در کنار حق جان، مال و آزادی، از ارکان آزادی خواهی می داند. حق اعتراض بر حاکمی که در ایفای وظایف حقوقی و قانونی خود کوتاهی می کند و شهروندان می توانند بر علیه آن حکومت، دست به اعتراض زده و خواهان تغییر رژیم شوند. این دستاور قابل تاملی است از شکل گیری اندیشه های دموکراتیک در دنیای مدرن و حضور شهروندان در عرصه های همگانی. یکی دیگر از ارکان تئوریک جنبش های مدنی بی خشونت را می باید در کتاب مهم و کمتر خوانده شده هنری دیوید ثرو به نام «نافرمانی مدنی» دید. وی نیز از رفتار مسالمت آمیز معترضان به نادیده گرفتن شدن حقوق اجتماعی و سیاسی شهروندان نوشته است. از متون تئوریک جنبش های مدنی بی خشونت در دوره معاصر می توان به نوشته های جین شارپ اشاره کرده که از آن ها به «مبارزه مدنی» نام می برد. جین شارپ مبارزه مدنی را در پیوند با مقاومت مدنی، تظاهرات نمادین و بدون خشونت جسمانی به بحث می گذارد. امروزه در مبارزات مدنی، راهپیمایی های ارام و در سکوت، سرپیچی از پرداخت هزینه های آب و برق و...، اعتصاب های ارام در محیط کار و فعالیت های حقوقی و سیاسی در فضای مجازی اینترنت، از نشانه های جنبش بی خشونت بشمار می روند.
2. تبار تاریخی جنبش های مدنی  از چه زمانی در ایران آغاز می شوند؟
-جنبش تنباکو که در اعتراض به قرارداد استعماری «رژی» در دوران ناصرالدین شاه قاجار به وقوع پیوست، اولین جنبش مدنی بی خشوننت ایران خوانده شده است؛ می دانیم که این جنبش سرآغاز جنبش های اجتماعی و سیاسی ایران نیز بشمار می رود. در آن جنبش بدون توسل به خشونت، حضور مردم در صحنه های مبارزاتی، حکومت وقت را مجبور به عقب نشینی از مواضع خود و لغو قراداد کذایی کرد. گزارشات تاریخی از جنبش تنباکو حکای است که تظاهرات مسالمیت آمیز بوده و تجمعات عاری از خشونت انجام می گرفته است. مطالبات شفاف مطرح شده و اهداف تعیین شده به دست آمده است. بعد از جنبش تنباکو، جنبش دینی بابیان و بهائیان را در تاریخ معاصر ایران داریم که بدون توسل به خشونت، خواستار تکثر دینی در ایران بوده اند. اگرچه مواردی از توسل برخی پیروان بابیان به خشونت و انجام ترور دیده شده است، اما بیشترین اقدامات بابیان و تمامی کنش های بهائیان عاری از خشونت و حامل رواداری و مسالمت جویانه بوده است. از دیگر موارد جنبش های بی خشونت باید از جنبش مشروطیت ایران نام برد که بدون کمترین اعمال خشونت، به پاره ای از اهداف سیاسی و اجتماعی خود رسید. متاسفانه جنبش مشروطیت در برخی از کنش ها، اهداف و اصول خود به انحراف کشیده شده و پاره ای از مشروطه خواهان و انقلابیون، دست به ترور و اعدام انقلابی مخالفان زدند. در دوران نزیدیک به زمانه ما، ایران شاهد جنبش ملی شدن نفت بود که در آن خشونت در حاشیه قرار داشت. این جنبش هم به برخی از اهداف خود نرسید و نتوانست آرمان های حقوقی و سیاسی را به عرصه های اجتماعی و فرهنگی ایران ارتقا دهد. به نظر من در بحث از جنبش های مدنی بی خشونت، باید از اقدامات زنان ایرانی در دستیابی به حق انتخاب و حضور در عرصه های سیاسی و اجتماعی ایران دهه چهل نام برد. همچنین از اعترضات صنفی معلمان در اوایل دهه چهل و برخی اقدامات مدنی و مسالمت آمیزی که در اواسط دهه پنجاه در اعتراض به اقدامات دولت وقت به وقوع پیوست، می توان رگه هایی از جنبش های مدنی بی خشونت را دید. منظورم نامه نگاری های اولیه برخی از نخبگان فرهنگی و سیاسی به پادشاه و دیگر مقامات آن زمان است.
3. آقای حقدار به جنبش های مدنی پیشین به خصوص جنبش تنباکو و مشروطه ایران و حضور زنان اشاره کردید، با اینکه این جنبش ها در گذشته به موفقیت هایی دست می یافتند اما دوام و استمراری نداشتند؛ چه عواملی باعث ناپایداری این جنبش ها  بوده است؟
-من فکر می کنم اصلی ترین عامل ناپایداری جنبش های مدنی پیشین ایران در عدم آگاهی مردم از حقوق اجتماعی و سیاسی خود است که این نکته نیز مبتنی بر کم کاری و کم اطلاعی نخبگان ایرانی از معیارهای اعتراضی مدنی و مدرن است. می دانیم که دنیای مدرن مبتنی بر حق طبیعی انسان ها و نهادینه شدن آن در قرارداد اجتماعی و ایجاد قوانین موضوعه و عرفی است. بازهم در این زمینه-به روایت من- ریشه های لیبرالیستی دیده می شود که در پاسخ اول به آن ها اشاره کردم. بنابراین بی اطلاعی و یا اطلاع رسانی ناکافی از دمکراسی و کنش های دموکراتیک را می توان از عوامل ناپایداری جنبش های مدنی بی خشونت ایران بشمار آورد. اگرچه این مساله نمی تواند حکم کلی بر تمامی آن جنبش ها باشد. مثلن درهمان  جنبش حقوق زنان در دهه چهل و یا اعتراضات صنفی معلمان در همان دوران، جنبش ها به اهداف خود رسیدند و حتا در دیگر زمینه ها استمرار پیدا کردند. از دیگر عوامل ناپایداری جنبش های مدنی، باید به خشونت سرکوب گرانه حکومت ها اشاره کرد. سرکوب ها هر چقدر سنگین و عمیق بوده، اعتماد و پایداری مردم به قهقرا رفته است و جنبش ها از دست یابی به اهداف و ارمان های خود بازمانده اند. عامل در این ضعف جنبش های مدنی بی خشونت، وجود ایده  و آرمان های انقلابی توام با خشونت و بیشتر تحت تاثیر باورهای کمونیستی را هم می توان مدنظر قرار داد. همجواری ایران با کشور بلشویک ها و مدگرایی چریکی دهه چهل و پنجاه، خشونت گرایی را به عنوان رقیب و البته در مقاطعی مورد پذیرش ایرانیان قرار داد و جنبش های مسالمت آمیز را با القاب سازش کاری و محافظه کاری به محاق کشاند. مجموعه این عوامل به نظرم در آسیب شناسی ناپایداری جنبش های مدنی بی خشونت ایران می توانند مورد توجه قرار گیرند و به کار سنجش وضعیت فعلی اعتراضات مدنی آیند.
4. در دوره حاضر جنبش سبز از اَشکال جنبش های مدنی و بدون خشونت خوانده شده است. معیار مدنی و بی خشونت بودن این جنبش از نظر شما چیست؟

-بله جنبش سبزاز اشکال جنبش های مدنی بی خشونت بشمار می رود. در این جنبش که خوش درخشید، اما دولت مستعجل بود، معترضان در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری در راهپیمایی های میلیونی به خیابان ها آمدند و با شعارهای مسالمت آمیز و اعتراضات توام با سکوت، خواستار انجام انتخابات سالم و آزاد شدند. در کمتر مواردی از اعتراضات جنبش سبز، برخوردهای خشن گزارش شده است. تا زمانی که جنبش سبز به افول گرایید، بیشتر راهپیمایی ها مسالمت آمیز و همراه با خواسته های مدنی بود. هیچ موردی ای از به کارگیری ابزارهای خشونت آمیز در اعترضات سبز گزارش نشده است. هیچ مورد ترور و بمب گزاری و مواردی از کنش های انقلابات کلاسیک در جنبش سبز دیده نشده است. این همه جنبش سبز را در میان جنبش های مدنی بی خشونت قرار می دهد.
5. جنبش سبز حرکت بزرگِ مردم معترض ایران  برای احقاقِ حقوق اجتماعی  و بازپس گیری رای خود بود که آنان را در راهپیمایی هایِ میلیونی به خیابانها کشاند، به نظر می رسد این جنبش نیز دچار رکود شده و از پویایی باز ایستاده است؛ آقای حقدار علل رکورد جنبش سبز در ایران چه بود؟
-به نظرم آن افت هایی که دامن گیر جنبش های مدنی بی خشونت ایران در یک صد سال گذشته بود، گریبانگیر جنبش سبز هم شد. مبهم بودن اهداف عالی و کلی جنبش سبز را می توان یکی از علل افت و رکود این جنبش دانست. درست است که این اعتراضات در راستای تقلب در انتخابات آغاز شد، اما شعارها و کنش های بعدی معترضان نشانگر ارتقای آن به جنبشی سرنگونی طلب بود. ببینید شعار «رای من کجاست؟» تبدیل می شود به شعار «مرگ بر دیکتاتور». یعنی آرمان ها و اهداف فروخورده سه دهه ایرانیان، با گسترش اعتراضات در جنبش سبز به میدان می آیند. این مسائل از یک طرف نشانگر سلامت و روآمد بودن آن جنبش است، اما از طرف دیگر، موجبات نگرانی رهبران جنبش سبز را فراهم می سازد. می دانیم که نه میر حسین موسوی و نه مهدی کروبی خواهان سرنگونی نظامی نیستند که خود از ارکان آن بشمار می روند. با این حال مردم جلوتر از ان ها افتادند و آنان خود را از فضای واقعی و شتاب یافته جنبش سبز کنار کشیدند. این مورد را می توان یکی از علل رکود جنبش سبز و افول آن در تاریخ ایران دانست. در سخن از ناپایداری جنبش سبز باید به غیرشفاف بودن اهداف هم اشاره کرد. اگرچه شعار سرنگونی به یکی از محورهای مبارزاتی و اعتراضات مردم تبدیل شد، اما مردم ایران هیچ تلقی درستی از حکومت جایگزین نداشتند. بازهم کم کاری نخبگان سیاسی و فرهنگی کشور در این مورد پیداست. بیشتر مردم و برخی از نخبگان ایرانی تلقی درستی از حکومت سکولار و دموکراتیک ندارند. از طرفی هنوز اختلاف بر سر ماهیت و شکل حکومت  جایگزین در میان تمامی مخالفان جمهوری اسلامی حل ناشده مانده است و این مساله یکی از موانع پویایی و رشد جنبش های مدنی ایران است. در واقع هر جنبش مدنی بی خشونت باید از کانال فرهنگ سازی سیاست و بازسازی فرهنگ سیاسی بگذرد که در تلاش های مدنی و اعتراضی اخیر ایرانیان از این مسائل خبری نبود. فراموش نکنیم که دموکراسی سیاسی مبتنی بر فرهنگ دموکراتیک و تحمل مخالف و رسیدن به باور حقوقی برابر همه انسان هاست فراتر از جداسازی های سیاسی، عقیدتی، فرهنگی و جنسیتی.
6. سرکوبهایی که در ایران بصورت خشونت آمیز در برابر اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز جنبش سبز از طرف دولت انجام گرفت، تا این حرکت از خواستگاه های قبلی خود عقب نشینی کند. از نظر شما آیا سرکوب های  حکومت برای پایان پروسه این جنبش از عوامل ناکامی آن به شمار می رود؟
-بی تردید نقش سرکوب های فراینده رژیم در برابر معترضان جنبش سبز بی تاثیر در افول ان نبوده است؛ به همان صورتی که جنبش سبز سرنگونی طلب می شد، رژیم نیز خشن تر می شد. در روزهای اول دستگیر شدگان را چند خیابان دورتر از محل تجمعات آزاد می کردند. روزهای بعد، لباس شخصی ها و اوباشان حکومتی مبادرت به کتک کاری معترضان کردند. وقاحت این نیروها به حدی رسید که دست انداز به نوامیس مردم اعم از دختر و پسر دیده می شد. در همان خیابان ها به دختران و پسران معترض بسیجیان و عوامل سرکوب ، تعرض جنسی می کردند. وقتی مداومت مردم در اعتراضات زیادتر شد، دستگیری ها به زندان ها کشیده شدند. من در بخشی از رمان «اوباشان و زندانیان»، روایتی ادبی از این تلخ کامی ها را نوشته ام. زندان های توام با شکنجه به جنایت ها و تجاوزات جنسی بازداشتگاه کهریزک کشیده شدند. رژیم جمهوری اسلامی چنان در خشونت فرو رفته و از گسترش اعتراضات می ترسد که صحنه های اعترافات دستوری را به رسانه های خود کشاند. سخن از اعدام های مخفیانه و شبانه، همانند دهه ها پیشین در زندان ها به جامعه درج کردند. بازداشت های خانه به خانه معترضان که توسط عوامل رژیم در محلات شناسایی می شدند، خبر از عمق خشونت حکومت می دادند. حصر خانگی رهبران جنبش سبز هم در ادامه خشونت رژیم به وجود آمد. همه این موارد به همراه دیگر عوامل ناپایداری که پیش از این از آن ها گفتم، باعث رکود و افول جنبش سبز گردیدند.
7-سوال پایانی من از شما این است که آیا جنبش مدنی بی خشونت در ایران برنامه ای برای بقا دارد؟ چشم اندازهای پویایی و استمرار جنبش سبز ایران در چه عواملی قابل تامل و توجه است؟
- از نظر من همین مسائل که در مجموعه صحبت هایمان مطرح کردیم، را می توان به عنوان نتیجه گیری گفتگویمان مطرح کرد. یک جنبش مدنی بدون خشونت اگر مبتنی بر آگاهی از حقوق انسانی باشد و اهدافی مثلِ ایجاد جامعه دمکراتیک و شکل گیری دولت آزادی خواه و برابری طلب داشته باشد که این یکی از وظایف اصلی نخبگان جامعه است که به مردم عادی و شهروندان کشور اطلاع رسانی کنند که این جنبش چه می خواهد و از چه می خواهد بگذرد، این یکی از عوامل بقا و ماندگاری جنبش مدنی است. یکی دیگر از این مسائل این است که یک نوع تمرین دمکراسی لازم است، و تمرین دمکراسی از همین جنبش ها و اعتراض های مسالمت آمیز شروع می شود. اگر ما این ها را در نظر بگیریم و اینان را مبتنی کنیم بر جنبش سبز و فراتر از جنبش سبز تا به مرحله سرنگونی نظام و ایجاد حکومت دمکراتیک پیش بریم، می شود به بقا و پایداری جنبش های مدنی بدون خشونت در ایران باور داشت. اگر غیر از این باشد چرخه همان چرخه صد سال گذشته در ناپایداری و افول جنبش های مدنی خواهد بود و بازهم ما نظاره گر بر باد رفتن آرمان های اجتماعی مردم ایران خواهیم بود. از طرف دیگر در آسیب شناسی ناپایداری جنبش های مدنی بی خشونت باید شرایط جهانی را هم در نظر بگیریم. امروزه شرایط جهانی نمی پذیرد که انقلابی با اسلحه، ترور و کشت و کشتار به فرجام برسد و قطعاً این اقدامات  به فرجام نمی رسد. این ها باعث می شود که ما به یک سری عوامل پایداری و پویایی جنبش های مدنی ایران برسیم. اگر چه من معتقد هستم که امروزه ایران دیگر از مرحله جنبش سبز چند سال پیش گذشته است. جنبش مدنی و بی خشونت ایران، جنبش برابری خواهانه و آزادی خواهانه است. جنبش بی خشونت ایران، دنبال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مستبد دینی با استفاده از روش های مسالمت آمیز و نه سازشکارانه است. جنبش مدنی ایران مطالبات صنفی، سندیکایی، حقوق زنان و تبیین قانون های مبتنی بر حقوق بشر را مد نظر دارد. همه این اهداف و آرمان ها و به کارگیری روشهای بی خشونت در جنبش مدنی ایران، وظیفه نخبگان جامعه ایران را در آگاهی بخشی به مردم حساس تر می کند و وظیفه اصلی روشنفکر را نشان می دهد. زمانی که نخبه جامعه نتواند از این مسائل عینی آگاهی داشته باشد و به جامعه این ها را منتقل کند، قطعا جنبش مدنی بدون خشونت در ایران پا نخواهد گرفت.
جناب حقدار، از وقتی که به ما دادید بسیار سپاس‌گزارم.
من هم از شما تشکر میکنم.


Wednesday, September 14, 2016


علی اصغر حقدار متولد 1344/1966 در محله «کوچه باغ» تبریز است. اولین مقاله‌اش در دی ماه 1369/1991 منتشر شد؛ در 26 سال، 550 مقاله تاریخی، ادبی و سیاسی منتشر کرده است.
از سال 1370/1992 هم زمان با تألیف مقاله، به کار ویراستاری و تدوین کتابشناسی پرداخته‌ و تاکنون ویرایش نزدیک به بیست کتاب و دوازده کتابشناسی را بر عهده داشته است.
از سال 1378/2000 تا 1383/2005 در روزنامه «انتخاب» با سمت دبیر «گروه آئین/نقد» و عضو «شورای سردبیری» مشغول بود.
از سال 1376/1998 تا 1389/2011جزو نویسندگان «دائرة المعارف تشییع» و «دائرةالمعارف زنان»، نگارش مدخل‌های فلسفی-عرفانی-کلامی و تاریخی را بر عهده داشت.
از سال 1382/2004 دبیری و نویسندگی در مجموعه «اندیشه‌های ایرانی» در نشر کویر را بر عهده گرفت.
از سال 1387/2009 نیز دبیری و نویسندگی در مجموعه «اندیشه امروز ایران» را در نشر چشمه بر عهده داشت.
در اسفند 1389/2011 به دنبال توقیف و سانسور کتاب ها و ممنوع قلم شدن از ایران خارج شد.
در سال 1392/2013 از «سازمان دیده بان حقوق بشر»، جایزه بین المللی هلمن همت برای آزادی بیان وحقوق بشر را دریافت کرد.
آثار تحقیقی علی اصغر حقدار در تاریخ اندیشه و مشروطه پژوهی عبارتند از:
1- گفتمان‌ فرهنگي‌ ـ سياسي‌ خاتمي‌، انتشارات‌ شفيعي‌، تهران، زمستان‌ 1378.
2- فراسوي‌ پست‌ مدرنيته‌ (انديشه‌‌ شبكه‌اي‌، فلسفه‌‌ سنتي‌ و هويت‌ ايراني‌)، انتشارات‌ شفيعي‌، تهران، آذرماه‌1380.
3- قدرت‌ سياسي‌ در انديشه‌ ايراني‌ از فارابي‌ تا نائيني‌، نشر‌ كوير، تهران، ارديبهشت‌ ماه‌ 1382؛ چاپ‌ دوم‌ آبان‌ ماه‌ 1382؛ چاپ‌ سوم‌ 1384.
4- فريدون‌ آدميت‌ و تاريخ‌ مدرنيته‌ در عصر مشروطيت‌، نشركوير، تهران، 1382؛ چاپ‌ دوم‌1383، چاپ سوم 1387.
5- پرسش‌ از انحطاط‌ ايران‌ ـ بازخواني‌ انديشه‌هاي‌ دكتر سيد جواد طباطبايي‌، نشر كوير، تهران، 1382؛ چاپ‌ دوم‌ 1383؛ چاپ‌ سوم‌ 1384، چاپ چهارم 1387.
6- داريوش‌ شايگان‌ و بحران‌ معنويت‌ سنتي‌، نشر‌ كوير، تهران، 1382؛ چاپ‌ دوم‌ 1385.
7- مجلس‌ اول‌ و نهادهاي‌ مشروطيت‌ ـ صورت‌ مذاكرات‌، مصوبات‌، اسناد، خاطرات‌ و تاريخ‌ نگاري‌ دوره اول‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ ، نشر مهرنامگ‌، تهران، 1383.
8- محمد علي‌ فروغي‌ و ساختارهاي‌ نوين‌ مدني‌، نشر‌ كوير، تهران، 1384.
9- داریوش همایون و کشاکش با تجدد در ایران، نشر تلاش، هامبورگ، مهر 1388- تهران، بهمن 1389؛ چاپ دوم: اندیشه سیاسی داریوش همایون، نشر کتاب پارس، لس آنجلس، شهریور 1391؛ چاپ سوم: استانبول، اردیبهشت1395.
10- حزب مشروطه ایران و لیبرال دموکراسی بمثابه مشروطه نوین، نشر کتاب پارس، لس آنجلس، شهریور 1391؛ چاپ دوم: استانبول 1395.
11- آرامش دوستدار و هنر نیندیشیدن، چاپ اول: تهران، 1386؛ چاپ دوم(نشر آنلاین)  استانبول، تابستان 1394.
12- محمدتقی زهتابی و هویت تاریخی ترکان ایران، انتشارات کتابخانه، چاپ اول: استانبول، پاییز1394؛ چاپ دوم(نشر آنلاین): زمستان 1394.
13- جواد هیئت و ترک شناسی هویتی، باشگاه ادبیات، 1394.
14- تحولات فرهنگي و سياسي در ايران معاصر در گفتگو با علی اصغر حقدار، استانبول، اردیبهشت1395.
15- تصویر ایران و ایرانی از نگاه مسافران خارجی، استانبول، اردیبهشت 1395.
16- داستان استعلا، استانبول، اردیبهشت 1395.
17- کتابشناسی سفرنامه ها در ایران، آنکارا، تیر 1395.
18- مدرن اندیشان ایرانی و بهائیت، آنکارا، تیر 1395.
19- خمینیسم و ایران- سیاست در باورهای روح الله خمینی، آنکارا، 1395.
20- پهلویسم و ایران- جستاری در آرای سیاسی رضا پهلوی، آنکارا، 1395.
21- سیاست دینی و حقوق شهروندی در اندیشه های حسینعلی منتظری، آنکارا، 1395.
22- منصور حکمت و کمونیسم دخالت گر کارگری، استانبول، 1395.
23- فروغ فرخزاد و ژرفکاوی در شعر زنانه فارسی، آنکارا، 1395.
24- صدیقه دولت آبادی و هویت جنسی در ایران معاصر، آنکارا، 1395.
25- مردان عصیانگر- گفتمان فدائیسم- تاریخ و اندیشه چریکهای فدایی خلق ایران، آنکارا، 1395.
26- رنسانس هویتی ترکان ایران، آنکارا، شهریور 1395.
27- جلیل محمدقلی زاده و انکشاف تاریخی هویت و فرهنگ ترکی مدرن، آنکارا، 1395.
28- محمدامین رسول زاده و گفتمان هویت طلبی در آذربایجان، استانبول، 1395.
29- اندیشه و سیاست در ایران عصر جدید، آنکارا، 1395.
در تصحیح متن:
1- رسالة‌ في‌التشخّص‌، ملاصدرا، قم‌، 1374.
2- رسالة‌ في‌ اتّصاف‌ الماهيّة‌ بالوجود، ملاصدرا، قم‌، 1374.
3- رسالة‌ اجوبة‌ المسائل‌ النصيرية‌، ملاصدرا، فصلنامه‌ كلام‌ اسلامي‌ (15)، قم‌، پائيز 1374.
5- الفيلسوف‌ الفارسي‌ الكبير، ابي‌ عبدالله‌ الزنجاني‌، مركز انتشارات‌ دفتر تبليغات‌ اسلامي‌، قم‌، 1377.
6- بدايع‌الحكم‌، آقاي‌ علي‌ مدرّس‌ تبريزي‌، واحد احياء تراث‌ مركز مطالعات‌ و تحقيقات‌ اسلامي‌، قم‌، 1376.
7- حقوق‌ اساسي‌ يعني‌ آداب‌ مشروطيت‌ دول‌، محمد علي‌ فروغي‌، نشركوير، تهران، 1382.
8- مفتاح‌التمدن‌ في‌ سياسة‌المدن‌، ميرزا محمد معين‌الاسلام‌ بهبهاني‌، نشر مهرنامگ‌، تهران، 1384.
9- رساله «حقوق بشری» و «بیان نامه حقوق بشر»، نشر شهاب، تهران، تابستان 1385.
10- گزيده «مقالات محمد علی فروغی»، نشر خجسته، تهران، زمستان 1385(توقیف شده).
11- خاطرات محمود وصال، نشر شهاب، تهران، پاييز 1386.
12- خاطرات به يغما رفته، داريوش همايون، نشر تلاش، هامبورگ، زمستان 1386؛ چاپ دوم: استانبول، اردیبهشت 1395.
13- چند مقاله تاريخي، فريدون آدميت، نشر چشمه، تهران، ارديبهشت 1388.
14- مجموعه آثار، ميرزا فتحعلي آخوندزاده، نشر گستره، تهران، شهريور1388(توقیف شده).
15- نامه هاي رسمی، ميرزا ملكم خان ناظم الدوله، نشر چشمه، تهران، ارديبهشت1389.
16- رسائل سياسي، ثقةالاسلام تبريزي، نشر چشمه، تهران، شهريور 1389.
17- حقوق اساسي يا اصول مشروطيت، منصورالسلطنه عدل، نشر چشمه، تهران، مهر 1389.
18- آئينه سكندري، ميرزا آقاخان كرماني، نشر چشمه، تهران، آبان 1389.
19- نامه هاي ميرزا علي خان امين الدوله، نشر ثالث، تهران، آذر 1389(توقیف شده).
20- سه رساله سياسي، محمد امين رسول زاده، (نشر ثالث، تهران، دي 1389-توقیف شده)، انتشار آنلاین: استانبول 1395.
21- صدرالتواريخ، اعتمادالسلطنه، نشر چشمه، تهران، دي1389(توقیف شده).
22- تاريخ انقلاب ايران، محمد هاشم محيط مافي، نشر چشمه، تهران، دي 1389(توقیف شده).
23- بهجه اللغه الترکیه، میرزا فتحعلی قزوینی قاجار(سپانلو)، آنکارا، 1394.
24- هفت رساله از دوران مشروطه، استانبول، فروردین 1395.
25- مسافرت‌ تفليس‌، ميرزا تقي‌ طيب‌، استانبول، اردیبهشت1395.
26- مكتوبات‌ كمال‌الدوله‌(سه‌ مكتوب‌)، ميرزا فتحعلي‌ آخوندزاده‌، آنکارا، خرداد 1395.
27- کمال الدوله مکتوبلاری( آذربایجان تورکجه سی)، میرزا فتحعلی آخوندزاده، آنکارا، 1395.
در ادبیات:
1- زنی در استانبول(رمان)، انتشارات کتابخانه، استانبول، 1393(2014)؛ چاپ دوم: انتشارات فروغ، کلن، پاییز1394(2015)؛ ترجمه ترکی آذربایجانی(با خط عربی و لاتین): استانبولدا بیر قادین İstanbul`da bir qadın، استانبول، آذر1394. ترجمه ترکی استانبولی İSTANBUL’DA BİR KADIN، استانبول، مرداد 1395. ترجمه عربی: إمراة فی اسطنبول، بیروت، شهریور 1395.
2- ساعت یازده شانزدهم بهمن هشتاد و چهار(فیلمنامه)، آنکارا، ژانویه2016(بهمن1394).
3- اینک زن(فیلمنامه)، آنکارا، اوت 2016(مرداد1395).
4- زن ناشاد، آنکارا1391- استانبول 1395.
5- اوباشان و زندانیان(رمان تاریخی)، تهران1389- استانبول 1395.
6- عشق سال های پناهجویی، آنکارا1392- استانبول1395.
7- رازهای عاشقانه ایران، آنکارا1392- استانبول1395.
8- زهرا، آنکارا1392- استانبول1395.
در ترجمه:
1- تنها تو را دوست دارم- نامه های اورحان ولی به ناهید خانم، استانبول، 1394.
2- زهرا(رمان)، نبی زاده ناظم، استانبول، 1394.
3- ترکان ایران، محمدامین رسول زاده، استانبول، 1395.

Tuesday, September 13, 2016

مطالب قبلی در آدرس لینک زیر قرار دارد.

http://a-haghdar.blogspot.com.tr/