Total Pageviews

Tuesday, September 28, 2021

آیینۀ سکندری

 

آیینۀ سکندری 

میرزا آقاخان کرمانی- به اهتمام علی اصغر حقدار

قابل دانلود در سایت باشگاه ادبیات 

 https://www.bashgaheadabiyat.com/product/ayeneye-sekandari/



Wednesday, September 8, 2021

تبریز آوردگان مشروطه خواهی سوسیال دموکراتیک/ علی اصغر حقدار


https://kayhan.london/fa/?p=255135

چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ برابر با ۰۸ سپتامبر ۲۰۲۱


سده‌ای پیش از مشروطیت، اندیشه‌های جدید سیاسی و فرهنگی و اقتصادی به ایران رسیده بودند؛ آزادیخواهی و برابرطلبی و استبدادستیزی جزو افکار و آرایی بودند که با واژگان «آنارشیسم»، «سوسیال دموکراسی»، «سوسیالیسم»، «کمونیسم»، «لیبرالیسم» و… در ادبیات سیاسی برخی از نخبگان ایرانی مورد توجه قرار گرفته بودن

در یکی از مقالات «اختر»- که از اولین نوشته‌ها راجع‌ به سوسیالیسم است- بهم‌پیوستگی سوسیال‌دموکراسی با مشروطیت (آزادی و مساوات مطلقه و دشمنی با پادشاهی مطلقه) اشاره شده است: «اخبارنویس که در آتنه[آتن] داریم، در خصوص جماعت سوسیالیست یعنی طالبان شرکت اموال و آزادی مطلق که در خاک روس هستند، شعبه‌ای هم در آتنه داشته‌اند… در این ذیل بعضی اطلاعات از اوضاع جمعیت مذکوره می‌دهد که این جمعیت سوسیالیست در همه جای اروپ روز به روز زیاد می‌شوند. و چند شعبه هستند و مردمان معتبر و بزرگ در میان ایشان هست. و مقصد اینها آزادی و مساوات مطلقه است و مشروط کردن همه حکومت‌ها. و نهایت دشمنی را با دولت‌های بلاشرط دارند. یعنی پادشاهانی که حاکم مطلق بر ابنای بشر شده و به ارادات مستبدانه رفتار می‌کنند. انجمن اجتماع بزرگ آنان سالی یکبار در مملکت سوئیس که اسویچره گفته می‌شود و دولت جمهوریه و آزادی است، منعقد می‌گردد و قوانین و نظامات دارند و برای پیش بردن این مقصود حاصل کارهای سالیانه را در آن مجلس مذاکره کرده و قرار و دستورالعملی که برای آینده باید معین کنند، در آن مجلس مقرر می‌نمایند. از این جمعیت در همه جاهای ممالک روسیه هستند.»[۱]

اندیشه سوسیال‌دموکراتیک در سال‌های منتهی به جنبش مشروطیت در روزنامه‌های ایرانی خارج از کشور هم، به‌دفعات موردبحث و بررسی قرار بودند.[۲] کنش‌ها و حلقه‌های مطالعاتی و مبارزاتی سوسیال‌دموکرات برای نخستین در تبریز و سپس در رشت و تهران و… به صحنه آمدند.[۳] در اسناد تاریخی از چندین نامه ارسالی حلقه سوسیال‌دموکرات‌های مستقل تبریز از آرشاویر چلنگریان به کارل کائوتسکی و (همو و) واسو خاچاتوریان و دیگران به گئورگی پلخانف، خبرداریم.[۴] در همان زمان از ده محفل، تشکل و حلقه تئوریک سوسیال‌دموکرات در ایران نام‌برده شده است. از میان آنها، نخستین محفل (مستقل) سوسیال‌دموکرات در تبریز که در ابتدای کار با ارامنه «هنچاکیان» و «داشناکتسوتیون» دارای ارتباطاتی بودند[۵] تشکیل شد[۶] و افرادی از این تشکل بودند که با سران سوسیال‌دموکرات‌های آلمانی و روسی، نامه‌نگاری کرده‌اند. از این محفل تئوریک چندین مقاله سیاسی و تئوریک برجای‌مانده است.[۷] در سیر تاریخی، داشناک رو به اعمال تروریستی و افکار شوونیستی آوردند.[۸] هنچاک‌ها هم فرو پاشیدند. همزمان و همراه با این محفل‌های مطالعاتی و مبارزاتی، نخستین سوسیال‌دموکرات‌های تبریزی توسط علی موسیو و سید حسن تقی‌زاده، متشکل شدند و پایه‌های اولیه مراکز مشروطه‌خواهی را به وجود آوردند. به تأسی از این محفل‌ها و افراد، تشکل‌هایی در شهرهای رشت، انزلی، تهران به وجود آمدند. از چهره‌های شاخص سوسیال‌دموکرات اولیه، میرزاعلی اکبر دهخدا، جهانگیرخان صوراسرافیل و حیدرخان عمواوغلی هستند. قوای عمل‌کننده و بازوی نظامی بیشتر محفل‌ها و تشکل‌های سوسیال‌دموکرات در تبریز را «مجاهد» و «فدایی» می‌نامیدند.[۹]

*****

سال‌های پیش از مشروطیت، عده‌ای از جوانان مدرن‌گرا دست به انتشار مجله «گنجینه فنون» در تبریز زدند[۱۰] سید حسن تقی‌زاده- محمدعلی تربیت- علی مسیو و… در این جمع حضور داشتند؛ آنان سودای تجدد و تحول را داشتند. برقراری حکومت منتظم و سلطنت مقید به قانون (مشروطه‌گرایی) و تأمین رفاه و عدالت اجتماعی (سوسیال دموکراتیک)، از اصول اولیه این جمع هم‌فکر به شمار می‌روند؛[۱۱] نطفه‌های اولیه ایده‌های سوسیال‌دموکراتیک با انسجام آنان و دیگران در «مرکز غیبی» شکل گرفت؛ این اقدام هسته مرکزی «انجمن ایالتی تبریز» را به وجود آورد که در دوران مشروطیت، انتظام انتخابات و اعزام نمایندگان به مجلس شورای ملی در تهران و اداره محلی شهر (در دوران استبداد صغیر و هجوم روسیه) و ایالت آذربایجان را بر عهده گرفتند.

نریمان حسن‌زاده در اشاره به جایگاه هدایت «انجمن غیبی» در مبارزات مشروطه‌خواهی تبریز می‌نویسد: «… گروه سوسیال‌دموکرات که یکسال قبل به ریاست علی مسیو، حاجی علی دوافروش و رسول صدیقانی تشکیل شده بود، در رهبری جنبش مردم، اعتراضات و اعتصابات تبریز نقش پیشرو داشت. گروه سوسیال‌دموکرات تبریز با تشکیلات «اجتماعیون- عامیون» که در ۱۹۰۵ در باکو تشکیل شده بود، ارتباط تنگاتنگی داشت.»[۱۲] سهراب یزدانی هم در ارتباط با کمیته‌های انقلابی در دوران مشروطه، از نقش رهبری علی مسیو و انجمن غیبی در هدایت جنبش نوشته[۱۳] و او را در زمره بنیانگذاران(ص۱۴۷) و سرپرست مجلس خصوصی انجمن غیبی می‌داند.(ص۱۴۸) همو می‌نویسد «اجتماعیون تبریز همچنان برجا ماندند. مرکز غیبی به سازماندهی مقاومت شهر یاری رساند، تا جایی که رهبر آن علی مسیو به‌ صورت «رئیس‌کل و پیر و ریش‌سفید» مجاهدان درآمد.»(ص۲۷۸) همین نظر را خسرو شاکری هم درباره اهمیت مرکز غیبی در تبریز و رهبری علی مسیو اظهار می‌دارد.[۱۴] عبدالله مستوفی هم به همین نقش انجمن غیبی اشاره دارد. به تعبیر حسن‌زاده «انجمن ایالتی تبریز به ایفای نقش پارلمانی پرداخت که تنها کارهای مهم محلی را انجام می‌داد. اسماعیل رائین انجمن ایالتی تبریز را «ناجی حقیقی جنبش مشروطه» می‌نامد.»

«انجمن ایالتی تبریز» که سپس به «انجمن ایالتی آذربایجان» تبدیل شد، با هدایت فکری و نظامی (در مرکز غیبی) علی مسیو، نخستین نمونه از انسجام جامعه مدنی و اداره محلی نوین در ایران به شمار می‌رود. «مرکز غیبی تبریز» اصلی‌ترین مجمعی بود که توانست با درک و دریافت اندیشه‌های سیاسی مدرن و اجرایی کردن آنها در «انجمن ایالتی تبریز»، عمل مشروط و قانونی را در اداره محلی آذربایجان و گسترش آن به دیگر ایالات ممالک محروسه ایران، تثبیت کند. مؤسس، سازمانده و تئوریسین «مرکز غیبی تبریز»، علی مسیو است؛ وی با آگاهی از شرایط نوپیدای جهان، افکار سیاسی و اجتماعی مدرن را در تلاقی اندیشه‌های ملی در اداره «انجمن ایالتی تبریز» به‌مثابه پارلمان محلی آذربایجان، به عمل آورد.

*****

علی مسیو فرزند حاج مهدی، متولد ۱۲۴۵ خورشیدی در محله نوبر تبریز است؛ او بعد از اتمام تحصیلات ابتدائی در زادگاهش و حضور در دارالتجاره پدر، راهی استانبول شده و در آنجا با اندیشه‌های مدرن آشنا می‌شود؛ زمانی که علی مسیو در استانبول بود، دوره فعالیت‌های ترکان جوان و انتشار روزنامه «شورای امت»، و دوران حضور نویسندگان نوگرایی چون «نامق کمال» است.[۱۵] وی در دوران اقامتش در اروپا، زبان فرانسه را هم می‌آموزد و بر آموخته‌های فکری قبلی‌اش از دنیای مدرن و تحولات سیاسی و اجتماعی می‌افزاید.[۱۶] به نوشته ادوارد براون «کربلایی علی معروف به مسیو از قدمای آزادیخواهان و رؤسای مشروطه‌طلبان قدیم بود. مدت‌ها در استانبول بوده و بعدها به تبریز آمده و کارخانه چینی‌سازی دایر کرد… بعد از مشروطیت کربلایی علی مسیو از بهادران مشروطیت شد و در ایام انقلاب رئیس‌ کل و ریش‌سفید مجاهدین تبریز بود. اگرچه خود اهل سلاح و جنگ نبود، اما درواقع پیر مجاهدین بود و نفوذ درجه اول در میان ایشان داشت… و بسیار طرف عداوت روس‌ها بود. بسیار جسور، فداکار، مدیر و مدبر بود و از مدیران انقلاب در آذربایجان محسوب می‌شود.»[۱۷]

ثقهالاسلام تبریزی در مکتوبات خود از تندروی علی مسیو در برخی از رویدادهای شهر نوشته است: «پاره‌ای اغتشاشات را پای او [علی مسیو] می‌بندند و شنیدم که او و حاجی علی دوافروش را هم جزو منفورین قرار داده‌اند.» اشاره ثقهالاسلام به سازماندهی عده‌ای از لات‌های تبریزی در ایجاد آشوب‌هایی است علیه برخی اعیان و اشراف شهر برپاشده بود. به این موارد میرزا آقا فرشی هم در نامه‌های خود اشاره کرده است.[۱۸]

در بیشتر منابع تاریخی که به علی مسیو اشاره‌کرده‌اند، بالاتفاق از حضورش در استانبول و برخی کشورهای اروپایی و قفقاز نوشته‌اند؛ اما از کیفیت زندگی او در این مناطق سخنی به میان نیامده است. اینکه علی مسیو در استانبول، قفقاز و اروپا با چه کسانی دیدار داشته و در چه مکان‌هایی بوده است، اطلاعی در دست نیست. در رابطه با حضور علی مسیو تنها می‌توان به احتمالاتی اشاره کرد که در رابطه با وضعیت سیاسی و شرایط اجتماعی و فرهنگی این مناطق در آن دوران بوده و علی مسیو با حضورش در آنجا، بی‌تأثیر از آن شرایط و موقعیت‌ها نبوده است.[۱۹]

طاهرزاده بهزاد می‌نویسد «علی مسیو مرد فولادینی بوده و اعصاب او از هیچ پیشامد متأثر نمی‌شد. نام کمیته حزب اجتماعیون عامیون را مرکز غیبی گذاشته بود تا کسی به‌ آسانی دسترسی نداشته باشد. در سال‌های نخست که امنیت شهر را مجاهدین به عهده گرفته بودند و شبی نبود که دسته‌های مجاهدین با فراش‌های قلعه‌بیگی‌ها تصادف‌های خونینی نداشته باشند. معهذا وصول این قبیل اخبار ابداً او را ناراحت نمی‌کرد. علی مسیو با سه گروه بازی سیاسی داشت: ۱- تشکیلات جابر دولت سابق (دربار قاجار). ۲- سیاست‌های نمایندگی‌های خارجی. ۳- اداره کردن خود مجاهدین. بدیهی است اداره کردن این رشته کارهای گوناگون محتاج استعداد فوق‌العاده بود. علی مسیو نه از تهدید می‌ترسید و نه تطمیع او را آرام می‌کرد…»[۲۰] علی مسیو مدتی در معاونت بلدیه مشغول بود و در اواخر عمر در سمت شهردار تبریز انجام وظیفه می‌کرد. علی مسیو در سال ۱۲۸۹ خورشیدی در ۴۴ سالگی بعد از مسمومیتی که از مهمانی در قونسولخانه روسیه عارضش شده بود، درگذشت.[۲۱]

*****

فعالیت‌های «انجمن ایالتی آذربایجان»[۲۲] و «مرکز غیبی» به‌ تناسب تحولات سیاسی و رویدادهای آن دوران، به چند دوره تقسیم می‌شود: دوره اول از اعلام موجودیت در پیش از جریان بست‌نشینی قونسول بریتانیا در تبریز شروع می‌شود.[۲۳] این مقطع، حدود زمانی ۲۱ ماهه ۱۴ مهر ۱۲۸۵خ/ ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ق تا ۲ تیر ۱۲۸۷خ/۲۳ جمادی‌الاولی ۱۳۲۶ق (بمباران مجلس اول) را در بر می‌گیرد.

در حالی‌ که فرمان مشروطیت صادر شده بود و نظم‌نامه انتخابات معین گردیده بود، به‌ واسطه حضور ولیعهد محمدعلی میرزا در تبریز، نظام‌نامه به مرحله اجرا نرسیده بود؛ به همین خاطر با صلاحدید برخی از فعالین سیاسی و فرهنگی تبریز، تدارک بست‌نشینی در قونسولخانه بریتانیا مد نظر بود؛ اولین فعالیت‌های «انجمن ایالتی تبریز» در این ماجرا به عرصه آمد. آن بست‌نشینی را تجار آزادیخواه تبریز تأمین مالی کردند.[۲۴] برخی از سخنرانان در آن حضور داشتند؛ علی مسیو هم در تدارک و برنامه‌ریزی بست‌نشینی حاضر بود؛ ثقهالاسلام، ناظم الاسلام و کسروی از «صندوق مصارف انجمن عدالت و مشروطه‌خواهان اسلام» برای تأمین بست‌نشینان و ادامه مبارزه برای مشروطیت نوشته‌اند. ثقهالاسلام تبریزی در «مجمل حوادث یومیه مشروطیه» می‌نویسد «روز چهارشنبه ۲۸ شهر رجب ۱۳۲۴ حاجی میرزا ابوالحسن پیش‌نماز و آقا میرعلی اکبر پیش‌نماز و شیخ سلیم و آقامیرهاشم و میرزا جواد و حاجی مناف صراف به سابقه مواضعه‌ای که داشته‌اند، به قونسولخانه انگلیس رفته مشروطه‌طلبی نمودند؛ آن روز کسی از جا نجنبید و عنوان نشد، ولی مردم نهایت ترصد داشتند. پنج‌شنبه ۲۹ ماه چند نفر از سادات به بازار رفته چند تیر تپانچه هوایی خالی کردند، بازار بست و مردم کم‌کم رو به قنسولخانه گذاشتند… روز جمعه ۳۰ رجب ۱۳۲۴ جمعیت قنسولخانه زیاد شده و مردم علاوه بر قنسولخانه، به مسجدی که سر کوچه قنسولخانه و معروف به مسجد محمدخان بیگلربیگی است جمع شده بودند، علما و جماعتی از عوام و غیره به باز به مسجد مدرسه حاج صفرعلی جمع شده بودند… »[۲۵]

بست‌نشینی موفق شد ولیعهد را به عقب‌نشینی وادار ساخته و مشروطیت را به تبریز بیاورد. مظفرالدین به تشکر از متانت و مطالبات مشروطه‌خواهان تبریز، تلگرافی صادر کرد.[۲۶] با اتمام بست‌نشینی، «انجمن ایالتی تبریز» بیش‌ از پیش و به‌ صورت علنی‌تر به فعالیت ادامه داد و توانست با جلب رضایت مردم و دیگر مشروطه‌خواهان، بیشتر مقدرات تبریز را در دست بگیرد. نخستین اقدام انجمن در این شرایط، انتخاب وکلای مجلس اول مشروطیت و اعزام آنها به تهران بود. محمدعلی میرزا خواست کار انجمن را خاتمه دهد و نتوانست. به‌ ناچار حکمی بر ادامه فعالیت‌های انجمن ایالتی تبریز صادر کرد.[۲۷]

«انجمن ایالتی تبریز» هیئت نظارتی را برای انجام انتخابات و تعیین نمایندگان مجلس شورای ملی تعیین کرد؛ به گزارش روزنامه انجمن شب شنبه غره رمضان المبارک، دو ساعت از شب رفته با حضور جمعی از آقایان علما و طلاب و چند نفری از معتبرین و تجار و صنوف و معاریف در عمارت حاج محمدحسین خان که مجلس مبارک و در محله ارمنستان واقع است،[۲۸] نخستین جلسات مشاوره انجام شد. با انجام موفق تعیین و اعزام نمایندگان به تهران، «انجمن ایالتی تبریز» به امور شهر پرداخت؛ برای خودسازمانی منضبط تشکیل داد، ارتباط با ولیعهد را تعریف و تحدید کرد و در حفظ امنیت، انتظام عدلیه، نظارت بر مدارس، کنترل قیمت‌ها، بهداشت شهری و… وارد شد.

در دورانی که «انجمن ایالتی تبریز» فعالیت‌های مشروطه‌خواهانه را شروع کرده بود، چهره سیاسی تبریز نیز شکل تازه‌ای به خود گرفته بود؛ تبریز شهری با ۱۰۰ هزار نفر جمعیت که ۱۹ محله اصلی و ۳ محله حاشیه‌ای برای آن ثبت‌شده است؛ محله مهادمهین (بارون آواک) که مختص ارامنه بود. محله‌های دیگر عبارت بودند از: کوچه‌باغ- خیابان- مارالان- باغمیشه- ششکلان- سرخاب- دوه چی- نوبر- چرنداب- لیلاوا- امیرخیز- ویجویه- قره‌آغاج- چوست دوزان- اهراب- هکماوار- شنب غازان و راسته کوچه. در آن دوران ۳ محله قراملک- خطیب و آخونی، از محلات حاشیه‌ای تبریز به شمار می‌رفتند. در جریانات مشروطیت، محلات تبریز به محله‌های مشروطه‌خواه و طرفداران مستبدان تقسیم می‌شدند. ازنظر مذهبی هم محلات تبریز به محلات متشرع‌نشین و محلات شیخی خوانده ‌شده‌اند. «با افزایش فعالیت‌های انجمن ایالتی و کارهای گوناگونی که از سوی اهالی محلات به این مرکز محول می‌شد و با توجه به اینکه در جلسات انجمن ایالتی نمایندگان محلات و اصناف نیز حضور می‌یافتند، مشکلاتی در تصمیم‌گیری‌های انجمن ایالتی بروز کرد. برای رفع این مشکل، ابتدا در ساختمان انجمن اتاقی برای هریکی از نمایندگان محلات تبریز تعیین شد تا مذاکرات خود را در آنجا انجام دهند و تصمیم‌گیری‌های نهایی را کتباً به انجمن ایالتی اعلام کنند. پس از مدتی نیز به صلاحدید انجمن ایالتی مقرر شد در هر یک از محلات تبریز انجمن‌های فرعی از سوی مشروطه‌خواهان تشکیل شود.»[۲۹] این انجمن‌ها در حقیقت بازوهای عمل‌کننده محلی برای انجمن مرکزی عمل می‌کردند و در گستره فرهنگی و سیاسی و اقتصادی تبریز مشارکت داشتند. از فعالیت‌های مهم انجمن‌های محلات تبریز، انتشار روزنامه و اطلاع‌رسانی از امور سیاسی بود. روزنامه «اتحاد» ارگان رسمی انجمن اتحاد در محله چرنداب بود. روزنامه «مجاهد» را انجمن محله راسته کوچه و روزنامه «شورای ایران» را انجمن مشورت منتشر می‌کردند. سردبیر این روزنامه سیدمحمد شبستری بود. نشریه «انجمن» هم ارگان شهری انجمن ایالتی تبریز از همین دوران آغاز به انتشار کرد.

نشریه «انجمن» ارگان انجمن ایالتی تبریز و آذربایجان در سیر ادبیات و سیاست مشروطه‌خواهی از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ این نشریه در زمانی که تبریز در تنش‌های مشروطیت دوران استبداد صغیر، اشغال آذربایجان توسط قوای نظامی روسیه و اعاده مشروطیت گرفتار بود، منتشر می‌شد. تلگرافات، مقالات و اخبار روزانه در صفحات نشریه «انجمن» از اسناد مهم و درجه اول مشروطیت در ایران به شمار می‌روند؛ شیوه نوشتاری- تحلیل محتوا و تبیین نظریات مشروطه‌خواهان و اسناد رسمی اعم از تلگرافات و بیانیه‌های حکومتی و سیاسی و سخنان شخصیت‌های درگیر در مسائل آن دوران، که در صفحات نشریه «انجمن» چاپ‌شده‌اند، بخش عمده‌ای از اسناد مشروطیت و منابع مشروطه پژوهی را در خود جای‌ داده‌اند.[۳۰]

تأسیس و توسعه مدارس نوین در تبریز نیز جزو وظایف انجمن‌های محلات به عنوان شاخه های محلی «انجمن ایالتی آذربایجان» بود. در این مورد می‌توان به «مدرسه نوبر» اشاره کرد که با حمایت و مدیریت کسانی چون علی مسیو به وجود آمد.[۳۱] مدارس ابتدائی محله چرنداب، مدرسه سعادت نوبر، مدرسه ادبیه، رشدیه و قدس هم از مدارس نوینی هستند که توسط انجمن‌های محلی در تبریز ایجاد شدند. در کنار فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی، انجمن‌های محلات به‌ صورت جدی در مسائل سیاسی حضور داشتند. روزنامه انجمن از نقش انجمن محله چرنداب در جریان لغو نمایندگی میرزا آقا اصفهانی گزارش داده که به‌واسطه عملکرد او در رابطه با محمدعلی شاه انجام شد. فعالیت‌های قضایی هم بخشی از عملکرد انجمن‌های محلی را در تبریز تشکیل می‌دادند. روزنامه انجمن از محله نوبر گزارش می‌داد «اهالی با جمعیت انبوه به اعضا معترض شدند که دیشب قرار بود اعضای انجمن هیچوقت تعطیل ننمایند یا دو نفر از جانب خودشان شب‌های تعطیل را در انجمن وکیل بگذارند. چرا از حرف خودشان تخلف کرده‌اند.» همان روزنامه در خبری از محله نوبر می‌نویسد «جمع کثیری از اهالی نوبر تدارک سفر دیده و برای مطالبه قانون اساسی می‌خواهند عازم تهران شوند، در میدان مقصودیه از کثرت جمعیت اوضاع محشر برپاست.»[۳۲] انجمن‌های محلی به زمان ضرورت و نیاز، آموزش نظامی برای حراست از نهادهای مشروطیت را در برنامه خود داشتند.[۳۳] محمدامین رسول‌زاده در گزارشی از «احوال و اوضاع تبریز» به تحلیل رویدادهای آن دوران پرداخته است.[۳۴]

دوره دوم از فعالیت‌های «انجمن ایالتی تبریز» زیر سلطه مستبدانه محمدعلی شاه (دوره زمانی ۱۰ ماهه از ۵ اردیبهشت ۱۲۸۸خ/ ۴ربیع‌الثانی۱۳۲۷ق) تا اشغال آذربایجان توسط قوای نظامی روسیه را شامل می‌شود. در این دوره است که حاکمیت مشروطیت در آذربایجان با مدیریت «انجمن ایالتی تبریز» و «مرکز غیبی» از تبریز اداره می‌شود. در همین زمان از فعالیت‌های «مرکز غیبی» و «انجمن ایالتی تبریز» است که ستارخان و باقرخان با دستور علی مسیو به دفاع از تبریز برخاسته و توانستند مشروطیت را اعاده کنند؛ راجع به این دوره از فعالیت‌های «انجمن ایالتی تبریز» یکی از مستندترین نوشته‌ها، گزارشی است که سروان توپخانه آنژی نیور به ریموند لوکنت وزیرمختار وقت فرانسه داده است؛[۳۵] آنژی نیور از تاریخ ۱۴ سپتامبر تا ۶ اکتبر ۱۹۰۸ (۱۷ شعبان تا ۱۰ رمضان ۱۳۲۶/۲۲ سنبله تا ۱۳ میزان ۱۲۸۷) در تبریز بوده و گزارش خود را در ۱۹ اکتبر ۱۹۰۸ به وزیرمختار ارائه کرده است.

از جمله مسائلی که در این دوره پیش آمد و حائز اهمیت است، رویارویی نظامی قوای محمدعلی شاه قاجار و نیروهای مجاهد «انجمن ایالتی تبریز» است؛ دست‌ به‌ دست شدن محلات تبریز و تبادل آتش میان نیروهای مشروطه‌خواه و مستبد که در زمانه استقرار مستبدانه محمدعلی شاهی توانست یک‌تنه مشروطیت را حفظ و اعاده کند، از رویدادهای سرنوشت‌ساز در آن دوران هستند؛ عین‌الدوله که در این دوران حاکم تبریز از سوی محمدعلی شاه شده بود، طی مکاتباتی با دربار تهران، شرحی از وضعیت نظامی تبریز در دوران استبداد صغیر به دست می‌دهد.[۳۶]

فعالیت‌های «انجمن ایالتی تبریز» در دوره سوم از حیات ۳۴ ماهه خود با اشغال آذربایجان توسط نیروهای نظامی روسیه (۳ دی۱۲۹۰خ/ ۴ محرم ۱۳۳۰ق) مصادف است. بیشترین اهتمام سران «انجمن ایالتی تبریز» در این دوره معطوف به حفظ استقلال آذربایجان از تهاجم روسیه و پاسداری از نهادهای تازه‌تأسیس مشروطیت است. مواجهه با اولتیماتوم روسیه، تلاش برای ایجاد همگرایی نیروی‌های مشروطه‌خواه در دیگر ایالات ممالک محروسه و مقابله با استقراض خارجی، از اقدامات شاخص «انجمن ایالتی تبریز» در دوران اشغال آذربایجان هستند. احمد کسروی تبریزی از نقش محوری مرکز غیبی و تشکیل دسته‌های مسلح مجاهدان محلات و سازماندهی آنها نوشته است.[۳۷] این مجاهدان تحت رهبری علی مسیو بودند[۳۸] و برای تأمین هزینه‌های نظام در محلات صندوق اعانه‌ای ایجاد شد. با شروع جنگ داخلی در تبریز فرماندهی مرکز غیبی و روسای انجمن‌های محلات مجاهدان را مسلح ساختند.[۳۹]

«مرکز غیبی» مرکز فرماندهی نظامی و ساماندهی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی «انجمن ایالتی تبریز» بود؛ عده‌ای از تاریخ‌نگاران مشروطیت آن را متأثر از سوسیال‌دموکرات‌های روسیه (و روایت بلشویکی آن) دانسته‌اند. عده‌ای دیگر «فرقه اجتماعیون عامیون» را همان «مرکز غیبی» دانسته‌اند. کسانی از کوشندگان مشروطه‌خواه تبریزی، «مرکز غیبی» و «انجمن ایالتی تبریز» را تشکیلاتی مستقل و مرکزی برای آزادیخواهان و مساوات‌طلبانی دانسته‌اند که در استمرار نوسازی سیاسی و انتظام حکومتی در منطقه آذربایجان و استقرار نظام مشروطه پارلمانی با مایه‌های سوسیال دموکراتیک تلاش می‌کرده است.

با فروپاشی «انجمن ایالتی آذربایجان» در زمان اشغال تبریز توسط قوای روسی و همدستی مستبدان طرفدار محمدعلی شاه قاجار، برخی از بازماندگان آن انجمن، فعالین «اجتماعیون عامیون» و دیگر مشروطه‌خواهان، «حزب دموکرات ایران» را در دوره دوم مجلس شورای ملی و با ایده‌های سوسیال دموکراتیک و روش های پارلمانتاریستی به وجود آوردند.


پانویس:
[۱]- بخش عمده‌ای از ایده‌های سوسیال دموکراتیک در آثار و افکار ازلیان جای می‌گیرد؛ ازلیان همچنین بعضی از انجمن‌های مخفی مشروطه‌خواه را علیه استبداد قاجاریه رهبری می‌کردند؛ برای نمونه می‌توان به «انجمن مخفی میکده» اشاره کرد که هم رهبری آن و هم بیشتر اعضایش از ازلیان بوده و نقش مهمی در جنبش مشروطیت داشتند. همچنین بیشتر مشروطه نگاری (به تعبیر منوچهر بختیاری) از قلم ازلیان نوشته‌شده‌اند؛ تاریخ بیداری ایرانیان از ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ انحطاط مجلس از احمد مجدالاسلام کرمانی، واقعات اتفاقیه در روزگار از محمد مهدی شریف کاشانی، حیات یحیی از یحیی دولت‌آبادی و تاریخ انقلاب مشروطیت ایران از مهدی ملک‌زاده، جزو آثار ازلیان مشروطه‌خواه هستند؛ برای تاریخ‌نگاری بابی/ ازلی و مشروطیت، نک: تاریخ بی‌غرض از مهدی شیخ الممالک قمی و تاریخ جعفری محمد مهدی شریف کاشانی؛ کاوش از نقش ازلیان در جنبش مشروطیت و اعتراضات آزادیخواهانه و برابری‌طلبانه هنوز در قدم‌های اولیه‌اش است؛ برای این موارد، نک: رستاخیز پنهان- بازگشایی نسبت آیین‌های بابی و بهایی با جریان روشنفکری ایران، ۲ جلد، تورج امینی، نشر باران، سوئد، ۱۳۸۰؛ کارنامه و تأثیر دگراندیشان ازلی در ایران- جدال حافظه با فراموشی، منوچهر بختیاری، نشر فروغ، آلمان، ۲۰۱۶؛ تاریخ مکتوم- نگاهی به تلاش‌های سیاسی فعالان ازلی در مخالفت با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه، سید مقداد نبوی رضوی، نشر شیرازه، تهران، ۱۳۹۶٫
[۲] – نک: روزنامه اختر، سال سوم، شماره دوم، ۹ محرم ۱۲۹۴/ ۲۴ ژانویه ۱۸۷۷؛ برای بررسی محتوای مقالات منتشرشده در اختر- استانبول، نک: اختر و افکار سوسیالیستی، بخش ۱۸ و ۱۹، منوچهر بختیاری، نشریه شهروند کادانا، شماره‌های ۸۵۵ و ۸۵۷، ۲۳ ژانویه ۲۰۰۴٫ پژوهش‌های منوچهر بختیاری نشان می‌دهند که واژه سوسیالیسم و بحث از این ایده‌ها، چندین سال قبل از شکل‌گیری اولین حلقه‌های مطالعاتی و مبارزاتی سوسیال دموکراتیک و 
چپگرا در ایران و عصر مشروطیت، در ادبیات سیاسی ایرانیان، شناخته شده بودند.
[۳] – نک: اجتماعیون عامیون، سهراب یزدانی، نشر نی، تهران، ۱۳۹۱٫
[۴] – برای متن نامه‌ها و پاسخ‌ها، نک: نقش ارامنه در سوسیال‌دموکراسی ایران (۱۹۰۵- ۱۹۱۱)، به کوشش محمدحسین خسروپناه، نشر شیرازه، تهران، ۱۳۸۴٫
[۵] – بر پایه پژوهش‌های تازه و اسناد نویافته، منوچهر بختیاری از این محفل به‌ عنوان «گروه سوسیال‌دموکرات مستقل ارمنی تبریز» نام می‌بر‌د که برخلاف ارامنه هنچاک و داشناک، در پی حل معضلات ایران و همسویی با مشروطه‌خواهان بودند، نک: نهضت مشروطیت و نقش تقی‌زاده، جلد اول، صص ۴۸۶- ۴۹۲،؛ خسرو شاکری هم از آنها به‌عنوان «شاید گروهی انشعابی» یاد می‌کند، نک: پیشینه‌های اقتصادی- اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال‌دموکراسی، ص ۲۲۳٫
[۶] – نک: تاریخ سیاسی و اجتماعی ارامنه، ترجمه و تألیف گیو آقاسی و الکساندر پادماگریان، انتشارات سازمان فرهنگی پاد، تهران، ۱۳۵۲٫
[۷] – برای متن مقالات، نک: نقش ارامنه در سوسیال‌دموکراسی ایران (۱۹۰۵- ۱۹۱۱)، به کوشش محمدحسین خسروپناه، نشر شیرازه، تهران، ۱۳۸۴٫
[۸] – اشاره به این نقطه هم از نظر رهیافت‌های مختلف ایرانیان به سوسیال دموکراسی قابل تأمل است؛ « اختر شماره ۴ سال ششم (۱۰۵) تحت عنوان «نهیلیست» نوشت که از چندی پیش گروهی به نام نهیلیست در ممالک روس، تشکلی مخفی برپا نموده‌اند. اینان برای پیشبرد امر خود جمعیت اجرایی تشکیل داده‌اند. این کمیته بیان‌نامه‌ای در اقدام ناموفق برای ترور الکساندر دوم تزار روسیه به تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۸۷۹ منتشر کرد که اختر به ترجمه از روزنامه ترجمان افکار آن را در صفحات خود نقل نموده، و «سزاوار امعان نظر و تامل» دانسته است. سازمانی که اختر اعلامیه اش را منتشر کرد تشکلی تروریستی- سوسیالیستی بود که خود را مدافع حقوق دهقانان اعلام می‌کرد. این گروه که پلخانف یکی از رهبران آن به شمار می‌رفت و در سال ۱۸۷۶ در روسیه شکل گرفته و بارها اقدام به سوء قصد به تزار روسیه نمود تا سرانجام در اول مارچ ۱۸۸۱ او را به قتل رساند. در این بیان نامه«آزادی و منافع ملت روس را مقدس» دانسته و استبداد تزار، ظلم و ستم ماموران دولتی، تبعید و شکنجه آزادیخواهان در معادن سیبریه دلایل اقدام به ترور او اعلام شده است. تزار به دلیل «غصب حقوق ملت» در محکمه مردمی محکوم به مرگ شده و اگر خود را تسلیم «رأی ملت» نسازد ما سرانجام او را به قتل خواهیم رساند. «هدف ما رسیدن ملت به حریت» است و با تمام توان و قدرت خود در این راه خواهیم جنگید تا سرانجام «بیرق آزادی» را بر «خرابه استبداد» برافرازیم. در این راه دشوار و پر صعوبت برای پایان دادن عمر حکومت استبدادی و تحقق حقوق ملت دست یاری به تمامی مردم روس دراز می‌کنیم.» به نقل از: اختر و افکار سوسیالیستی، بخش ۱۸ و ۱۹، منوچهر بختیاری، نشریه شهروند کادانا، شماره‌های ۸۵۵ و ۸۵۷، ۲۳ ژانویه ۲۰۰۴٫
[۹] – نک: مجاهدان مشروطه، سهراب یزدانی، نشر نی، تهران، ۱۳۸۸
[۱۰] – نک: زندگی طوفانی- خاطرات سید حسن تقی زاده/ ۳۵
[۱۱] – سه سند اصلی و درجه اول  از دوران مانده است: «مرامنامه جمعیت اجتماعیون عامیون (متشکله در مشهد ۱۳۲۵ق.)، «تنقید فرقه اعتدالیون یا اجتماعیون- اعتدالیون (محمد امین رسول زاده ۱۳۲۸)» و «اطلاعیه فرقه اجتماعیون- عامیون ایران(تبریز ۱۹۰۹)».
[۱۲] – ستارخان و جنبش مشروطیت/ ۱۸
[۱۳] – اجتماعیون عامیون/ ۱۶
[۱۴] – نک: پیشینه‌های اقتصادی- اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال‌دموکراسی، خسرو شاکری، نشر اختران، تهران، ۱۳۸۴
[۱۵] – نک: علی مسیو و مشروطیت در تبریز، علی‌اصغر حقدار
[۱۶]- سهراب یزدانی به استناد «یادداشت‌های میرزا جواد ناطق»، علی مسیو را جزو گروهی از روشنفکران تبریزی می‌داند که با الهام‌گیری از نوگرایان عثمانی و قفقازی، به فعالیت‌های مخفی تنظیم و پخش شب‌نامه و اوراق ژلاتینی ضد حکومتی در سرآغاز مشروطه‌خواهی، مشغول بودند.(مجاهدان مشروطه/ ۲۴)
[۱۷]-  نامه‌هایی از تبریز/ ۲۰۵
[۱۸]-  وقایع مشروطیت به روایت نامه‌های سید رضا به میرزا آقا فرشی/ ۱۸۳
[۱۹] – نک: باکو و انقلاب مشروطه ایرانی، رسول پور زمانی، انتشارات سفیر اردهال، تهران، ۱۳۹۵
[۲۰]-  قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران/ ۴۵۵
[۲۱]-  نامه‌هایی از تبریز/ ۲۰۶
[۲۲]- بخش عمده اسناد «انجمن ایالتی تبریز» که مربوط به دو سال آخر فعالیت آن است، اخیراً منتشرشده است، با این شناسه: مکاتبات و یادداشت‌های انجمن ایالتی تبریز (در سال‌های ۱۳۲۸-۱۳۲۹ق)، به کوشش راضیه یوسفی نیا، انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۹۴. راجع به زمان فعالیت‌ها و اشخاص مؤسس و اعضای «انجمن ایالتی تبریز» هم دو کتاب مستقل منتشر شده است؛ حدود سی سال پیش صمد سرداری نیا با گردآوری برخی از منابع مشروطیت در آذربایجان، به آشنایی با شرایط و شیوه کار «انجمن ایالتی تبریز»، «مرکز غیبی» وابسته به آن و زندگی‌نامه «علی مسیو»، مؤسس آن مبادرت کرده است؛ سرداری نیا بجز اشارات جسته و کوتاه، از نشریه «انجمن» نام نبرده است. محمد عزیزی هم در تک‌نگاری جامع خود از نقش «مرکز انجمن ایالتی آذربایجان» نوشته و در بخش‌هایی از کتاب خود به نشریه «انجمن» پرداخته است؛ شناسه این کتاب‌ها عبارتند از: نقش مرکز غیبی تبریز در انقلاب مشروطیت ایران، صمد سرداری نیا، نشر اختر، تبریز، ۱۳۹۳؛ انجمن ایالتی آذربایجان در دوره مشروطیت، محمد عزیزی، نشر اختر، تبریز، ۱۳۸۵.
[۲۳] – نک: انجمن های شورائی در انقلاب مشروطیت، هما ناطق
[۲۴]-  «مجتمعین قنسولخانه دفتر اعانه باز کردند از تجار که آنجا بودند هرکدام الی صد تومان اعانه نوشتند و قرار را در اکل و شرب به مختصرات گذاشتند، تا از عهده مخارج بتوانند برآیند…» (رسائل سیاسی ثقهالاسلام تبریزی/ ۷۵).
[۲۵]-  رسائل سیاسی، میرزاعلی ثقهالاسلام تبریزی/۷۴
[۲۶]-  نک: تاریخ بیداری ایرانیان/۵۳۳
[۲۷]- «انجمن ملی تبریز کمافی السابق برقرار بوده و یک نفر مامور به تصدیق اجزای انجمن از جانب حضرت اقدس معین و در انجمن حاضر خواهد شد که اعضای انجمن در امورات جزیی و کلی هر چه حکم نموده‌اند به‌موقع اجرا گذارده و کارگزاران حضرت‌والا در اجرای تمام احکامات انجمن تقویت خواهند نمود. هفدهم رمضان المبارک ۱۳۲۴ق.»
[۲۸]- روزنامه انجمن، سال اول، نمره اول، ص۱
[۲۹]-  قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت/۱۴۸
[۳۰] – راجع به نشریه «انجمن» تا کنون تنها یک تحقیق ارزشمند و جامع منتشرشده است؛ منصوره رفیعی در پژوهش خود با تحقیق در تاریخ شکل‌گیری «انجمن ایالتی آذربایجان؛ تبریز» و انتشار نشریه «انجمن»، به تحلیل مسائل اجتماعی- اقتصادی- سیاسی و اعلانات و اخبار و تلگرافات در آن پرداخته و شناسنامه کاملی از نشریه به دست داده است؛ انجمن ارگان انجمن ایالتی آذربایجان، منصوره رفیعی، نشر تاریخ ایران، تهران، ۱۳۶۲. انتشار عمومی شماره‌های سال‌های اول و دوم و سوم (با چند شماره ناقص) نشریه «انجمن» هم با این شناسه منتشرشده است: روزنامه انجمن تبریز، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با همکاری استانداری آذربایجان شرقی، تهران، ۱۳۷۴ و ۱۳۷۶؛ انجمن ارگان انجمن ایالتی تبریز، به اهتمام علی‌اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، استانبول، ۱۳۹۹٫
[۳۱]-  نک: مدارس جدید در دوره قاجاریه: بانیان و پیشروان/۲۷۹
[۳۲]-  نک: تاریخ مشروطیت ایران/۴۵۴
[۳۳]-  نک: حرفی از هزاران که اندر عبارت آمد/۱۲۹
[۳۴]-  گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران/۶۱
[۳۵]-  این گزارش‌ها را یحیی شهیدی تحت عنوان «گزارشی از انقلاب مشروطیت ایران (رویدادهای تبریز)» ترجمه و در مجله بررسی‌های تاریخی منتشر کرده است.
[۳۶]- نک: روزشمار محاصره تبریز و اعاده مشروطه بر اساس اسناد منتشرنشده، به کوشش سجاد جمشیدیان و نادر پروانه، انتشارات سفیر اردهال، تهران، ۱۳۹۵
[۳۷]-  نک: تاریخ مشروطه ایران/۱۶۷
[۳۸]-  نک: قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت/۷۴

[۳۹]-  گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران/۱۶۸


Wednesday, August 4, 2021

مشروطیت بی‌فرمان و خودکامگی ایلیاتی قاجاریه/ علی اصغر حقدار

 در کیهان لندن

https://kayhan.london/fa/?p=250844

جنبش مشروطیت ایران در ۱۹۰۶ برابر با ۱۲۸۵ خورشیدی با گرفتن فرمان‌ تشکیل مجلس شورای ملی، در مقطعی تعیین کننده از تاریخ مدرن‌گرایی و آزادیخواهی به ثمر نشست. دوره اول آن با کشاکش‌های دربار و منورالفکران مشروطه‌خواه، به یغمای گلوله‌باران مجلس شورای ملی و اعدام و تبعید مشروطه‌خواهان انجامید. در دو سال اول مشروطیت، تنها اهتمام مجاهدان در تبریز[۱] و فعالیت‌های آزادیخواهان ایرانی در خارج بود[۲] که مشروطیت را حفظ کرد تا با فرار محمدشاه قاجار و اعاده مشروطیت، ایران جزو کشورهای مشروطه خوانده شد.[۳] در ماندگاری مشروطیت، نقش اصلی را «انجمن ایالتی آذربایجان»[۴] و «انجمن سعادت ایرانیان استانبول» داشتند. در کشاکش تبریزی‌ها با استبداد محمدعلی شاهی، انجمن ایالتی آذربایجان در برابر مخالفت او با مشروطیت، حتا در تلگراف ارسالی به دیگر انجمن‌های ایالتی ایران، حکم به عزل محمدعلی شاه‌ داد: «خدمت اعضای محترم انجمن‌های مقدسه… شاه نقض عهد و خلاف سوگند نموده، آشکارا بر مخالفت دارالشورای کبری و معاندت وکلای محترم و هدم بنیان مقدس مشروطیت اقدام می‌نماید، لازم است عموم برادران غیور ایرانی‌نژاد از این سوء رفتار و حرکات مخالفانه و خائنانه این شخصی خائن دولت و ملت و وطن مسبوق شده بلادرنگ به اقدامات مادی و معنوی مؤثره قیام می‌نماید که دارالشورا و مبعوثین محترم ملت در خطر مهاجمات خائنین- موقع غیرت و فتوت است که از برکت یک قوه متحده ملی، عموم ملت ایران را از شر و فساد خائنین مستخلص نموده- به سعادت ابدی نائل شویم. انجمن ایالتی آذربایجان- دهم جمادی الاول ۱۳۲۶ق.»
پیش‌زمینه‌های افکار مشروطه‌خواهی در حدود سده‌ای پیش از آن با آشنایی که برخی از نخبگان فرهنگی و سیاسی ایران از دنیای جدید به دست آورده بودند، در ایران عصر قاجاریه شکل گرفته بود؛ نخست «دولت منتظم و مقید به حقوق» مد نظر بود. سپس مسئله به درخواست «حقوق و عدالتخانه» کشیده شد و در نهایت «مشروطیت» گرفته شد. ایده مشروطه‌خواهی که در بعضی متن‌ها با مفهوم و لفظ «کنستیتوسیون» آمده است، بیش از نیم قرن قبل از حوادث و رویدادهای منجر شده به برقراری مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی، در نوشته‌ها و تألیفات مدرن‌اندیشان ایرانی مورد توجه بود.[۵]
ماهیت خودکامه و ایلیاتی حکومت قاجاریه نمی‌توانست قانون و نهادهای مدرن اجرایی و سیاسی را برآورده کند و اسناد و آثاری که از کارکرد غیرمدرن- قبیله‌ای و خودکامه شاهان قاجاریه برجای مانده است، حکایت از رفتار و منش سنتی و غیرمدرن آنان دارد. در ماجرای مشروطیت، غلطی تاریخی مشهور شده است که فرمان مشروطیت را مظفرالدین شاه قاجار اعطا کرده و مشروطیت محصول قاجاریه است؛ در این نوشتار به کوتاهی این روایت به چالش گرفته شده است. بر اساس گزارشی از رویدادها و رفتار مظفرالدین شاه (در مدت ۱۱ سال سلطنت) و منورالفکران مشروطه، معلوم خواهد شد که:
الف) هیچ فرمان مشروطه‌ای صادر نشده است؛
ب) مظفرالدین شاه همانند دیگر شاهان قاجاریه به واسطه ماهیت خودکامه و فرهنگ شرعی و سیاست ایلیاتی که داشتند، نمی‌توانستند با پروسه مدرنیت و مشروطیت در ایران همراه باشد؛
پ) فرمان‌های مظفرالدین شاه و تایید آن توسط محمدعلی شاه قاجار، معطوف به ایجاد مجلس مشورتی برای پادشاه مطلقه و خان بزرگ دربار و برای اجرای احکام شرعی بوده است؛
ت) مشروطیت و ایجاد نهادهای اولیه آن محصول و حاصل اندیشه و کنش منورالفکران و مدرن‌اندیشان و آگاهی آنان از دگریسی تمدنی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی در جهان بوده است.
*****
مظفرالدین میرزا که ۴۰ سال به عنوان ولیعهد در تبریز بود، با ترور ناصرالدین شاه در ۴۳ سالگی بر جای او نشست و در سال ۱۲۷۵ خورشیدی عازم تهران شد. وی در مدت ده سال تا گسترش جنبش‌های مشروطه‌خواهی، با اخذ وام‌ها از کشورهای خارجی، سه بار به سفر فرنگ رفت و در داخل ایران هم هیچ اهمیت یا امتیازی به مطالبات مشروطه‌خواهان نداد.[۶] در سال ۱۲۸۴ خورشیدی، انجمن‌های مخفی به کار سازماندهی خواسته‌های آزادیخواهانه پرداختند و اعتراضات به شهرهای مختلف گسترش یافت؛[۷] در این میان، عده ای از معترضان نامه‌هایی به شاه فرستادند؛ در یکی از آن نامه‌ها به تاریخ ۲۷ جمادی الاول ۱۳۲۴ق. با چاپ ژلاتین آمده است:«عریضه ملت حضور اعلیحضرت بندگان شاهنشاه مظفرالدین شاه خلدالله ملکه- بشرف عرض مقدس بندگان اعلیحضرت اقدس شاهنشاه جمجاه اسلام پناه خلدالله مملکته وسلطانه می‌رساند: نظر بکلمه طیبه رضویه ثامن الائمه صلوات الله علیه که فرمودند(السلطان ظل الله یاوی الیه کل مظلوم) دعا گویان اصاله از طرف خود و وکاله از طرف برادران ایمانی عرضه می‌داریم که دو سال تمام است علمای اعلام قبه الاسلام دارالخلافه ازدست ظلم و تعدی حکام جور به حضور مبارک ذات پاک اعلیحضرت اقدس شاهنشاه متظلم شده، استدعا نمودند که بساط عدل گسترده شود و این صفت عدل که بزرگترین صفات حضرت اقدس احدیت عزشأنه است وعلى الدوام مکنون خاطر مقدس آن پادشاه رؤف عطوف بوده، چنانچه دستخط آفتاب نقط بر طبق آن شرف صدور یافته و پر توعکسش چون آفتاب جهان تاب به هر برزن و روزن تابیده اشاعه شود، خائنین دولت ابدمدت این عنوان عرض صحیح شایسته را به لباس ناشایسته بحضور مقدس وانمود داده‌اند و خاطر مبارک اعلیحضرت اقدس را رنجه کردند. علمای اعلام و سایر رعایا را که تمام ناموس و عرض پادشاه‌اند، یاغی وطاغی قلمداده و اکابر علمای ملت را در ساحت پاک به فساد و سرکشی نسبت داده و رفته رفته کار را بجایی رساندند که جمعی از آل رسول و دوستان علی بن ابیطالب را به گلوله کشتند و در مسجد که خانه یزدان و محل امن و امان عبادالله است، علمای اعلام و زراری رسول را محاصره نموده و آب و نان بر روی آنها بستند و قرآن مجید را که شفیع عرض خود نموده بودند نشانه تیر کردند و علمای اعلام و ائمه جماعت را به تهمت از شهر بیرون و از وطن آواره نمودند، محض رفع شبهه کارهایی‌ که خائنین دولت در ساحت طاهره اعلیحضرت اقدس شاهنشاه نموده‌اند، عرضه می‌داریم که استدعای رعایا که نوامیس و عیال پادشاه‌اند آنست که مجلس معدلتی که حاوی بر اجراء احکام قانون محمدی(ص) و مشتمل است بر حفظ نفوس و اموال و اعراض و ناموس و دماء مسلمین و امنیت دوستان محمد و آل محمد(ص) اقامه شود که اجزای آن اجرای احکام محمدی و فرمایشات پادشاه که تمام مأخوذ از قانون احمدی است، دانایان بطریقه شرع احمدی و امنای پادشاه که در درستی و راستی علی بن یقطین وقت و عقلای والامقام که تمام دولتخواه محمدی مذهب و علوی مشرب خداجو هستند باشند، تا احکام نازله از ساحت قدس و مقام احدیت حضرت پروردگار و قوانین وارده در قر آن را که تمام پاره تن و فلذه کبد رسول‌الله هست که خون مظلوم ابی عبدالله الحسین بجهت ابقای آن احکام ریخته شده است اجراء بدارند تا به اراده نافذه ومشیت ماضیه ذات مقدس پادشاه این قانون احمدی و زاکون محمدی(ص) که سر بود تمام قوانین است، الیوم مندرس و از میان رفته است، جوانی از سر گیرد و چشم اسلام و اهالی محمدپرستان روشن و این گلخن ایران، گلشن در گلشن شود و مایه رشک سایر دول گردد و قلب همایون که مظهر اتّم تامّ ذو الجلال حضرت قائم آل محمد از ملال وکلال است بیرون آید. باقی ایام دولت و قدرت و سلطنت مستدام باد. فی بیست و هفتم جمادی الاول سنه۱۳۲۴ [۲۷/۴/۱۲۸۵]»[۸]
در سال ۱۹۰۵ با گسترش اعتراضات و درخواست‌های حقوقی، فرمان اول را در جهت رسیدگی به تظلمات مردم صادر کرد. درخواست عدالتخانه و انتظام به امور مالی و اجرایی از مطالبات متحصنان عبدالعظیم و قم بود. در این فرمان آمده است: «جناب اشرف صدراعظم- از آنجا که حضرت باری تعالی جل‌شأنه سررشته ترقّی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیّت و امنیّت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علماء و قاجاریه، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معیّن و مهیّا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعون‌الله تعالی مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر می‌داریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفه‌الحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بی‌زوال باشند- در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما»[۹]
با قانع نشدن معترضان و بست‌نشینی در سفارتخانه بریتانیا، فرمان دومی‌ هم از سوی مظفرالدین شاه صادر شد که در آن به تشکیل مجلس شورای اسلامی برای مشورت با پادشاه اشاره شده بود. در این فرمان باز آمده است: «جناب اشرف صدراعظم- در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحاً در تأسیس مجلس منتخبین ملت فرموده بودیم مجدداً برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله ما واقف باشند امر و مقرر می‌داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق سریعاً دایر نموده بعد از انتخابات اجزاء مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را مطابق تصویب و امضای منتخبین بطوری که شایسته مملکت و ملت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب بنمایید که به شرف عرض و امضای همایونی ما موشح و مطابق نظامنامه مزبور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد.»[۱۰]
باز معترضان از محتوای این فرمان هم راضی نبوده و اعتراض و تحصن و بست‌نشینی را ادامه دادند. فرمان سوم مظفرالدین با تغییر لفظ «مجلس شورای اسلامی» به «مجلس شورای ملی» و با همان شیوه و جایگاه مشورتی صادر شد.[۱۱] این فرمان در ۱۸ مرداد برابر با ۱۸ جمادی الاخر صادر و در جمع متحصنان خوانده شد؛ در این فرمان هم کلمه «مشروطه» نیست و فقط بر خلاف فرمان‌های قبلی، کلمه «مجلس شورای ملی» به کار رفته است. به همان مضمونی که «مجلس مشاوره و مداقه لازمه از منتخبین شاهزادگان و علمای قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف… برای پادشاه و برای سعادت و خوشبختی ایران» باشد. ادوارد براون هم اعطای پارلمانی مرکب از طبقات را معنای فرمان‌های شاهانه دانسته است.[۱۲] به دنبال این فرمان بود که مجلسی برای تهیه نظام‌نامه انتخابات و سپس نظام‌نامه (قانون اساسی) تشکیل شد و مظفرالدین شاه قانون اساسی را در ۸ دی ۱۲۸۵ش امضا کرد و چهار روز بعد مُرد و رویدادهای بعدی پیش آمد.
به تحقیق، صدور فرمان‌های سه‌گانه‌ای که «فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار» خوانده شده، تحت فشار مشروطه‌خواهان و بدون میل و رغبت او صادر شده‌اند؛ ماهیت و عملکرد او هیچ تناسبی با دولت منتظم- مشروطیت و تقید حکومت و پادشاه به قانون نداشته و مظفرالدین شاه مانند تمام شاهان قاجاریه در چارچوب حکومت خودکامه و ضد مدرن جای می‌گیرد. سنتی که در طول نزدیک به صد و بیست و چهار سال حاکمیت سلسله قاجاریه، غیر از خشونت، جنگ، تجاوز، فروش زمین و مقام و… و مانع‌تراشی در برابر تجدد و مدرن‌سازی ایران، چیزی از خود بر جای ننهاده است. درواقع، ماندگاری نام او که به غلط «عدل مظفری» را یدک می‌کشد[۱۳] از حرمت و ارزش مشروطیت است.
خسروپناه در تحلیل وقایعی که در رابطه با مسئله صدور فرامین شاهی بوده اتفاق افتاده، به حکمی‌ از مظفرالدین شاه اشاره می‌کند که ماهیت استبدادی و غیرمشروطه آن را نشان می‌دهد: «… در ۴ ذیحجه ۱۳۲۴/۲۰ دسامبر۱۹۰۶ مظفرالدین شاه که روزهای آخر عمر خود را می‌گذراند، طی دستخطی اداره امور را به محمدعلی میرزا ولیعهد واگذار کرد. در این دستخط هیچگونه اشاره‌ای به مجلس شورای ملی نشده و حتی می‌تواند ناقض فرمان‌های ۱۴ و ۱۶ جمادی الثانی تلقی شود. متن دستخط چنین است: «از این تاریخ به بعد با اختیارات تامه‌ای که دارید همه روزه در تمام امورات از روی کمال دقت و مراقبت شخصا رسیدگی و مداقه تامه به عمل آورده با اطلاع جناب اشرف صدراعظم قرارهایی که لازم است در نظم امورات و رسیدگی مطالب و مهمات مملکتی قرین اجرا دارید.» این دستخط، چه از آن مظفرالدین شاه باشد و چه به نام او نوشته و مُهر زده باشند، گواه نگرش دربار و دولت از مشروطه نبودن حکومت ایران و بی‌اهمیت تلقی کردن مجلس شورای ملی است.»[۱۴]
بی‌اعتقادی مظفرالدین شاه به مشروطیت و رفتار او در برابر مشروطه‌خواهان از نطق او در افتتاح دوره اول مجلس شورای ملی معلوم می‌شود؛ وی در این نطق که در عمارت گلستان در حضور علما، وزرا و وکلا ایراد شده، می‌گوید: «منت خدای را که آنچه سال‌ها در نظر داشتم امروز بعون اللّه تعالی از قوه به فعل آمد و به انجام آن مقصود مهم به عنایات الهیه موفق شدیم. زهی روز مبارک و میمونی که روز افتتاح مجلس شورای ملی است. مجلسی که رشته‌های امور دولتی و مملکتی را بهم مربوط و متصل می‌دارد و علائق ما بین دولت و ملت را متین و محکم می‌سازد. مجلسی که مظهر افکار عامه و احتیاجات اهالی مملکت است، مجلسی که نگهبان عدل و داد شخص همایون ماست در حفظ ودایعی که ذات واجب الوجود به کف کفایت ما سپرده. امروز روزی است که بر وداد و اتحاد ما بین دولت و ملت افزوده می‌شود و اساس امور دولت و ملت بر شالوده محکم گذارده می‌شود، امروز روزی است که یقین داریم رؤسای محترم ملت وزرای دولت خود را دوست و امنا و اعیان و تجار و عموم رعایای صدیق مملکت در اجرای قوانین شرع انور و ترتیب و تنظیم دوائر دولتی و اجرای اصلاحات لازمه و تهیه اسباب و لوازم امنیت و رفاهیت قاطبه اهالی وطن ما بکوشند و هیچ منظوری نداشته باشند جز مصالح دولت و ملت و منافع اهالی مملکت و البته می‌دانید که نیت اساسی مقدسی که به ملاحظات شخصی مشوب و مختل نشود و به اغراض نفسانی فاسد نگردد. حالا بر انتخاب‌شدگان است که تکالیف خود را چنانچه منظور نظر دولت و ملت است انجام بدهند. بدیهی است هیچکدام از شماها منتخبین انتخاب نشدید مگر به واسطه تفوق و رجحانی که از حیث اخلاق و معلومات بر اغلب از مردم داشته‌اید و خود این نکته باعث اطمینان خاطر و قوت قلب ماست و رجاء واثق داریم که با کمال دانش و بینش و بی‌غرضی در این جای مقدس قدم خواهید زد و تکالیف خود را با کمال صداقت و درستی انجام خواهید داد. ولی باوجود این چون قاطبه اهالی و امثال فرزندان خود دوست داریم و نیک و بد آنها را نیک و بد خودمان می‌دانیم و در خشنودی و مسرت و غم و الم آنها سهیم و شریک هستیم باز لازم است خاطر شما را بدین نکته معطوف داریم که تا امروز نتیجه اعمال هرکدام از شماها فقط عاید به خودتان بوده و بس، ولی از امروز شامل حال هزاران نفوس- که شماها را انتخاب کرده‌اند- و منتظرند که شماها با خلوص نیت و پاکی عقیدت به دولت و ملت خود خدمت نمایید و از اموری که باعث فساد است احتراز نمایید. پس باید کاری بکنید که در پیش خدا مسئول و در نزد ما شرمنده و خجل نباشید. این پند و نصیحت ما را هیچوقت فراموش نکنید و آنی از مسئولیت بزرگی که برعهده گرفته‌اید غافل نباشید و بدانید که خداوند متعال ناظر حقیقی اعمال ماهاست و حافظ حق و حقانیت است. دست خدا همراه شما. بروید مسئولیتی را که بر عهده گرفته‌اید با صداقت و درستی انجام بدهید و به فضل قادر متعال و توجه ما مستظهر و امیدوار باشید.»[۱۵]
با مرگ مظفرالدین شاه و بر تخت نشستن محمدعلی شاه قاجار و عدم موفقیت وی در از بین بردن مشروطیت، فرمانی به صورت جواب درخواست نمایندگان آذربایجان صادر شد که در آن به مفهوم «کنس‌تی‌توسیون….» برمی‌خوریم؛[۱۶] دستخط محمدعلی شاه در برابر خواسته‌های هشت ماده‌ای نمایندگان آذربایجان صادر شده بود؛ خواسته‌ها عبارت بودند از:
۱- شاه طی دستخطی مشروطه بودن دولت ایران را تصریح کند.
۲- تعداد وزیران مسئول نباید از هشت تن تجاوز کند و اگر در آینده بر تعداد وزارتخانه‌ها افزوده شد، تنها باید با تایید مجلس شورای ملی باشد.
۳- غیر از هشت تن وزیر مسئول هیچکس نباید به عنوان وزیر شناخته شود.
۴- باید ساعدالملک، نوز بلژیکی و وکیل او مسیو اپریم فورا عزل شوند.
۵- متمم قانون اساسی فورا نوشته شود.
۶- شاهزادگان از وزارت منع شوند.
۷- از این پس نباید هیچ فرد خارجی به وزارت انتخاب شود.
۸- انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سراسر ایران تأسیس گردند.[۱۷]
محمدعلی شاه قاجار هم در تلگراف جوابیه همانند مظفرالدین شاه، انتظام دولت و تشکیل مجلس را برای اجرای احکام شرعی می‌داند؛ وی می‌نویسد:«جناب اشرف صدراعظم- سابق هم دستخط فرموده بودیم که نیات مقدسه ما در توجه به اجرای اصول قوانین اساسی که امضای آن را خودمان از شاهنشاه مرحوم انارالله برهانه گرفتیم، بیش از آن است که ملت بتواند تصور کند و این بدیهی است از همان روز که فرمان شاهنشاه مبرور انارالله برهانه شرف صدور یافت و تأسیس شورای ملی شد، دولت ایران در عداد دول مشروطه صاحب کنس‌تی‌توسیون بشمار می‌آید؛ منتها ملاحظه که دولت داشته این بوده است قوانین لازمه برای انتظام وزارت خانه‌ها و دوایر حکومتی و مجالس بلدی مطابق شرع محمدی(ص) نوشته آن وقت به موقع اجرا گذارده شود؛ عین این دستخط ما را برای جنابان مستطابان حجج اسلام سلمهماالله تعالی و منتخبین شورای ملی ابلاغ نمایید. ۲۷ ذی حجه ۱۳۲۴»[۱۸]
به تعبیر حسن تقی زاده، «… انقلاب ثانوی تبریز و تهران آخر منتهی به این شد: مخبرالسلطنه میانه شاه و ملت رفت و آمد می‌کرد. شاه می‌گفت من مشروعه را قبول دارم نه مشروطه را. آخوندها گفتند بلی این درست است. ما مدعی شدیم. آقاسید عبدالله بهبهانی و دیگران گفتند مشروعه درست است. در این بین مشهدی باقر وکیل صنف بقال فریاد کرد و به علما گفت آقایان ما عوام این اصطلاحات عربی سرمان نمی‌شود، ما مشروطه گرفته‌ایم. سعدالدوله مدعی شد گفت اصلا مشروطه درست نیست، غلط است. این را اوایل که از فرانسه ترجمه کردند «کنستی‌توسیونل» را «کوندیسیول» کردند در صورتی که درست نبود. عاقبت محمدعلی شاه گفت همان لفظ فرنگی «کنستی‌توسیون» را بنویسید. بالاخره لفظ مشروطه و هم «کنستی‌توسیون» را فرمان دستخط داد که ایران را در عداد دول مشروطه (دارای کنستی‌توسیون) می‌شناسیم و بنا شد بیاید در مجلس قسم بخورد. همین کار را هم کرد.»[۱۹]
در کشاکش مدرن‌اندیشان مشروطه‌خواه و مستبدان مشروعه‌خواه، دوره اول مجلس شورای ملی تشکیل شد[۲۰] و متمم قانون اساسی تدوین و با فشارهای سنت گرایان، هیأت نظارتی ملایان برای تطبیق قوانین مدون با احکام شرعی در اصل دوم اعمال شد.[۲۱] رهایی از استبداد صغیر، فراری شدن محمدعلی شاه و اعدام شیخ فضل‌الله نوری، قانون اساسی را با این ایرادات برجای گذاشت و سرنوشت اولین نهادسازی مدرن در ایران، در‌ هاله‌ای از ابهام و تناقض دوره تازه‌ای از سیاست‌ورزی را به ارمغان آورد.
زیرنویس:
[۱]- نک: مجاهدان مشروطه، سهراب یزدانی، نشر نی، تهران، ۱۳۸۸
[۲]- نک: مبارزه با محمدعلی شاه- اسنادی از فعالیت‌های آزادیخواهان ایران در اروپا و استانبول، به کوشش ایرج افشار، نشر سازمان کتاب، تهران، ۱۳۵۹
[۳]- برای روایت‌هایی مستند از پایداری تبریز، نک: نامه‌هایی از تبریز، ادوارد براون، ترجمه حسن جوادی، نشر خوارزمی، تهران، ۱۳۵۹؛ تاریخ یکساله وقایع مشروطه در تبریز، استنساخ و اصلاح: رضا خیری مطلق، نشر امیدصبا، تهران، ۱۳۹۷؛ روزشمار محاصره تبریز و اعاده مشروطه بر اساس اسناد منتشر نشده، به کوشش سجاد جمشیدیان- نادر پروانه، انتشارات سفیر اردهال، تهران، ۱۳۹۵؛ تبریز در وحشت- اسنادی نویافته از مقاومت تبریز در استبداد صغیر، غلامعلی پاشازاده و نصرت الله نجفی، نشر لوگوس، تهران، ۱۳۹۷
[۴]- نک: روزنامه انجمن تبریز، به اهتمام علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۹؛ انجمن ارگان انجمن ایالتی آذربایجان، منصوره رفیعی، نشر تاریخ ایران، تهران، ۱۳۶۲؛ انجمن ایالتی آذربایجان در دوره مشروطیت، محمد عزیزی، نشر اختر، تبریز، ۱۳۸۵
[۵]- نک: هفت رساله، به اهتمام علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵؛ نهادها و مفاهیم مدنی نوین در آثار پیشامشروطه، به اهتمام علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵؛ هم چنین: مکتوبات کمال‌الدوله از میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ سه مکتوب از میرزا آقاخان کرمانی؛ رسایل سیاسی از میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله؛ رساله یک کلمه از میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی؛ رساله ایضاحات در خصوص آزادی از میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی
[۶]- در همان دورانی که این مسایل در جریان بود، مظفرالدین شاه قاجار از سفر سوم خود به فرنگ به ایران برگشته بود؛ این سفر(۱۶ خرداد ۱۲۸۵ش) با اخذ وامی‌به مبلغ ۲۹۰ هزار لیره از انگلستان انجام گرفته بود. سفر اول مظفرالدین شاه به فرنگ در ۲۳ فروردین ۱۲۷۹ ش با اخذ وام ۲۳ میلیون و پانصد هزار روبلی از روسیه انجام گرفت. سفر دوم مظفرالدین شاه به فرنگ در ۱۷ فروردین ۱۲۸۱ ش با اخذ وام ده میلیون روبل از روسیه و اعطای امتیازاتی در شمال ایران به روس‌ها، انجام گرفت.
[۷]- برای آگاهی از افکار و عملکرد انجمن مخفی تهران، نک: تاریخ بیداری ایرانیان، ص ۱۶۱
[۸]- تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، ج۱، صص۴۳۳-۴۳۴
[۹]- فریدون آدمیت، تلقی افکار عام را از این فرمان مصداق «فرمان مشروطیت» دانسته و بر آن مهر تایید زده است. نک: ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ص ۱۷۳٫ وی به کارگیری لفظ مشروطیت را در میان برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی، دلیل بر بودن مشروطه‌خواهی دانسته است. در حالی که مسئله صدور فرمانی به نام مشروطیت بوده که بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، هیچ فرمانی به این نام صادر نشده است.
[۱۰]- ابراهیم کلانتری باغمیشه از نمایندگان تبریز در دوره اول مجلس شورای ملی می‌نویسد «… دستخط مظفرالدین شاه هم ناقص بود و هم لفظ مشروطه و کونستی توسیون در آن ذکر نشده بود.»(روزنامه خاطرات شرف الدوله، ص ۸۳)
[۱۱]- مخبرالسلطنه در این رابطه می‌نویسد:«دستخط مبارک دایر بر ایجاد مجلس که شرف صدور یافته بود، در آنجا به اسم مجلس اسلامی قید شده بود. مردم قبول نکردند و استدعا کردند که باید مجلس ملی باشد، ما کاری با مذهب نداریم و همینطور دستخط صادر شد.»(گزارش ایران، جلد۴، ص ۱۸) نک: منازعه بر سر دلالت فرمان مشروطه، علی رضا ملائی توانی، دوفصلنامه تاریخ نامه ایران بعد از اسلام، سال هفتم، شماره سیزدهم، پاییز و زمستان ۱۳۹۵٫
[۱۲]- نک: انقلاب مشروطیت ایران، ص ۱۲۷؛ هم چنین کارپردازان روسیه (کتاب نارنجی، جلد اول، ص ۲۸) و بریتانیا(کتاب آبی، جلد اول، ص ۱۲) این فرامین به «تأسیس مجلس مشورتی» تعبیر شده است.
[۱۳]- این عنوان مربوط به فرمان اول مظفرالدین شاه مبنی بر ایجاد عدالتخانه و مجلس مشورتی برای اجرای احکام شرعی است و هیچ ارتباطی با مسئله اعطای مشروطیت و ایجاد یا استقرار نظام سیاسی مشروطه پارلمانی یا پادشاهی مشروطه ندارد. تنها طبع شاعرانه ایرانی بوده که ماده تاریخی در سال تأسیس مجلس(۱۳۲۴ق) را با حساب جمل به «عدل مظفر» تطبیق داده است. مهدی قلی خان هدایت در «خاطرات و خطرات» می‌نویسد: « پس از آغاز به کار مجلس و انتقال آن به بهارستان عدل مظفر تاریخ تأسیس مجلس است به خط کلهر با آب طلا بالای درب مجلس نصب شد.»
[۱۴]- نک: از فرمان مظفرالدین شاه تا فرمان مشروطیت، محمدحسین خسروپناه، نشریه نگاه نو، تهران، ۱۳۸۵٫
[۱۵]- نک: مرآت الوقایع مظفری، ج‌۲، ص ۱۰۵۲و ۱۰۵۳، عبدالحسین سپهر، به تصحیح عبدالحسین نوایی، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، تهران، ۱۳۸۵٫ محمدعلی تهرانی کاتوزیان در بخشی از خاطرات خود به نطقی از مظفرالدین شاه اشاره کرده و از زبان او می‌نویسد: «… مجلس شورای ملی را به ملت شاه پرست خود عنایت فرمودیم و ریاست این مجلس را با نهایت شوق خودمان قبول کرده ایم و این مجلس محترم، مجلس خود ما است…» نک: مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ص ۲۲۵٫ ناظم الاسلام کرمانی هم در اشاره به رفتار خودکامانه و ضدمشروطه مظفرالدین شاه، از علایق او راجع به مجلس و مشروطیت می‌نویسد. نک: تاریخ بیداری ایرانیان، جلد اول، ص ۵۵۳
[۱۶]- نک: قباله تاریخ، به کوشش ایرج افشار، انتشارات طلایه، تهران، ۱۳۶۸
[۱۷]- تاریخ بیداری ایرانیان، جلد ۲، ص ۸۲؛ تاریخ مشروطه ایران، ص ۱۲۵
[۱۸]- قباله تاریخ، ص ۲۶
[۱۹]- زندگی طوفانی- خاطرات سیدحسن تقی زاده، ص ۶۵
[۲۰]- نک: مجلس اول و نهادهای مشروطیت- صورت مذاکرات، اسناد، خاطرات و تاریخ نگاری دوره اول مجلس شورای ملی، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵(چاپ دوم با اصلاحات)
[۲۱]- برای روایتی از تلاش‌های مشروطه‌خواهان و مقابله مشروعه‌خواهان در تدوین قوانین جدید در مجلس شورای ملی، نک: نهضت مشروطه و نقش تقی زاده- سوسیال دمکراسی و جدایی دین از دولت، ۲ جلد، منوچهر بختیاری، انتشارات پگاه، تورنتو، ۱۳۹۳

Thursday, July 29, 2021

گرامي باد ياد و خاطره صديقه دولت‌آبادي پيشرو تجدد زنان در ايران/ علي اصغر حقدار

 

درد تو و دواي تو، در تو است.

صديقه دولت آبادي 

ششم مرداد ماه امسال(1400)، شصت سال از درگذشت صديقه دولت آبادي مي گذرد؛ بانوي فرهيخته و آزادي خواه ايراني كه تمامي عمرش را در راه دستيابي زنان ايراني به تجدد صرف كرد و با حضورش در اجتماع و فرهنگ ايراني، گام هاي ثمربخشي در احقاق حقوق زنان برداشت.

***

درخواست‌ حقوق تساوي‌ براي‌ انسان‌ها به‌ دور از معيارهاي‌ جنسيتي‌ اكنون‌ ديگر از الزامات‌ و لوازم‌ پذيرفته‌ شدة‌ مدرنيته‌ است‌؛ امروزه‌ نمي‌توان‌ سخن‌ از مدرنيته‌ و فرايند تمدن‌ سازي‌ و ترقي‌ گفت‌ و به‌ تفاوت‌هاي‌ جنسيتي‌ كه‌ در دنياي‌ قديم‌ پذيرفته‌ شده‌ بودند، به‌ ديدة‌ طرد و انتقاد ننگريست‌؛ ترديدي‌ نيست‌ كه‌ كنش‌هاي‌ تساوي‌ طلبانه‌ و ايده‌هاي‌ مساوات‌ خواهانه‌ ميان‌ زنان‌ و مردان‌، از توابع‌ گسترش‌ حقوق طبيعي‌ و نهادينه‌ شدن‌ حقوق بشر و ارتقاي‌ آموزه‌هاي‌ انسانگرايانه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ جابجايي‌ در نظام‌ دانايي‌ انسان‌ها به‌ وقوع‌ پيوسته‌ و شرايط‌ زيست‌ جهان‌ انساني‌ را به‌ دورة‌ مدرن‌ و مدرنيته‌ پيوند داده‌ است‌.

تاريخ‌ ايران‌ نيز در سير تحولي‌ خود، آن‌ گاه‌ كه‌ با آموزه‌هاي‌ دنياي‌ مدرن‌ برخورد كرد و در سپيده‌مان‌ رويارويي‌ با مدرنيته‌ قرار گرفت‌، آگاهي‌ به‌ جايگاه‌ انساني‌ زنان‌ را اگرچه‌ با تأخيري‌ قابل‌ توجيه‌، وارد شرايط‌ زيستي‌ و زيست‌ فرهنگي‌ خود گردانيد؛ اين‌ رويداد تبار به‌ دورة‌ سرنوشت‌ ساز مشروطيت‌ و پيش‌ زمينه‌هاي‌ آن‌ مي‌برد. توابع‌ جنبش‌ تساوي‌ طلبانه‌ و جنسيتي‌ را كه‌ با گذر از سنگلاخ‌ سنت‌ باوري‌ و رخداد تعيين‌ كنندة‌ جدال‌ قديم‌ و جديد عصر مشروطه‌ گذشته، بايستي‌ به‌ تأمل‌ خردمندانه‌ و خردمندي‌ تاريخي‌ گذاشت‌؛ بنابراين‌ بدون‌ آگاهي‌ از الف‌) لوازم‌ و الزامات‌ مدرنيته‌، ب‌) رويداد تاريخي‌ ـ فرهنگي‌ مشروطيت‌، نمي‌توان‌ به‌ دستاوردها ـ كنش‌ها، ايده‌ها و كنشگران‌ عرصة‌ جنبش‌ مساوات‌ طلبانة‌ جنسيتي‌ در ايران‌ معاصر شناخت‌ يافته‌ و از جايگاه‌ جنبش‌ و عملكرد فمينيست‌هاي‌ ايراني‌ سخن‌ راند. در واقع‌، اين‌ جنبش‌ مشروطيت‌ بود كه‌ با به‌ چالش‌ كشيدن‌ باورهاي‌ سنتي‌ و سنت‌ ايراني‌، زنان‌ را به‌ هويت‌ جنسي‌ خود آگاه‌ ساخت‌ و اين‌ نيمة‌ فراموش‌ شدة‌ جامعه‌ و فرهنگ‌ ايراني‌ را به‌ عرصه‌هاي‌ مختلف‌ زندگي‌ كشاند.

زنان‌ در تاريخ‌ ايران زمين، هيچگاه‌ هويتي‌ نداشتند: چه‌ هويت‌ انساني‌ و چه‌ فراتر از آن‌، هويت‌ جنسي‌؛ پارادايم‌ معرفتي‌ و اپيستمة‌ زيستي‌ ايرانيان‌ تا سپيده‌مان‌ دوران‌ معاصر از اين‌ سرزمين‌ كهن‌، در هيچ‌ كدام‌ از آموزه‌ها و باورها و كنش‌هاي‌ اجتماعي‌ و فردي‌، سخن‌ از زن‌ نگفته‌اند و اگر هم‌ حرفي‌ از اين‌ نيمة‌ انساني‌ در ميان‌ آمده‌، در مذمت‌ و مخفي‌ داشتن‌ آنان‌ و خفيف كردنش بوده‌ است‌؛ وجود واژگاني‌ چون‌: «ضعيفه‌»، «عورت‌» و... در ادبيات‌ و زبان‌ ايراني‌ كه‌ در واقع‌ حكايتگر شرايط‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌ ايرانيان‌ است‌، دليل‌ بر فراموش‌ شدگاني‌ دارند كه‌ نيمة‌ مهمي‌ از جامعه‌ را تشكيل‌ مي‌دادند.

بعد از این كه‌ سوية‌ تاريخ‌ فراموش‌ شدگان‌ در ايران‌ زمين‌ روايت‌ شد‌، مي‌توان‌ به‌ سخن‌ زنان‌ در مشروطيت‌ و شكل‌گيري‌ هويت‌ جنسي‌ در ايران‌ معاصر پرداخت‌ كه‌ به‌ دنبال‌ تلاقي‌ دنياي‌ سنتي‌ ايران‌ و جهان‌ مدرن‌ در سرآغاز برخورد ايرانيان‌ با لوازم‌ و الزامات‌ مدرنيته‌ در عصر مشروطيت‌ پديد آمد؛ مسائل زنان‌ را در مشروطيت‌ در دو عرصه‌ مي‌توان‌ به‌ تأمل‌ گذاشت‌: 1) فعاليت‌ زنان‌ در جنبش‌ مشروطيت‌، 2) مطالبات‌ و خواسته‌هاي‌ جنسي‌ آنان‌ از مشروطيت‌؛ تنها با روشنگري‌ اين‌ زمينه‌ها است‌ كه‌ مي‌توان‌ به‌ ميزان‌ موفقيت‌ و كيفيت‌ تلاش‌ها و كميت‌ دستاوردهاي‌ زنان‌ ايراني‌ در يكصد سال‌ گذشته‌ شناخت‌ يافته‌ و از شكل‌گيري‌ «هويت‌ جنسيتي‌ در ايران‌ معاصر» سخن‌ گفت‌؛ بلافاصله‌ بايد اضافه‌ كرد: سيطرة‌ اجتماعي‌ سنت‌ چنان‌ سخت‌ و اقتدار فرهنگي‌ آن‌ چنان‌ محكم‌ و بسته‌ است‌ كه‌ حتي‌ در گفتمان‌ روشنفكري‌ هم‌ به‌ غير موارد معدودي‌ از مدرن‌هاي‌ كلاسيك‌ ايراني‌، سخن‌ از هويت‌ جنسيتي‌ و ايده‌هاي‌ تساوي‌ طلبانه‌ به‌ سكوت‌ برگزار شده‌ و روشنفكران‌ ايراني‌ در جريان‌ غالب‌ سخني‌ از هويت‌ جنسيتي‌ به‌ ميان‌ نياورده‌اند؛ در اين‌ دوره‌ بيشترين‌ زمينه‌هاي‌ نوشتاري‌ و ساختارشكني‌ از نقش‌هاي‌ سنتي‌ جنسيت‌ را خود زنان‌ در ايران‌ معاصر بر عهده‌ داشته‌اند و بر پاية‌ درك‌ و دريافت‌ نيازهاي‌ انساني‌ خويش‌، انديشمنداني‌ چون‌ فاطمه سياح، فروغ‌ فرخزاد و كنشگراني‌ چون‌ صديقه‌ دولت‌ آبادي‌ و... در اثبات‌ هويت‌ جنسيتي‌ و به‌ چالش‌ كشيدن‌ سنت‌ مردسالارانه‌ بيشترين‌ اهتمام‌ را چه‌ در عرصه‌هاي‌ عملي‌ و چه‌ در زمينه‌هاي‌ نظري‌ نشان‌ داده‌اند. نوشتن از صديقه دولت‌آبادي، يادآوري همت بلند و متجددانه زن ايراني است كه در كنش و انديشه، به همآوردي با سنت فرهنگي و سياست سنتي پرداخته و مطالبات حق طلبانه خود را در تمامي زمينه هاي اخلاقي-سياسي-اجتماعي و فرهنگي با تمامي وجود بر جامعه فرو رفته در ستم جنسيتي و اختناق اخلاقي فرياد مي زند؛ صديقه دولت‌ آبادي، در سرآغاز هاي حضور مدرنيته در ايران عصر مشروطيت و راهسپاري كشور به تجددطلبي، واقعي بينانه تر از هر مردي و با تمامي احساس و انديشه زنان، به ژرفاي نهادينه ساختن مدرنيته و تكميل ساحت زندگي هر زن و مرد ايراني در فرهنگ و سياست دنياي جديد، تثبيت هويت جنسي را به شخصيت زن ايراني مي رساند.

***

صديقه دولت‌آبادي به سال 1261ش/1882م در اصفهان ديده به جهان گشود. آموزش هاي اوليه را بر خلاف عرف زمانه، در نزد پدر فرا گرفت؛ حاج ميرزا هادي در سن شش سالگی به صدیقه گفته بود«..حالا که پس از هفت برادر در محیطی پراز جهل و تبعیض به دنیا آمده ای،به تو می گویم اگر مانند برادرانت درس بخوانی، مانند آنها از من ارث خواهی برد وگرنه تورا از ارث محروم خواهم کرد... » دولت‌آبادي به سال 1297 مكتب شرعيات را در اصفهان تأسيس كرد؛ در سال 1297 با افتتاح «شركت خواتين اصفهان» و مدرسه «ام المدارس»، در فعاليت هاي اجتماعي حضوري پر رنگ داشت. فعاليت هاي فرهنگي صديقه دولت‌آبادي با انتشار مجله «زبان زنان» در سال 1298 گسترش پيدا كرد؛ به سالي بعد، دولت آبادي مجله را به تهران انتقال داد؛ هم زمان «انجمن آزمايش بانوان» را بنياد گذاشت.

صديقه دولت‌آبادي در سال 1302 به اروپا مسافرت كرد؛ اگرچه علت اصلي اين مسافرت، معالجه و امور پزشكي بود، با اين حال دولت آبادي از حضور در مراكز فرهنگي و اجتماعي غافل نماند و توانست دانسته ها و آموخته هايش را ازموده و ارتقا دهد؛ شركت در كنگره اتحاديه بين المللي براي حق رأي زنان در پاريس به سال 1305، شركت در كنگره بين المللي زنان براي صلح به سال 1326 و مراودات با زنان فمينيست غربي، از دستآوردهاي سفر به غرب مدرن براي صديقه دولت‌ آبادي بود.

صديقه دولت‌آبادي در سال 1315 به رياست «كانون بانوان ايران» برگزيده و تا آخر عمر در اين سمت باقي ماند؛ صديقه دولت‌آبادي در مراسم اعلان حق انتخاب پوشش براي زنان ايران، در حضور رضاشاه پهلوي، از حقوق سياسي زنان سخن راند و با اشاره به عميق سازي آرمان هاي مشروطيت و آزادي خواهانه، خواستار مشاركت سياسي زنان در سرنوشت ملي و ميهني گرديد؛ ايده اي كه با تأخيري چندين ساله در دهه چهل به واقعيت پيوست.

صديقه دولت آبادي در فعاليت هاي زنورانه و برابري خواهانه، عنصري از ايده هاي ناسيوناليستي را در بنيادهاي فكري به كار مي گيرد و با تقويت حس وطن خواهانه، از زنان هم وطن اش مي خواهد در آگاهي از شرايط زمانه- با به كارگيري زبان ملي و استفاده از لباس هاي وطني، حضور اجتماعي خود را به اثبات برسانند؛ دولت‌آبادي با شناختي كه از مدرنيته به دست آورده بود، آموزش و پروش دختران را در كنار پسران، ركن اوليه گذار از سنت زن ستيزانه و مردسالارانه مي داند؛ تجددطلبي دولت‌آبادي كه از بنيان هاي دانايي آن ريشه مي گرفت، گسترش آگاهي و دانش هاي جديد و مشاركت فرهنگي دختران و زنان ايراني را اول پايه در راه سپاري ايران و ايرانيان در جاده پيشرفت و ترقي مي داند.«بايد تربيت و ترقي زنان را كه اس اساس ترقي مملكت است در نظر گرفت و جلو انداخت تا به سر منزل مقصود برسيم. نيز بايد ما زنان اين نقش را از صفحه خاطرمان بشويم كه ما زن هستيم و نمي توانيم كار كنيم، نمي توانيم علوم عاليه فرا گيريم، ممكن نيست ما صنعت گر بشويم، براي ما امكان ندارد علوم فلاحت بياموزيم. البته اين تصورات خطا و غلط است. بايد ابواب علوم را گشود و براي ترقي تعالي كار كرد تا نجات يافت و به مقصود رسيد. (مجموعه آثار دولت آبادي،190/1) مسائلي نظير بهداشت عمومي- ازدواج هاي تحميلي و زودهنگام- مساعدت برابر زنان و مردان در زندگي- مبارزه با خرافات و تعدد زوجات، مواردي هستند كه دولت آبادي در نوشته هاي خود براي دستيابي به حقوق انساني زنان ايراني مورد توجه و تأمل قرار مي دهد؛ با پشتوانه آزادي خواهانه و مشاركت سياسي زنان؛ در مقاله اي با عنوان «حق با آزادي است» مي نويسد:«اشخاصي كه نديدند، نخواندند و يا نشنيدند، از كجا مي توانند بدانند. در ايران ما بدبختانه از اين جنس اشخاص بسيارند؛ بدبختانه تر اين كه دشمنان همين عده هم زياد مي باشند...خيلي شاد هستيم كه در مقابل همه بدبيني، امروز در همين وطن خودمان از ميان فرزندان ايران ما مي بينيم اشخاصي را كه نه تنها در مقابل اين دشمنان انسانيت عقب نشيني را انتخاب نمي كنند، بلكه از حملات خود دست نمي كشند. مجاهدت مي كنند و فداكاري مي نمايند، تا نجات عمومي را فراهم سازند. حقيقتا دنيا به طرفداران عالم انسانيت فهمانده است بايد با شجاعت تامه كار كرد.»(مجموعه آثار دولت آبادي، 181/1) در نظر دولت آبادي اين مسائل با حضور فعالانه زنان ايراني در تعيين سرنوشت خويش به دست مي آيند؛ «اين از بديهيات است كه هيچ ملتي نمي تواند به سعادت برسد مگر به واسطه اتحاد اجتماع و توسعه علوم و آساني طريقه زندگاني و پس ما هم تا اندازه كه از هر گونه سعادت عقب مانده ايم از بي خبري و غفلت است و اين كه دنيا بيش از اين به ما مجال نمي دهد كه مانند گذشته در خواب جهالت و غفلت افتاده باشيم. وقت است كه با احساسات آدميت برخيزيم و بياموزيم و بدانيم راه علوم را توسعه دهيم و اختلافات من-تو و تو- تو را بريزيم و همه ملت در زير كلمه «ما» جمع شويم. براي سعادت آينده فكر كنيم و براي رسيدن به خانه عزت آدميت كار كنيم كه آسايش و آزادي و استقلاب و كاميابي همگي در آن است.»(مجموعه آثار دولت آبادي، 210/1)

صديقه دولت آبادي هم پاي پيشرفت هاي مدرنيته در جامعه ايران و در زمانه سلطنت رضاشاه پهلوي كه بخشي بزرگي از آرمان هاي معوق مانده مشروطيت را محقق ساخت، در «كانون بانوان ايران» حاضر و با همراهي حق انتخاب پوشش براي زنان، استمرار و نهاديه كردن آن را دستيابي زنان به حق انتخاب شدن و انتخاب كردن مي شمارد؛ «يك حق تلف شده بانوان كه در فصل قانون اساسي زنان را نه تنها از تمام حقوق اجتماعي محروم كرده اند، بلكه آنان را در رديف ديوانگان و صغار محسوب داشته اند... هر فرد زن ايراني بايستي...در تحت يك لواي واحد، نقض اين فصل را از پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاه و مجلس شوراي ملي بخواهد و استقبال ذاتي و شخصيت حقوقي زن را كه اعليحضرت فقيد اقدام موثري براي حفظ آن فرمودند، كامل شود...»(مجموعه آثار دولت آبادي، 296/2)

صديقه دولت‌آبادي به سن 79 سالگي در تاريخ ششم مرداد ماه 1340 چشم بر جهان بست و اقدامات و افكاري متجددانه و زنورانه در تاريخ معاصر ايران از خود به يادگار گذاشت.

در زمانه اي به يادكرد صديقه دولت آبادي مي نويسم كه بخش عمده اي از دستاوردهاي مدرن زنان ايراني به يغماي ضدبشري سنت گرايان رفته و حضور زنان ايران در غياب حقوق آنان، از ماهيت واقعي اش تهي و در چنبره ايده و عمل نابرابرانه، تن به سكوت اجباري داده است؛ در اين زمانه، مشاركت سياسي زنان ايران، فرو گذاشته شده، حق انتخاب پوشش و حوزه شخصي آنان، به مسلخ تحميل ضداخلاقي حجاب و دست اندازي به خصوصي ترين ساحت انساني رانده شده است. زنان ايراني در پستوي ذهن و زبان مردسالارانه، نجواگرايانه از دردهاي زنانگي مي گويند و مي شنوند، بدون اين كه فرصت آزادانه و برابر در حوزه هاي اجتماعي و اخلاقي را دارا باشند.