Total Pageviews

Friday, May 29, 2020

تأملی نظری و تاریخی در مبانی عرفانی و فقهی حکومت خودکامه دینی

بخشی از کتاب «خمینیسم و ایران- سیاست در باورهای روح الله خمینی» منتشر شده در کیهان لندن:
https://kayhan.london/fa


حاکمیتی که در ۱۹۷۹ بجای پادشاهی در ایران نشست، ریشه در انگاره‌های عرفانی «خلیفه‌الله و انسان کامل» و آموزه‌های شیعی «ولایت مطلقه فقیه» دارد و در دوران معاصر، تبار به افکار «مشروعه‌خواهی» می‌برد[۱].
روح‌الله خمینی (۱۹۰۲-۱۹۸۹)[۲] که در ماه‌های پایانی ۱۹۷۸ به عنوان «رهبر انقلاب اسلامی» مطرح شد، تربیت شده حوزه‌های علمیه در قم و نجف بود. وی یافته‌های خود را از اصول اعتقادی اسلام و فقه شیعه در نوشته‌هایش به شکل ایدئولوژی حاکمیت اسلامی تدوین کرده و خواستار اجرای احکام شریعت در جامعه بود؛[۳] روح‌الله خمینی در کتاب «کشف الاسرار» (تألیف شده حدود ۱۹۴۴ در پاسخ به شبهات کتاب «اسرار هزار ساله» حکمی‌زاده) اولین اظهاراتش را مبنی بر شرایط و وجوب حاکمیت اسلامی– خطاب به پادشاه مسلمان- از باب نصیحه الملوک بیان کرده است.[۴] به تعبیر خمینی در این کتاب: «جز سلطنت خدایی همۀ سلطنت‌ها بر خلاف مصلحت مردم (بوده) و جور است و جز قانون خدایی همۀ قوانین باطل و بیهوده است.»[۵] از نظر وی «مبانی عمده‌اش (مبانی عمده حق حکومت برای فقیه) اخبار است و احادیث ائمه(ع) است که آنهم متصل است به پیغمبر(ص) و آنهم از وحی الهی است…»[۶] چرا که «تنها حکومتی که خرد را حق می‌داند و با آغوش گشاده و چهرۀ باز آن را می‌پذیرد، حکومت خدا است. ما… می‌گوییم حکومت باید با قانون خدایی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این، بی‌نظارت روحانی صورت نمی‌گیرد.»[۷]
روح‌الله خمینی ایده‌های سیاسی- مذهبی خود را که سی و پنج سال پیش در کتاب «کشف الاسرار» نگاشته بود، در کتاب درسی «حکومت اسلامی یا ولایت فقیه»(تدوین در نجف حدود ۱۹۷۰)[۸] تکمیل و سپس در «کتاب البیع»(جلد دوم)[۹] به تنظیم ایده سیاسی- دینی خود پرداخت؛[۱۰] خمینی در کتاب «ولایت فقیه» با تاکید بر اصل «ولایت»- که اساس و پایه تمام وظایف است- بخصوص ولایت در امر حکومت و جنبه‌های سیاسی آن را مورد بررسی قرار داده‌ است. وی در این باب علاوه بر تبیین عوامل سیاسی و اجتماعی که سبب شده است تا به تعبیرش این مهم‌ترین موضوع اسلامی مورد بی‌اعتنایی قرار گیرد، با بحث‌های استدلالی در روش فقهی، به برنامه‌ریزی عملی برای تحقق ولایت فقیه در امر حکومت با طرح راه‌های مشخص و قابل عملی نیز توجه دارد.
در کتاب «حکومت اسلامی یا ولایت فقیه» هم با ادله عقلی و هم با ادّله نقلی به مبانی مشروعیت و حدود و اختیارات ولی فقیه پرداخته می‌شود. روح‌الله خمینی در شروع کتاب می‌نویسد: «ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق می‌شود و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنا که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور درآورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.»[۱۱] از نظر وی «اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت، (علم به قانون و عدالت) باشد بپا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا می‌باشد و بر همۀ مردم لازم است که از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بوده یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است و البته فضایل رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم بیش از همۀ عالم است و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است، لکن زیادی فضایل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمی‌دهد، همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه(ع) در تدارک بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آنها در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است. منتها شخص معینی نیست روی عنوان «عالم عادل» است.»[۱۲]
وی در ارتباط حکومتی پیامبر و فقیه می‌نویسد: «ولایتی که برای پیامبر(ص) می‌باشد، برای فقیه هم ثابت است و در این مطلب هیچ شکی نیست، مگر مواردی که دلیل بر خلاف باشد و البته ما هم آن مورد را خارج می‌کنیم… موضوع ولایت فقیه چیز تازه‌ای نیست که ما آورده باشیم، بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است. حکم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، همچون حکم حکومتی بود، برای فقیه دیگر هم واجب الاتباع بود. مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی که حکم جهاد دادند حکم حکومتی بود و مرحوم نراقی همه شئون رسول‌الله را برای فقها ثابت می‌دانند و مرحوم نائینی نیز می‌فرمایند که این مطلب از مقبولۀ عمر بن حنظله استفاده می‌شود.»[۱۳]
دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی از نظر خمینی عبارتند از: الف) عمل پیامبر در تشکیل حکومت؛ ب) ضرورت استمرار اجرای احکام الهی که فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد بلکه برای همیشه است؛ ج) ماهیت و کیفیت قوانین اسلام که بدون حکومت قابل اجرا نیست. مثل: احکام مالی، دفاع ملی، و احکام حقوقی و جزایی.
ولایت فقیه در عصر غیبت موضوع مباحث بعدی کتاب است. خمینی با تکیه بر مطالب گذشته می‌نویسد: «اکنون که دوران غیبت است و از طرفی بنا است احکام اسلام اجرا شود و از طرف دیگر از طرف خدای متعال کسی برای اجرای احکام تعیین نشده است، تکلیف چیست؟» و نتیجه می‌گیرد «خداوند خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان [شروع غیبت‌] حضرت صاحب (ع) موجود بود، برای بعد غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بی‌شماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هم اجتماع کنند می‌توانند حکومت عدل عمومی‌ در عالم تشکیل دهند» خمینی پس از این مباحث، به اهداف حاکمیت و ماهیت حاکم‌ پرداخته و با ارجاع به اخبار، به اثبات ولایت حکومتی برای فقیه می‌پردازد.
*****
بنیان‌های معرفتی ایده «ولایت مطلقه فقیه» در آموزه‌های عرفانی شیعه قرار دارد؛ آموزه‌هایی که تبار به دوران اولیه استقرار خلافت اسلامی در سرزمین‌های مختلف اشغال شده می‌برد. شکل‌گیری فرقه‌های صوفیانه و روایت معنوی از آموزه‌های دینی در برابر قرائت‌های فقهی و ارجاع به سیره و حدیث پیام‌آور اسلام (و در شیعه رجوع به سیره امامان- نوادگان پیامبر)، در زمانه‌ای به وجود آمدند که جهان اسلام در تلاطمات سیاسی- فرهنگی و فکری قرار گرفته بود. جریان تصوف اسلامی به تأسی از باورهای گنوسی- نوافلاطونی و… در افکار محی‌الدین ابن عربی و… انسجام یافت و با وارد ساختن مسئله ولایت معنوی و پیوند آن با «موعود آخرالزمانی»، شکل خاصی از عرفان شیعی توسط سید حیدر آملی به وجود آمد؛ روح‌الله خمینی با درس‌آموزی از صوفیان و علمای دینی که پیرو تصوف بودند، آموزه «انسان کامل و خلیفه‌اللهی معنوی» را در پیوند با «حاکم دنیوی و فقهی» در ایده «ولایت مطلقه فقیه»، بنیان ایجاد حکومت اسلامی- ولایی و اجرای احکام شرعی در جامعه قرار داد.
روح‌الله خمینی در کتاب «مصباحُ الهِدایَه الی الخِلافَه و الوِلایَه»( تألیف حدود ۱۹۳۹) آنجا که به تبیین و تشریح حدود وجودی و متافیزیکی «انسان کامل»، «خلافت اسم اعظم الهی مقدمه خلافت محمدی» و «خلیفه‌الله» می‌پردازد، درواقع زیرساخت‌های اعتقادی و صوفیانه ایده «ولایت مطلقه فقیه» را بیان می‌کند.
در مقدمه این کتاب چنین آمده است: «در این رساله به یاری خدای تعالی که ولی هدایت در آغاز و انجام است، گوشه ای از حقیقت خلافت محمدی و نمی‌از دریای حقیقت ولایت علوی… برای تو کشف نمایم که چگونه این دو حقیقت در عوالم غیب و شهادت سریان داشته و در مراتب نزول و صعود نفوذ دارند و ما این مطالب را بطور اجمال و با زبان اشاره خواهیم گفت. و اینکه حقیقت نبوت نیز در همه عوالم بطور دوام و بقاء و به گونه ازلی و ابدی جاری است و این همه در دو مشکوه آمده… سپس برای تو خواهم گفت که حقیقت درختی که پدر ما آدم از آن نهی شده بود چیست؟… و سزاوار است که آن را مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه (چراغ هدایت کننده به خلافت و ولایت) بنامیم… مشکوه اول: در بعضی از اسرار خلافت محمدی و ولایت علوی در حضرت علمی‌ است که می‌توان آنها را کشف نمود و اندکی از مقام نبوت که در زبان اولیای معرفت بطور رمز و اشاره بیان شده است. مشکوه دوم: در بیان بعضی از اسرار خلافت و ولایت و نبوت در نشأه عینی و در دو عالم امر و خلق است که بطور رمز و در پرده گفته می‌شود.»
کتاب در دو بخش کلی، تحت عنوان «مشکات» ترتیب یافته است. مشکات اول شامل ۵۴ فصل، با عنوان «مصباح» است و مشکات دوم در سه مصباح اصلی با سرفصل‌هایی مانند «نور»، «مطلع: محل طلوع آفتاب و غیرآن» و «ومیض: درخشیدن نور بی‌آنکه در ابر پراکنده گردد» مطرح شده است. در این نوشته، سخن از خلفایی است که در هر عالمی‌از عوالم، رسالت شأن اظهار کمالات حضرت ربوبی است. عالی‌ترین و والاترین خلیفه‌ها، «فیض اقدس» است که نور حضرت غیب الغیوب را در ساحت أسماء و صفات می‌پراکند؛ سپس به اظهار وجود و بسط و اکمال موجودات می‌پردازد. از این روی، خمینی هم از مقام خلافتی که در صقع ربوبی (حضرت احدیت و واحدیت) مطرح است، سخن می‌گوید و هم از خلفایی که در عالم عین و جهان ناسوت مطرح است، یاد می‌کند. وی در توضیح منظور خود، بحث خلافت را از ذات غیب الغیوب که «لا إسم له و لا رسم له» آغاز می‌کند و این بحث را تا جایگاه خلیفۀ الهی با قبول تشکیک در تجلی در عوالم علم و عین، ادامه می‌دهد.
خمینی در کتاب خود بار دیگر به این اشاره می‌کند که «خلافت، حقیقت ولایت است؛ چه آن، مقام نزدیکی و دوستی یا مقام تصرف در عالم و جانشینی حق را می‌نمایاند، پس شأن نبوت، حفظ حدود الهی و جلوگیری از خروج از حد اعتدال و بیرون شدن از مقتضای طبیعت و پیدایش حقایق الهی و اسماء و صفات پروردگار در عالم خارج است. زمانی که نبوت از نظر پنهان شد امامت جانشین آن می‌گردد، چه فارق میان آن دو، فارق زمانی است. نبوت از نظر زمان پیش از امامت بوده و امامت به آن پیوسته است…» از نظر خمینی، «این نظام و تربیت اسمایی مبداء و آغازیست برای بیان کردن احکام الهی تا اسم اعظم بر سایر اسماء در اعیان خارجی حاکم گردد. پس حضرت محمد(ص) از آغاز بر سایر پیامبران احاطه داشته و او عین ثابته محمدی است که بر سایر اعیان ثابته احاطه دارد. و همه پیامبران جانشینان اویند و آدم و جز او، زیر پرچم او قرار دارند. و چون امام علی(ع) با حضرت رسول(ص) از یک نورند، نهانی با پیامبران و آشکارا با رسول اکرم بود، و وی دارای ولایت مطلقه است و ولایت حقیقت و کنه خلافت است.» خمینی با این مباحث عرفانی بر اثبات وحدانیت و نبوت و امامت دلیل آورده است.
خمینی در رابطه با اولویت مقام ولایت بر دیگر مقام‌ها می‌نویسد: «خلافت الهیه، از شئونات بزرگ الهى و عالى‌ترین مقام ربانى است. باب ابواب تجلى و کلید فتح عالم غیب و شهود است و در اصطلاح خاص عبارت از مقام عندیت و قرابت ویژه عبدو سالک به‌سوى حق تعالى است و مفاتیح الغیبى که جز خدا کسى از آن خبر ندارد، در این مقام، ظهور مى‌کند. اسماء و صفات، به سبب خلافت الهیه از عالم غیب و بطون، ظهور و بروز مى‌کند؛ این همان حجاب بزرگ است که کوچک و بزرگ در مقابل آن، نیست و نابود مى‌گردند و دارا و نادار در حضور آن، هلاک و فانى مى‌شوند و در یک جمله، خلافت الهیه همان روح و حقیقت خلافت محمدیه(ص) مى‌باشد. در تقریر نبوت محمدیه مى‌فرماید: نبوت به معنى انباء و اخبار است و نبى به معنى منبئ و مخبر از ذات خدا و اسماء و صفات و احکام و مقاصد او است. نبوت، داراى تقسیماتى است مانند: «نبوت حقه حقیقیه و نبوت حقه ظلیه»، «نبوت مطلقه و نبوت مقیده»، «نبوت عامه و نبوت خاصه» و «نبوت تشریعى و نبوت تعریفى یا انبایى… نبوت، مقام ظهور خلافت الهیه و ولایت است؛ یعنى نبوت، ظاهر خلافت و ولایت است و این دو، باطن آن مى‌باشند. نبوت حقیقیه مطلقه، عبارت از اظهار اسرارى است که در غیب الغیوب است در حضرت واحدیت به حسب استعداد مظاهر به روش تعلیم حقیقى و اخبار ذاتى. در تأویل ولایت مى‌فرماید: خلافت الهیه در واقع، حقیقت ولایت است. ولایت، معانى مختلفى دارد مانند قرب، محبوبیت، تصرف، ربوبیت و نیابت. تمام این معانى، شایسته این حقیقت است و سایر مراتب، ظل و سایه آن است و آن رب و مربى ولایت علویه است که با حقیقت خلافت محمدیه در عالم معنا و ظاهر متحد است…»[۱۴]
*****
سابقه تاریخی ایده شرعی- سیاسی ولایت فقیه از قرن چهارم هجری در آرا و افکار شیخ مفید در کتاب «المقنعه» مطرح بوده است؛ در عصر صفویان برخی از ملایان چون محقق کرکی در رساله «قاطعه اللجاج فی تحقق حل الخراج» و در دوران قاجاریه ملایانی چون میرزا ابوالقاسم قمی‌در کتاب «قوانین الاصول» و شیخ جعفر کاشف الغطا در «کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء» تا توضیح اصول و اجزای «ولایه الفقهاء» توسط ملا احمد نراقی در کتاب «عوایدالایام فی بیان قواعدالاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام»،[۱۵] به بحث و تبیین و تشریح حاکمیت فقهی پرداخته اند.[۱۶] آموزه صدارت و اقتدار فقها در دوران مشروطیت به شکل «مشروعه خواهی» و با ماهیت مذهبی و سیاسی مشروعیت «پادشاه اسلام پناه و شیعه مذهب» توسط ملایانی چون شیخ فضل‌الله نوری پیگیری می‌شود. علیرغم جداسازی تاریخی و فکری ملایان به مشروطه طلب و مشروعه‌خواه در آن دوران، کسانی چون میرزا محمدحسین نائینی- مؤلف «تنبیه الامه و تنزیه المله فی لزوم مشروطیه الدوله المنتخبه لقلیل الظلم علی الافراد الامه و ترقیه المجتمع»،[۱۷] سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی هم در سودای اجرای احکام شریعت در قالب‌های جدید قضایی و نهادهای آموزشی و اجتماعی بودند.
با عصر مشروطیت که ایران وارد دوران مدرن می‌شود و نهادها و ساختارهای سیاسی نوین در کنار بافتارهای فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی جدید، شکل تازه‌ای از دولت ملی مدرن را رضا شاه پهلوی پایه‌گذاری می‌کند، آموزه‌های مذهبی به صورت ایدئولوژی اسلامی و «شیعیستی» به مقابله و مواجهه با مشروطیت و مدرنیت برمی‌آید. سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسن مدرس و… از سردمداران مدرن ستیزی دوران رضاشاهی و اجرای احکام شریعت هستند. در سیاست‌گرایی روح‌الله خمینی، این پشتوانه ضدسلطنت و مدرن‌ستیزانه همراه با خواست اجرای احکام شرعی و ایجاد حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فقیه را در قالب ایدئولوژیک، قرار دارد.
*****
بر اساس آنچه روح‌الله خمینی در بنیان‌های فقهی و عرفانی حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فقیه پایه گذاشته است، با استقرار جمهوری اسلامی، ولی فقیه در اصلی‌ترین مقام اجرایی قرار می‌گیرد؛ وی در تبیین این مقام اجرایی می‌گوید: «ولایت فقیه معنایش این است که آنی که خدای تبارک و تعالی برای نظارت در امور و تعیین مراکز قدرت مشخص کرد، آن عبارت از فقیه جامع الشرایط است.»[۱۸] و «حکومت به جمیع شئون آن و ارگان‌هایی که دارد تا از قبل شارع و خدای تبارک و تعالی شرعیت پیدا نکند اکثر کارهای مربوط به مقننه و قضاییه و اجراییه بدون مجوز شرعی خواهد بود و دست ارگان‌ها که باید به واسطۀ شرعیت آن باز باشد، بسته می‌شود و اگر بدون شرعیت الهی کارها را انجام دهند دولت به جمیع شئون طاغوتی و محرّم خواهد بود…»[۱۹]
با سپری شدن سال‌های اولیه هیجانی انقلاب اسلامی، خمینی مسئله را عمیق‌تر از قبل مطرح می‌کند؛ وی می‌نویسد: «قضیه ولایت فقیه چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشند. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و و تعالی درست کرده است… شما از ولایت فقیه نترسید. ولایت فقیه نمی‌خواهد به مردم زورگویی کند اگر یک فقیهی زورگویی بخواهد بکند این فقیه دیگر ولایت ندارد.»[۲۰] و «اینکه در این قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است، و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارد. و آقایان برای این که خوب دیگر خیلی با این روشن فکرها مخالفت نکنند یک مقداری کوتاه آمدند. اینکه در قانون اساسی هست این بعض شئون ولایت فقیه است، نه همۀ شئون ولایت فقیه. و از ولایت فقیه آنطوری که اسلام قرار داده… هیچکس ضرر نمی‌بیند؛ یعنی آن اوصافی که در ولیّ است در فقیه است که به آن اوصاف، خدا او را ولی امر قرار داده است.»[۲۱]
طرح گستردۀ مسئلۀ ولایت مطلقه فقیه از آن جا شروع شد که روح‌الله  خمینی در تاریخ ۱۶ / ۹ / ۶۶ در پاسخ به نامۀ وزیر کار حدود اختیارات ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرده است.
سؤال وزیر کار وقت (سرحدی زاده) چنین بود: «آیا می‌توان برای واحدهایی که از امکانات و خدمات دولتی و عمومی، مانند آب، برق، نفت و تلفن، ارز، مواد اولیه، بندر، جاده، اسکله، سیستم اداری، سیستم بانکی و غیره که به نحوی از آنها استفاده می‌نمایند، اعم از اینکه این استفاده از گذشته بوده و استمرار داشته یا به تازگی به عمل آید، در ازای این استفاده، شروط الزامی‌را مقرر نمود؟»[۲۲] در جواب خمینی آمده است: «در هر دو صورت چه گذشته و چه حال دولت می‌تواند شروط الزامی‌ را مقرر نماید.»[۲۳]
با گسترش بحث در میان سردمداران جمهوری اسلامی، رئیس جمهور وقت علی خامنه‌ای نامه‌ای به خمینی نوشته و نظر وی را جویا می‌شود. خمینی در نامه تاریخ ۱۶ / ۱۰ / ۶۶ می‌نویسد: «اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه اولیه است، باید عرض حکومت الهی ولایت مطلقه مفوضه به نبی اکرم(ص) یک پدیدۀ بی‌معنا و محتوا می‌باشد. حکومت که شعبه‌ای از ولایت مطلقۀ رسول‌الله است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است و حاکم می‌تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول مشتری را به صاحبش رد کند… حکومت می‌تواند از حج که از فرایض مهم الهی است در موقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی است موقتاً جلوگیری کند… آنچه گفته شده است تا کنون و یا گفته می‌شود ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده است که شایع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها با اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض می‌کنم که فرضاً که چنین باشد، این اختیارات حکومت است. بالاتر از آنهم مسائلی است که مزاحمت نمی‌کنم.»[۲۴]
در سال ۱۳۶۸ با حکم ولایی خمینی، قانون اساسی مورد بازنگری قرار گرفت و تعبیر «ولایت مطلقه» در اصل ۵۷ قانون اساسی گنجانده شد: «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارت‌اند: از قوۀ مقننه، قوۀ مجریه و قوۀ قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقۀ امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.»[۲۵]
*****
مخالفت با نوسازی فرهنگی و آموزشی و مدرنیزاسیون فرهنگی و اقتصادی- سیاسی در دوره پادشاهی پهلوی که از طرف عده‌ای از ملایان ابراز شد، «سنت‌گرایی شیعی» را به صورت «بنیادگرایی شیعی» و «خمینیسم» در آورد و با به خدمت گرفتن سنت قدمایی فقهای ولایت‌مدار- در روایتی از سیر تاریخی شیعه در ایران- در ایده «ولایت مطلقه فقیه»، ماهیت متافیزیکی را به شکل «جمهوری اسلامی»[۲۶] با محتوای خودکامگی[۲۷] دینی- سیاسی[۲۸] و با سودای تحقق باورهای «آخرت زمانی/ هزاره‌گرایی و موعودگرایانه» شیعه[۲۹] و ایده نبرد حق و باطل «صدور انقلاب اسلامی» در «حاکمیت اسلام ناب محمدی»- که روایتی فقهی از ارتباط امت و امامت[۳۰] است- (در تلاقی خودکامگی دینی و تکنولوژی مدرن)، بر جای پادشاهی پهلوی نشاند.[۳۱]
حاصل و محصول خودکامگی دینی در شکل «جمهوری اسلامی» حاکمیتی بر پایه‌های فقهی است؛ عملکرد چهار دهه «جمهوری اسلامی» در ایران[۳۲] با باور به حاکمیت احکام شرعی و بدون دخالت ملت در تعیین سرنوشت خویش- در اعدام‌های انقلابی- قتل عام مخالفان- مصادره اموال اشخاص حقیقی و حقوقی و مؤسسات دولت پیشین- دخالت و کنترل حریم شخصی و خصوصی- محرومیت زنان از حق انتخاب شخصی- ترویج ایدئولوژی اسلامی در فرهنگ و هنر- اعمال سانسور- مشروعیت فساد اقتصادی و تجاری- انجام ترور در داخل و خارج ایران- الغای مصوبات حقوقی مدرن نظیر حقوق خانواده- مدنی و… و پروتکل‌های بین‌المللی حقوق بشری- تجارت مالیه- حقوق دیپلماتیک و… و اعمال سلطه حکم حکومتی و…، از مصادیق بارز و عینی اعمال قدرت خودکامه ولایت مطلقه فقیه در ایران معاصر هستند. «صدور فتاوی حکومتی در قتل دگراندیشان- یهودیان- بهاییان- مخالفان حکومت اسلامی»، «صدور فتوای قتل سلمان رشدی»، «دستور بازنگری در قانون اساسی»، «پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و متارکه جنگ با عراق»، «فرمان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام» «حکم حکومتی در توقیف نشریات»، «تأکید بر نظارت استصوابی» و… نمونه‌هایی از دخالت‌های فتاویی روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای هستند که در دوران «جمهوری اسلامی» از جایگاه ولایت مطلقه فقیه اعلام شده‌اند.

گزیده منابع
فارسی:

آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۲(چاپ دوم).
آیین، احمد کسروی، تهران، ۱۳۱۱.
استبداد شرقی، کارل آوگوست ویتفوکل، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث، تهران، ۱۳۹۱.
اسلام رادیکال- مجاهدین ایرانی، یرواند آبراهامیان، ترجمه فرهاد مهدوی، نشر نیما، آلمان، ۱۳۸۶.
اسلام و مشکلات اقتصادی(ترجمه به فارسی ۱۳۴۳).
اصطلاحات چهارگانه در قرآن، ترجمه: سامان یوسفی نژاد، نشر احسان، تهران، ۱۳۸۹.
افسون زدگی جدید- هویت چهل تکه و تفکر سیار، داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی، نشر فرزان روز، تهران،۱۳۸۰.
اقتصاد توحیدی، ابوالحسن بنی صدر، نشر انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۵۶(چاپ دوم).
اندیشه‌های‌ فقهی‌ ـ سیاسی‌ امام‌ خمینی، کاظم‌ قاضی‌ زاده‌، مرکز تحقیقات‌ استراتژیک‌ ریاست‌ جمهوری‌، تهران، ۱۳۷۷.
امت و امامت، علی شریعتی، اینک در: مجموعه آثار، جلد ۲۶.
بحثی در مرجعیت و روحانیت، مرتضی مطهری- مهدی بازرگان- محمود طالقانی و دیگران، شرکت سهامی‌انتشار، تهران، ۱۳۴۱.
بررسی روانشناسی خودکامگی، مانس اشپرنر، ترجمه علس صاحبی، انتشارات روشنگران، تهران، ۱۳۸۴.
بررسی عقلانی حق، قانون و عدالت در اسلام، شاهرخ مسکوب، نشر خاوران، پاریس، ۱۳۷۴.
بعثت و ایدئولوژی، مهدی بازرگان، اینک در: مجموعه آثار، جلد دوم، نشر بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان، تهران، ۱۳۷۸.
بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان در برون مرز، پرویز دستمالچی، موسسه توانا، آمریکا، ۱۳۹۲.
پایان سیاست دینی در اندیشه‌های حسینعلی منتظری، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵.
پرواز در ظلمت- زندگانی سیاسی شاپور بختیار، حمید شوکت، انتشارات فروغ، کلن، ۱۳۹۵(چاپ دوم).
تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم، فریدون آدمیت، انتشارات روشنگران، تهران، ۱۳۷۵.
تروریسم دولتی ولایت فقیه، پرویز دستمالچی، نشر آزاد، برلین، ۱۳۷۴.
ترور به نام خدا(نگاهی به تروریسم حکومتی جمهوری اسلامی ایران)، پرویز دستمالچی، نشر مؤلف، آلمان، ۱۳۹۲.
تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، عبدالهادی حایری، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۱.
تشیع- مقاومت و انقلاب، مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی دانشگاه تل آویو(۱۹۸۴)، حروفچینی مؤسسه پیشگام، ۱۳۶۸.
جامعه‌شناسی خودکامگی- تحلیل جامعه شناختی ضحاک ماردوش، علی رضاقلی، نشر نی، تهران، ۱۳۷۷.
جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی سیاسی سالهای ۱۳۲۰–۱۳۵۷، رسول جعفریان، پژوهشگاه علوم اسلامی، تهران، ۱۳۸۰.
جمع بندی مبارزات سی ساله اخیر در ایران، بیژن جزنی.
جهان بینی و ایدئولوژی، علی شریعتی، اینک در: مجموعه آثار، جلد ۲۳.
حکمت و حکومت، مهدی حایری یزدی، کتاب الکترونیکی، ۱۳۹۵.
خاطرات آیت‌الله منتظری، ۲ جلد، اتحادیه ناشران ایرانی در اروپا(نشر خاوران، نشر نیما، نشر باران)، ۱۳۷۹.
داریوش شایگان و بحران معنویت سنتی، علی اصغر حقدار، نشر کویر، تهران، ۱۳۸۲.
در حال گذار، ناهنجار، آشفته و در گیرودار- جامعه ایران: ۱۳۵۷-۱۳۹۷، مجید محمدی، آموزشکده توانا، آمریکا، ۲۰۱۸.
دیباچه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران- دوره جمهوری اسلامی، حسین بشریه، انتشارات نگاه معاصر، تهران، ۱۳۸۱.
راهنمای حقایق، سید مجتبی نواب صفوی، تهران، ۱۳۲۹.
رسائل سیاسی – اسلامی دوره پهلوی، ۲ جلد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۴.
ریشه‌های ایدئولوژیک تروریسم ولایت فقیه و اسناد میکونوس، پرویز دستمالچی، نشر آزاد، برلین، ۱۳۷۶.
زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، سعید فرزین، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۴.
زندگی و زمانه شاه، غلامرضا افخمی، دانشگاه کالیفرنیا، ۲۰۰۹.
شرح اسم؛ زندگی نامه آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای، هدایت‌الله بهبودی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، ۱۳۹۱.
شهید جاوید، نعمت‌الله صالحی نجف آبادی، تهران، ۱۳۴۷.
شاهنشاهی و دینداری، سید محمدباقر نجفی، نشر مرکز ارتباط جمعی سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، تهران، ۱۳۵۵.
صدسال کشاکش با تجدد، داریوش همایون، نشر تلاش،‌هامبورگ، ۱۳۸۵.
صحیفه نور، ۲۲ جلد، مجموعه آثار روح‌الله خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار خمینی، تهران، ۱۳۶۸.
طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد، عبدالرحمان کواکبی، ترجمه عبدالحسین میرزا قاجار، به اهتمام محمد جواد صاحبی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۸.
طلوع انفجار یا پیام و پیام آور، علی اصغر حاج سید جوادی، نشر جنبش، تهران، ۱۳۵۸(چاپ سوم).
غربزدگی، جلال آل احمد، نشر بنگاه جاوید، تهران، ۱۳۴۱.
فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، سیدهادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۹۳.
فراسوی پست مدرنیته- اندیشه شبکه ای، فلسفه سنتی و هویت ایرانی، علی اصغر حقدار، نشر شفیعی، تهران، ۱۳۸۰.
فلسفه سیاسی اجتماعی آیت‌الله منتظری، عمادالدین باقی، انتشارات سرایی، قم، ۱۳۹۴.
قبله عالم- ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران، عباس امانت، ترجمه حسن کامشاد، نشر کارنامه، تهران، ۱۳۸۳.
قدرت سیاسی در اندیشه ایرانی از فارابی تا نائینی، علی اصغر حقدار، نشر کویر، تهران، ۱۳۸۲(چاپ سوم: ۱۳۸۴).
کشف الاسرار، روح‌الله خمینی، کتابفروشی علمیه اسلامی، تهران، ۱۳۲۷.
مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد- زندگی نامه سیاسی علی شریعتی، علی رهنما، ترجمه کیومرث قرقلو، نشر گام نو، تهران، ۱۳۸۳.
مبانی حاکمیت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حسین جوان آراسته، دبیرخانه مجلس خبرگان، قم، ۱۳۸۳.
مبانی فقهی حکومت اسلامی»، حسینعلی منتظری، ترجمه محمود صلواتی، نشر کیهان، تهران، ۱۳۶۷.
مبانی و مستندات قانون اساسی به روایت قانون گذار، سید جواد ورعی، دبیرخانه مجلس خبرگان، قم، ۱۳۸۵.
مدینه فاضله ایرانی از امام زمان تا امام زمان، رضا آیرملو، انتشارات Invand-Lit، استکهلم، ۱۳۷۸.
مدرن اندیشان ایرانی و بهائیت، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۲۰۱۶.
مکتب در فرایند تکامل- نظری بر تطور مبانی تشیع در سه قرن نخستین، حسین مدرسی طباطبایی، ترجمه‌هاشم ایزدپناه، مؤسسه انتشاراتی داروین، نیوجرسی آمریکا، ۱۳۷۴.
مکتوبات کمال الدوله، میرزا فتحعلی آخوندزاده، به اهتمام علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵.
میرزای نائینی و روایت شرعی از مشروطیت، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵.
نظام حکومتی جمهوری اسلامی ایران- دین، قانون و مطلقیت قدرت، اصغر شیرازی، کتاب چشم انداز، پاریس، ۱۳۹۳.
نقد و بررسی اندیشه‌های سید ابوالاعلی مودودی، مهدی تیموری بازنگری، نشر احسان، تهران، ۱۳۸۸.
نقدی بر ولایت فقیه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، پرویز دستمالچی، انتشارات مهری، ۱۳۹۸(چاپ سوم).
ناآگاهی و پوسیدگی- سیری در نوشته‌های سید روح‌الله خمینی- کتاب نخست: کشف الاسرار، مرزبان توانگر، نشر نوآوران، لندن، ۱۳۶۹.
هانری کربن آفاق معنوی تفکر اسلام ایرانی، داریوش شایگان، ترجمه باقر پرهام، انتشارات فرزان روز، تهران، ۱۳۷۳.
ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، روح‌الله خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، ۱۳۷۸.
یکرنگی، شاپور بختیار، ترجمه: مهشید امیرشاهی، پاریس، ۱۹۸۲.



انگلیسی:
Apocalyptic Islam and Iranian Shi’ism, Abbas Amanat, I.B. Tauris; 1 edition, 2009.

Postrevolutionary Iran: A Political Handbook, Mehrzad Boroujerdi-Kourosh Rahimkhani,  Syracuse University Press, 2018.

Mawdudi and the making of Islamic revivalism, Seyyed Vali Reza Nasr, Oxford University Press, 1996.
Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran, 1844-1850, Abbas Amanat,  Kalimat Press, 2005.

ترکی:
DİN DEVRİMİ NEDİR?, DARYUŞ ŞAYEGAN, Tercüme: Neslihan Özakıncı, kyrhos, ankara, 2016.
عربی:
الخلافه و الملک، ابوالاعلی المودودی، تعریب: احمد ادریس، دارالقلم، الکویت، ۱۹۷۸.
المقنعه، محمد بن نعمان العکبری البغدادی- شیخ مفید، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۸۶.
النفس المبتوره-‌هاجس الغرب فی مجتمعاتنا، داریوش شایغان، دارالساقی، لندن، ۱۹۹۱.
دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، حسینعلی منتظری، المرکز العالمی‌للدارسات الاسلامی‍ه، قم، ۱۳۶۸.
مصباحُ الهِدایَه الی الخِلافَه و الوِلایَه، روح‌الله الموسوی الخمین، تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، ۱۳۷۶.
قاطعه اللجاج فی تحقق حل الخراج، علی بن حسین محقق کرکی، ۱۹۷۳.
قوانین الاصول، میرزا ابوالقاسم قمی، انتشارات علمیه، تهران، ۱۳۶۳.
کتاب البیع، روح‌الله خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، ۱۳۹۸.
کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء، شیخ جعفر کاشف الغطا، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۴۲۰ق.
عوایدالایام فی بیان قواعدالاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ملا احمد نراقی، نشر ابوطالب،تهران،  ۱۳۲۱ق.
نقد ولایه الفقیه، محمد مال‌الله، دار الصحوه الاسلامیه، قاهره، ۱۴۰۹ق.

زیرنویس‌ها:
[۱] – چکیده‌ای از مقدمه کتاب در آستانه انتشار «خمینیسم و ایران- سیاست در باورهای روح‌الله خمینی»، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات.
[۲] – نک: «اندیشه‌های‌ فقهی‌ ـ سیاسی‌ امام‌ خمینی»‌، کاظم‌ قاضی‌ زاده‌، مرکز تحقیقات‌ استراتژیک‌ ریاست‌ جمهوری‌، تهران، ۱۳۷۷.
[۳] – برای شناخت انتقادی این مبانی، نک: «بررسی عقلانی حق، قانون و عدالت در اسلام»، شاهرخ مسکوب، نشر خاوران، پاریس، ۱۳۷۴.
[۴] – برای نقدی بر این کتاب، نک: «ناآگاهی و پوسیدگی- سیری در نوشته‌های سید روح‌الله خمینی- کتاب نخست: کشف الاسرار»، مرزبان توانگر، نشر نوآوران، لندن، ۱۳۶۹.
[۵] – کشف الاسرار/ ۱۸۶.
[۶] – کشف الاسرار/ ۱۸۷.
[۷] – کشف الاسرار/ ۲۲۲.
[۸] – آثار زیادی راجع به مسئله ولایت فقیه از سوی طرفداران و آثاری هم از سوی مخالفان این باور فقهی- سیاسی تا کنون نوشته شده است؛ جامع‌ترین تألیف در این موضوع را حسینعلی منتظری نوشته است، با این شناسه: «دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه»، حسینعلی منتظری، المرکز العالمی‌للدارسات الاسلامی‍ه، قم، ۱۳۶۸؛ ترجمه فارسی: «مبانی فقهی حکومت اسلامی»، حسینعلی منتظری، ترجمه محمود صلواتی، نشر کیهان، تهران، ۱۳۶۷. منتظری در سال‌های میانه جمهوری اسلامی و در اعتراض به اقدامات خشن و ضدانسانی آن- خصوصن کشتار تابستان ۱۳۶۷ و حقوق دگراندیشان-  از رژیم روی گرداند و به تعدیل نظریات فقهی و سیاسی خود پرداخت؛ نک: «خاطرات آیت‌الله منتظری»، ۲ جلد، اتحادیه ناشران ایرانی در اروپا(نشر خاوران، نشر نیما، نشر باران)، ۱۳۷۹؛ «فلسفه سیاسی اجتماعی آیت‌الله منتظری»، عمادالدین باقی، انتشارات سرایی، قم، ۱۳۹۴؛ «پایان سیاست دینی در اندیشه‌های حسینعلی منتظری»، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵.  «نقد ولایه الفقیه»، محمد مال‌الله، دار الصحوه الاسلامیه، قاهره، ۱۴۰۹ق. هم چنین برای روایت‌هایی دیگر از مساله سیاست در آموزه‌های شیعه، نک: «حکمت و حکومت»، مهدی حایری یزدی، کتاب الکترونیکی، ۱۳۹۵؛ «مکتب در فرایند تکامل- نظری بر تطور مبانی تشیع در سه قرن نخستین»، حسین مدرسی طباطبایی، ترجمه‌هاشم ایزدپناه، مؤسسه انتشاراتی داروین، نیو جرسی آمریکا، ۱۳۷۴.
[۹] – در کتاب «البیع» روح‌الله خمینی به جزییات بحث و نقادی ادلّۀ مخالفانِ ولایت فقیه و ذکر دلایل عقلی و نقلی موافق با آن پرداخته است. بحث وی در این موضوع است که به مبانی مشروعیت، حدود و اختیارات فقیه می‌پردازد:« آری همان دلایلی که لزوم امامت پس از نبوت را اثبات می‌کند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت ولی عصر را در بر دارد، به ویژه پس از این همه مدت که از غیبت آن بزرگ وار می‌گذرد. شاید این دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد؛ علم آن نزد خداست.» شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع/۲۴. و در قسمت دیگر می‌گوید: « امروز ولایت و سرپرستی امت به فقیه عادل راجع است و اوست که شایستۀ رهبری مسلمانان است و باید متصف به فقه و عدالت باشد. پس اقامۀ حکومت و تشکیل دولت اسلامی بر فقیهان عادل واجب کفایی است. بنابراین اگر یکی از فقیهان زمان به تشکیل حکومت توفیق یافت، بر سایر فقهاست که از او پیروی کنند و چنانچه امر تشکیل دولت اسلامی جز با هماهنگی و اجتماع همه آنها میسر نباشد، بر همگی واجب است که مجتمعاً به این امر اهتمام ورزیده و در صدد تحقق آن برآیند و اگر این امر اصلاً برای آنان امکان عملی نداشت منصب ولایت از آنان ساقط نمی‌شود و همچنان بر جایگاه خود باقی هستند، اگرچه از تشکیل حکومت مغرورند. در صورت اخیر هر چند توفیق تصدی امر حکومت را نیافته‌اند، لکن آن دسته از امور مسلمانان را که مقدور است حق دارند زیر پوشش ولایت و نظارت خود بگیرند. از بیت المال و امور اقتصادی گرفته تا اجرای حدود الهی، بلکه از این هم بالاتر و آن این که اگر مقتضی بود بر جان‌های مسلمانان نیز حق تصرف دارند.»(ص۳۳-۳۴) و این که «در تمام مسائل مربوط به حکومت و همۀ آن چه که از اختیارات و وظایف پیامبر(ص) و امامان(ع) پس از او ـ که درود خداوند بر همگی آنها باد ـ محسوب می‌شود، در مورد فقهای عادل نیز معتبر است. پس کلیه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر(ص) و ائمه(ع) مقرر شده در مورد فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نمی‌توان فرقی بین این دو قائل شد.»(ص۳۴-۳۵)
[۱۰] – برای بخشی از نوشتارهای ایدئولوژیک و سیاسی- دینی و فرهنگی هویت گرایانه اسلامی- در ایران دهه‌های شصت و هفتاد میلادی، نک: «بحثی در مرجعیت و روحانیت»، مرتضی مطهری-  مهدی بازرگان-  محمود طالقانی و دیگران، شرکت سهامی‌انتشار، تهران، ۱۳۴۱؛ «بعثت و ایدئولوژی»، مهدی بازرگان، اینک در: مجموعه آثار، جلد دوم، نشر بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان، تهران، ۱۳۷۸؛ برای آگاهی از افکار و زندگی سیاسی بازرگان، نک: «زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان»، سعید فرزین، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۴؛ «امت و امامت»( تألیف حدود ۱۹۷۴)، علی شریعتی، اینک در: مجموعه آثار، جلد ۲۶؛ «جهان بینی و ایدئولوژی»، علی شریعتی، مجموعه آثار، جلد ۲۳؛ «اقتصاد توحیدی»، ابوالحسن بنی صدر، نشر انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۵۶(چاپ دوم)؛ «آسیا در برابر غرب»، داریوش شایگان، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۲(چاپ دوم) ؛ «طلوع انفجار یا پیام و پیام آور»، علی اصغر حاج سید جوادی، نشر جنبش، تهران، ۱۳۵۸(چاپ سوم)؛ هم چنین دهه ای پیش از رواج اسلامی گرایی ایدئولوژیک در میان غیرملایان و سیاسی کاران مخالف سلطنت و مدرنیت، فدائیان اسلام- عامل ترور احمد کسروی، سپهبد رزم آرا و حسنعلی منصور- از پروژه حکومت اسلامی نوشته بودند؛ نک: ؛ «راهنمای حقایق»، سید مجتبی نواب صفوی، تهران، ۱۳۲۹؛ برای آشنایی این تشکیلات، نک: «فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه»، سیدهادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۹۳. روح‌الله خمینی در رابطه با احمد کسروی می‌گوید: «سوابق آن مرد ابله در تبریز و طهران در دست است و آن‌ها که او را ‏‎ ‎‏می‌شناسند به ناپاکی و خلاف عفت می‌شناسند. چنین عنصری که ‏‎ ‎‏خود ناپاکترین عناصر است می‌خواهد مردم را به آیین ناپاک که آیین ‏‎ ‎‏زردشت موهوم است، دعوت کند؛ و از هزاران دستورات خدایی که ‏‎ ‎‏مانند سیلِ روان از عالم غیبْ به قلب پیغمبر پاک اسلام که زندگانی ‏‎ ‎‏سراسر نورانی آن را همه می‌دانند نازل شده، منصرف کند… ‏‏همه دیدید کتاب‌های یک نفر تبریزی بی سروپا را که تمام آیین شماها را‏‎ ‎‏دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب‏‎ ‎‏ـ روحی له الفداء ـ آن همه جسارت‌ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر ‏‎ ‎‏نشد. امروز چه عذری در محکمۀ خدا دارید؟ این چه ضعف و ‏‎ ‎‏بیچارگی است که شماها را فرا گرفته؟»
روایتی چپ گرایانه از ایدئولوژی اسلامی برای برقراری حکومت دینی را سازمان مجاهدین خلق ایران ارائه کرده است؛ نک: «اسلام رادیکال- مجاهدین ایرانی»، یرواند آبراهامیان، ترجمه فرهاد مهدوی، نشر نیما، آلمان، ۱۳۸۶. برای آگاهی از سیر ایدئولوژی گرایی اسلامیست‌ها تا انقلاب اسلامی، نک: «جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی سیاسی سالهای ۱۳۲۰–۱۳۵۷»، رسول جعفریان، پژوهشگاه علوم اسلامی، تهران، ۱۳۸۰؛ «رسائل سیاسی – اسلامی دوره پهلوی»، ۲ جلد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۴. کمونیست‌های ضدسلطنت و ضدامپریالیست هم از همراهان بنیادگرایی دینی روح‌الله خمینی بودند؛ برای این همسانی ایدئولوژیک و پیوند آن با غرب ستیزی، نک: «آیین»، احمد کسروی، تهران، ۱۳۱۱؛ «غرب زدگی»، جلال آل احمد، نشر بنگاه جاوید، تهران، ۱۳۴۱؛ «جمع بندی مبارزات سی ساله اخیر در ایران»، بیژن جزنی، و برای سنت گرایانی که زمینه‌های فکری را در پیوند سیاست ورزی دینی ارائه کرده اند، نک: «شهید جاوید»، نعمت‌الله صالحی نجف آبادی، تهران، ۱۳۴۷. «تشیع- مقاومت و انقلاب»، مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی دانشگاه تل آویو(۱۹۸۴)، حروفچینی مؤسسه پیشگام، ۱۳۶۸. هم چنین برای آگاهی از رابطه دین و دولت پهلوی، نک: «شاهنشاهی و دینداری»، سید محمدباقر نجفی، نشر مرکز ارتباط جمعی سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، تهران، ۱۳۵۵. ملی گرایان مصدقیستی در دوره دوم «جبهه ملی ایران» تعدادی از ملایان ضدسلطنت و سیاسی را وارد تشکیلات کردند؛ در دوره سوم از فعالیت سیاسی، به همراهی با بنیادگرایی روح‌الله خمینی متمایل شدند و در دوره «جبهه ملی چهارم» در همکاری کامل با انقلابیون مذهبی، هم به قانون اساسی مشروطیت پشت کردند و هم خلع پادشاه پهلوی را خواستار شدند؛ جبهه ملی در این دوران حتا با اخراج شاپور بختیار- از اعضای دفتر مرکزی جبهه ملی ایران، تنهاترین و به تأخبر افتاده ترین راه حل بن بست سیاسی کشور را قربانی حضور در جمهوری اسلامی کردند. نک: «یکرنگی»، شاپور بختیار، ترجمه: مهشید امیرشاهی، پاریس، ۱۹۸۲؛ «پرواز در ظلمت- زندگانی سیاسی شاپور بختیار»، حمید شوکت، انتشارات فروغ، کلن، ۱۳۹۵(چاپ دوم).
[۱۱] – ولایت فقیه/۶.
[۱۲] – ولایت فقیه/۶۳.
[۱۳] – ولایت فقیه/۱۷۲.
[۱۴] – نک: مصباح الهدایه.
[۱۵] – ملا احمد نراقی‌ در «عوائد الایام»‌ مناصب‌ و شؤون‌ فقیه‌ را به‌ ده‌ مورد رسانده‌ است‌، مواردی‌ که‌ جدای‌ از دلالت‌ دلیل‌ کلی‌ و عقلی‌ درباره‌ ولایت‌ فقیه‌، هریک‌ دارای‌ نصوص‌ خاصه‌ است‌، و به‌ طور خاص‌ نیز به‌ اثبات‌ می‌رسد. مراتب‌ ولایت‌ به‌ ترتیبی‌ که‌ نراقی‌ ذکر کرده‌ به‌ شرح‌ زیر است‌: ۱- افتاء و مرجعیت‌ فقهی. ‌۲- قضاوت‌ و داوری‌ (مقام‌ حکم‌ و قضا). ۳- اجرای‌ حدود الهی‌ و تعزیرات‌. ۴- حفظ‌ اموال‌ یتیمان‌. ۵- نگهداری‌ اموال‌ دیوانگان.‌ ۶- حفظ‌ اموال‌ غایبان‌. ۷- ولایت‌ در امور مربوط‌ به‌ زناشویی‌ (مانند به‌ ازدواج‌ درآوردن‌ صِغار و سفیهان‌ و اجرای‌ طلاِ در بعضی‌ از موارد). ۸- به‌ کار گماردن‌ ایتام‌، دیوانگان‌ و سفیهان.‌ ۹- تصرف‌ در اموال‌ امام‌ معصوم‌ علیه‌ السّلام‌ (سهم‌ امام‌، زکوات‌ و…). ۱۰- اعمال‌ ولایت‌ در تمام‌ آن چه‌ امام‌ معصوم‌ در آن‌ها ولایت‌ داشته‌ (در مسائل‌ مربوط‌ به‌ جامعه‌) و اعمال‌ می‌کرده‌ است‌.
[۱۶] – برای آگاهی از زمانه ظهور آیین پساشیعه بابیه و بهائیت، نسخ و خاتمه شریعت قدمایی، نک:
Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran, 1844-1850, Abbas Amanat,  Kalimat Press, 2005.
«قبله عالم- ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران»، عباس امانت، ترجمه حسن کامشاد، نشر کارنامه، تهران، ۱۳۸۳؛ «مدرن اندیشان ایرانی و بهائیت»، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۲۰۱۶.
[۱۷] – این کتاب را مؤلف سال‌های بعد جمع و منهدم کرد؛ نک: «تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق»، عبدالهادی حایری، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۱؛ «قدرت سیاسی در اندیشه ایرانی از فارابی تا نائینی»، علی اصغر حقدار، نشر کویر، تهران، ۱۳۸۲(چاپ سوم: ۱۳۸۴)؛ «میرزای نائینی و روایت شرعی از مشروطیت»، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵.  سید محمود طالقانی اولین بار چاپ منقع آن را با عنوان «حکومت در اسلام» در دهه پنجاه میلادی منتشر کرد.
[۱۸] – صحیفه نور/ج ۷، ص ۱۶۷.
[۱۹] – صحیفه نور/ج ۱۷، ص ۱۳۳.
[۲۰] – صحیفه نور/ج ۱۰ ، ص ۳۰۹-۳۰۷و ۳۱۲-۳۱۰.
[۲۱] – صحیفه نور/ ۴۶۵-۴۶۳.
[۲۲] – روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۷ / ۹ / ۱۳۶۶.
[۲۳] – روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ / ۹ / ۱۳۶۶.
[۲۴] – صحیفه نور/ج۲۰، ص ۴۵۲-۴۵۱.
[۲۵] – قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۵۷.
[۲۶] – نک: «نظام حکومتی جمهوری اسلامی ایران- دین، قانون و مطلقیت قدرت»، اصغر شیرازی، کتاب چشم انداز، پاریس، ۱۳۹۳؛ برای آشنایی با ساختار قدرت و توزیع آن میان طبقه اقلیت حاکم در جمهوری اسلام، نک:
»Postrevolutionary Iran: A Political Handbook«, Mehrzad Boroujerdi-Kourosh Rahimkhani,  Syracuse University Press, 2018.
[۲۷] – خودکامگی یا دیسپوتیزم(Despotism) در رابطه با عملکرد حاکم به کار برده می‌شود؛ حاکمی‌که مطلق العنان است و به هیچ قانون و اصولی پایبند نیست و مسلط بر جان و مال و ناموس رعیت است. رعیتی که در حاکمیت خودکامه، از هرگونه حقوقی مسلوب الاختیار است؛ اولین بار در ادبیات مدرن فارسی این اصطلاح را میرزا فتحعلی آخوندزاده به کار برده است؛ نک: «مکتوبات کمال الدوله»، میرزا فتحعلی آخوندزاده، به اهتمام علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، ۱۳۹۵؛ وی می‌نویسد:«دیسپوت عبارت از پادشاهی است که در اعمال خود به هیچ قانون متمسک و مقید نبوده و به مال و جان مردم بلاحد و انحصار تسلط داشته و همیشه به هوای نفس خود رفتار بکند و مردم در تحت سلطنت او عبد دنی و رذیل بوده، از حقوق آزادی و بشریت به کلی محروم باشند.»(ص۱۳) در مقابل حاکم خودکامه(دیسپوت)، حاکم مستبد و دیکتاتور قرار می‌گیرند. به تعبیری می‌توان خودکامگی را همان جباریت یا تیرانی باستان دانست؛ هر کدام از این مفاهیم با عطف نظر به مصادیق و کارکردشان، خودرأیی، بی قانونی و عدم تقید به قانون و نظمی‌است و در مقابل مشروطیت- دولت منتظم یا دولت حقوقی قرار می‌گیرند؛ برای آشنایی با تاریخ دیرینه تیرانی(جباریت- خودکامگی) و مشروطیت در حکومت‌های باستانی از دیدگاه تاریخ اندیشه‌های سیاسی، نک: «تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم»، فریدون آدمیت، انتشارات روشنگران، تهران، ۱۳۷۵. به نظر من ناصرالدین شاه قاجار، روح‌الله خمینی و علی خامنه ای، در تاریخ معاصر ایران(دوره ای که انتظام حکومتی- مشروطیت و قانون مطرح می‌شود)، نمونه‌های قدیم و جدید حاکم خودکامه هستند. هم چنان که محمدعلی شاه قاجار، خودکامه ناکام است. در واقع خودکامگی، شکلی ابتدایی از حاکم مستبد شرقی(غیر مدرن) بوده و اقلیتی خاص از اجتماع(شاهزادگان/والیان/خان‌ها و اربابان هوادار شاه در دوران قاجار و ملایان پیرو ولایت در جمهوری اسلامی) را نمایندگی می‌کند؛ برای شناخت اینگونه حکومتی، نک: «استبداد شرقی»، کارل آوگوست ویتفوکل، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث، تهران، ۱۳۹۱؛ «بررسی روانشناسی خودکامگی»، مانس اشپرنر، ترجمه علس صاحبی، انتشارات روشنگران، تهران، ۱۳۸۴؛ «جامعه شناسی خودکامگی- تحلیل جامعه شناختی ضحاک ماردوش»، علی رضاقلی، نشر نی، تهران، ۱۳۷۷. با کاوش در ماهیت حکومت و دولت در تاریخ معاصر ایران، تفاوتی بین پادشاه مطلقه- سلطان مطلق- دیکتاتور متجدد- مستبد فردی و… مشخص می‌شود. از مظاهر و مصادیق بارز حاکم خودکامه(دیسپوت)، صدور احکام حکومتی و بی توجهی و بی مبالاتی حتا به اصول و قوانین خود پسنیده و خود تصویب کرده است؛ نظیر رفتاری که ناصرالدین شاه قاجار با هیئت وزرا- صدر اعظم- دیپلمات‌های خارجی یا والیان و رعیت انجام می‌داده است. هم چون احکام حکومتی صادره از سوی روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای در جمهوری اسلامی که مصوبات مجلس شورای اسلامی و قوانین قضایی و اجرایی را نقص می‌کنند و دستورات فردی برای انجام اقدامات تروریستی- معاهدات خارجی و… را صادر کرده اند، از مصادیق خودکامگی هستند. برای شناخت علی خامنه‌ای در روایت رسمی‌و حکومتی، نک: «شرح اسم؛ زندگی نامه آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای»، هدایت‌الله بهبودی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، ۱۳۹۱.
[۲۸] – برای بحثی کلاسیک از این آموزه و کنش، نک: «طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد»، عبدالرحمان کواکبی (تألیف شده حدود ۱۸۹۰)، ترجمه عبدالحسین میرزا قاجار، به اهتمام محمد جواد صاحبی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۸ و برای آشنایی با ایده‌های بنیادگرایی ابوالاعلی مودودی که موثر در آرا و اعمال خمینی است، نک: «الخلافه و الملک»، ابوالاعلی المودودی، تعریب: احمد ادریس، دارالقلم، الکویت، ۱۹۷۸، «اصطلاحات چهارگانه در قرآن»(تألیف در ۱۹۴۱)، ترجمه: سامان یوسفی نژاد، نشر احسان، تهران، ۱۳۸۹ و «اسلام و مشکلات اقتصادی»(ترجمه به فارسی ۱۳۴۳)؛ در مورد سخنان خمینی و مودودی نسبت به هم، نک: https://www.mehrnews.com/news هم چنین، نک:
Nasr, Seyyed Vali Reza. Mawdudi and the making of Islamic revivalism. Oxford University Press: 1996.
برای آشنایی با مودودی، نک: «نقد و بررسی اندیشه‌های سید ابوالاعلی مودودی»، مهدی تیموری بازنگری، نشر احسان، تهران، ۱۳۸۸.
[۲۹] – برای نقدی از این ایده، نک:
Apocalyptic Islam and Iranian Shi’ism, Abbas Amanat, I.B. Tauris; 1 edition, 2009.
«مدینه فاضله ایرانی از امام زمان تا امام زمان»، رضا آیرملو، انتشارات Invand-Lit، استکهلم، ۱۳۷۸.
[۳۰] – برای تاثیراتی که اسلامیسم علی شریعتی در رفتارهای خمینی و همپوشانی شیعه سیاسی آنان دارد، نک: «مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد- زندگینامه سیاسی علی شریعتی»، علی رهنما، ترجمه کیومرث قرقلو، نشر گام نو، تهران، ۱۳۸۳؛ برای نقدی غیرایدئولوژیک از سیاست دینی، نک:
– DİN DEVRİMİ NEDİR?, DARYUŞ ŞAYEGAN, Tercüme: Neslihan Özakıncı, kyrhos, ankara, 2016.
و برای نقد معرفت‌شناسانه ایدئولوژی دینی، نک: «النفس المبتوره-‌هاجس الغرب فی مجتمعاتنا»، داریوش شایغان، دارالساقی، لندن، ۱۹۹۱.( ترجمه فارسی این دو کتاب شایگان که به فرانسه نوشته شده‌اند، در ایران اجازه انتشار نگرفته‌اند.) شایگان در سال‌های اخیر به تکرار ایده‌های ادغام معنویت شرقی و تکنولوژی غربی را تئوریزه کرد و از دیدگاه پست مدرنیستی به ایده آسیا در برابر غرب برگشت. ایده‌ای که سه دهه پیش در «هانری کربن آفاق معنوی تفکر اسلام ایرانی»(ترجمه باقر پرهام، انتشارات فرزان روز، تهران، ۱۳۷۳) را در تشریح طرح «اسلام ایرانی» وی پرورانده بود؛ نک: «افسون‌زدگی جدید- هویت چهل تکه و تفکر سیار»، داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی، نشر فرزان روز، تهران،۱۳۸۰. من پیش از این به سنجش بنیان‌های عرفانی و شرعی سیاست دینی و تلقی روشنفکری ایرانی از ادغام غرب گریزی- بومی‌گرایی و معنویت باوری سنتی، پرداخته‌ام؛ نک: «فراسوی پست مدرنیته- اندیشه شبکه ای، فلسفه سنتی و هویت ایرانی»، علی اصغر حقدار، نشر شفیعی، تهران، ۱۳۸۰ و «داریوش شایگان و بحران معنویت سنتی»، علی اصغر حقدار، نشر کویر، تهران، ۱۳۸۲. برای سنجش فکری و فلسفی دین گرایی سیاسی و سنت گرایی روشنفکران ایرانی دهه‌های چهل و پنجاه شمسی، نک: «ملاحظات فلسفی در دین، علم و تفکر- بینش دینی و دید علمی»، آرامش دوستدار، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۵۹؛ «درخششهای تیره»، آرامش دوستدار، انتشارات اندیشه آزاد، کلن، ۱۳۷۰؛ «امتناع تفکر در فرهنگ دینی»، آرامش دوستدار، نشر خاوران، پاریس، ۱۳۸۳. برای آشنایی با اندیشه‌های دوستدار، نک: «آرامش دوستدار و هنر نیندیشیدن»، علی اصغر حقدار، نشر مؤلف، تهران، ۱۳۸۶.
[۳۱] – برای آشنایی با مبانی فقهی جمهوری اسلامی، نک: «مبانی حاکمیت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، حسین جوان آراسته، دبیرخانه مجلس خبرگان، قم، ۱۳۸۳؛ «مبانی و مستندات قانون اساسی به روایت قانونگذار»، سید جواد ورعی، دبیرخانه مجلس خبرگان، قم، ۱۳۸۵. و برای آشنایی با دوران پادشاهی پهلوی، نک: «صدسال کشاکش با تجدد»، داریوش همایون، نشر تلاش،‌هامبورگ، ۱۳۸۵؛ «زندگی و زمانه شاه»، غلامرضا افخمی، دانشگاه کالیفرنیا، ۲۰۰۹.
[۳۲] – نک: «در حال گذار، ناهنجار، آشفته و در گیرودار- جامعه ایران: ۱۳۵۷-۱۳۹۷»، مجید محمدی، آموزشکده توانا، آمریکا، ۲۰۱۸؛ «دیباچه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران- دوره جمهوری اسلامی»، حسین بشریه، انتشارات نگاه معاصر، تهران، ۱۳۸۱. برای نمونه ای از کاربرد ایده‌های فقهی در جمهوری اسلامی، نک: «تروریسم دولتی ولایت فقیه»، پرویز دستمالچی، نشر آزاد، برلین، ۱۳۷۴؛ «ریشه‌های ایدئولوژیک تروریسم ولایت فقیه و اسناد میکونوس»، پرویز دستمالچی، نشر آزاد، برلین، ۱۳۷۶؛ «ترور به نام خدا(نگاهی به تروریسم حکومتی جمهوری اسلامی ایران)»، پرویز دستمالچی، نشر مؤلف، آلمان، ۱۳۹۲؛ «بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان در برون مرز»، پرویز دستمالچی، موسسه توانا، آمریکا، ۱۳۹۲؛ «نقدی بر ولایت فقیه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، پرویز دستمالچی، انتشارات مهری، ۱۳۹۸(چاپ سوم).

Monday, May 25, 2020

رضاشاه پهلوی در ترکیه به روایت اسناد تاریخی ترجمه و تحقیق: علی اصغر حقدار حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) با همکاری انتشارات باشگاه ادبیات


معرفی کتاب و انتشار آنلاین
برای دانلود کتاب:

تنها سفر خارجی رضاشاه پهلوی به ترکیه است. این سفر که به دعوت رسمی مصطفی کمال آتاتورک بنیان گذار ترکیه نوین انجام گرفت، سرآغاز روابط دوستانه و همه جانبه ای میان ایران و ترکیه گردید. رضاشاه در دیدار از ترکیه که همراه با آتاتورک در شهرهای مختلف بود، ضمن انعقاد قراردادهای تجاری، سیاسی و امنیتی، اختلافات سرحدی را که از دوران حکومت های قاجار و عثمانی مانده بودند، حل کردند. دیدار از مراکز تاریخی استانبول و پیشرفت های صنعتی و نظامی ترکیه در شهرهای مختلف، بخش عمده از حضور رضاشاه در ترکیه را تشکیل می دهند. بازتاب سفر تاریخی رضاشاه پهلوی به ترکیه در مطبوعات و اسناد رسمی دولتین ایران و ترکیه، موضوع کتاب است.
در تدوین کتاب حاضر همراه با استفاده از منبع مختصر در زبان فارسی، بیشتر به ترجمه بخش هایی از کتاب تازه منتشر شده دکتر طارق سایغی تحت عنوان «شاه و آتاتورک» را پرداخته ام؛[1] نویسنده در فصل اول به بیان دلایل مسافرت رضاشاه پهلوی به ترکیه- مسایل مربوط به آمادگی ترکیه در استقبال از رضا شاه و تدارکات آن می پردازد؛ قصد و علت رضاشاه از مسافرت به ترکیه و بازتاب این مسافرت در افکار عمومی ترکیه و جهان، از بحث های این فصل بشمار می روند.
فصل دوم از زمان مراحل سفر رضاشاه از تهران تا آنکارا- حضور رضاشاه در آنکارا و استقبال رسمی از او- مسافرت آتاتورک و رضاشاه به منطقه آناتولی- دیدار رضاشاه و آتاتورک از شهرهای اسکی شهیر- کوتاهیه- افیون- اوشاق و مانیسا، گزارش می دهد. هم چنین سفر رضاشاه به همراه آتاتورک به مناطق ازمیر- بالکسیر و چاناق قلعه و حضور رهبران ایران و ترکیه در استانبول تا بازگشت رضاشاه به ایران، در این فصل بررسی شده است.
فصل سوم در رابطه با افکار عمومی ترکیه اعم از مطبوعات- رسانه های شنیداری و تصویری- بازتاب سفر رضاشاه به ترکیه در افکار عمومی جهان و مطبوعات خارجی نظیر کشورهای خاورمیانه- اروپا و آمریکا نوشته شده است. بازتاب سفر رضاشاه به ترکیه و حضور آتاتورک در این سفر در افکار عمومی و مطبوعات ایران، از بخش های دیگر این فصل از کتاب است.
خاتمه کتاب که به صورت نتیجه گیری آمده است، مؤلف به حساسیت دیدار رضاشاه از ترکیه در مجامع سیاسی و دیپلماتیک ایران و ترکیه- خاورمیانه و روابط بین المللی آمریکا و اروپا پرداخته شده است.
فهرست مطالب عبارتند از:
مقدمه
دعوت از رضاشاه پهلوی
دلایل سفر رضاشاه به ترکیه
بازتاب های سفر در روزنامه های ترکیه
بازتاب سفر در جراید خارجی
رضاشاه در آنکارا
رضاشاه و آتاتورک در آناتولی
رضاشاه و آتاتورک در اسکی شهیر
آتاتورک و رضاشاه در استانبول
رضاشاه در مسیر استانبول به ایران
بازتاب سفر رضاشاه در رسانه های ترکیه
گزارش های مجلس کبیر ملی ترکیه
بازتاب های سفر رضاشاه در رسانه های ایران
بازتاب سفر رضاشاه به ترکیه در اروپا و آمریکا
بازتاب سفر رضاشاه در روزنامه های خاورمیانه
پیوست: زندگی و پادشاهی رضاشاه پهلوی
گزیده منابع تحقیقی
تصاویر


[1] - متن ترکی توسط انتشارات پارولا در استانبول ۲۰۱۴ و با ۲۰۷ صفحه منتشر شده است.

Saturday, May 23, 2020

نبرد دندانقان گرانیگاه تحولات تمدنی، فرهنگی جهان (امپراتوری سلجوقیان و پی آمدهای تاریخی آن)

این مطلب خلاصه ای از بخش هایی پژوهش درآستانه انتشار (امپراتوری سلجوقی- تاریخ، فرهنگ و سیاست) است؛ چکیده ای از این مطلب در کیهان لندن بمناسبت سالگرد نبرد دندانقان منتشر شده است:

نزدیک به هزار سال قبل( ۲۳ مه ۱۰۴۰ میلادی) نبردی در دشت دندانقان[1]- محلی در نزدیکی سرخس و مرو- میان غزنویان[2] و سلجوقیان درگرفت.[3] نبرد دندانقان از چنان اهمیتی برخوردار بود که بخش عمده ای از تغییرات سیاسی- تحولات فرهنگی- جابجایی هویتی و ارتباطات بین المللی هزار سال اخیر، متاثر از آن بوده است؛ بیهقی که خود در میدان نبرد حضور داشته، گزارشی مستند از نبرد دندانقان را در تاریخ خود نوشته است: «بعد از این که ترکمنان ولایت مختلف خراسان را تصرف کردند، امیر(مسعود ) در صدد لشکرکشی به سمت آن ها بود. او خود را در تداک لشکرکشی به سربازان و غلامان کمک می کرد و اسب می داد. بعد از نماز صبح فرمان حرکت را صادر می کند. اطراف وی پنجاه یا شصت شتر تیزرو یدکی و سیصد غلام مسلح و دوازده فیل با پوشش جنگی باسازو برگ نیرومند وجود داشت. در طول مسیر، ترکمنان به طور نامنظم به سپاه مسعود هجوم می آورند و در حالت زد و خورد سپاه به قلعه دندانقان می رسد. در آن منطقه سپاه مسعود بسیار تشنه بودند، در حالی که همه چشمه ها خشک و در داخل چاه ها توسط دشمنان، مردار انداخته بودند و آن ها را پر کرده بودند. اطرافیان امیر به او  گفتند که همین جا فرود آییم تا چاه ها را درست کنیم، تا آب سپاهیان تامین شود. ولی او فرمان حرکت به حوضی که ۵ فرسنگ تا آن جا فاصله داشت صادر کرد. همین که حرکت کردند به سمت حوض، در سپاه او نابسامانی و پریشانی رخ داد و سازمان  سپاه از هم پاشید؛ زیرا غلامان سرایی که شتر سوار بودند، از شتران پایین آمدند و اسبان تازیانی که ضعیف تر بودند، به بهانه جنگ کردند می گرفتند و سپس همین گروه با ان نظراتی که در شب برای اسبان تازی گرفته بودند با هم همراه شدند و با کشتن ۳۷۰ غلام با علم های شیر نشان به ترکمنان پیوستند و در نتیجه سپاه از هم پاشید و ترکمنان نیز سخت حمله می کردند و غلامان و سربازان امیر مسعود اعم از کرد و عرب دست به فرار زدند و هرکسی به دنبال نجات جان خود بود. امیر مسعود در میدان جنگ خود سخت می جنگید و به هر کسی ضربه ای وارد می کرد، می افتاد. غلامان متعلق به تازیان نیز همراه امیر سخت مقاومت می کردند. خواجه عبدالرزاق و بوالنصر و دیگران به امیر مسعود گفتند دیگر در میدان جنگ ماندن جایز نیست و باید میدان را ترک کرد و لذا میدان را ترک کرد و به سمت و به سمت مرو رود فرار کردند و به این ترتیب سلطان مسعود شکست خورد.»[4]

میرخواند هم در وقایع نگاری عصر سلجوقیان می نویسد: «جد سلجوقیان، توقاق(دقاق)، در دربار خاقان خزران بزرگ شد، اما به سبب احساس خطر، پنهانی با بستگان خود از توران به بهانه چوپانی به ایران، ناحیه زندق(جَند) در خوارزم رفت و اسلام آورد و در آن جا اقامت گزید و جمعیت خود را افزایش و اراضی تحت اشغال خود را توسعه داد.»[1] با مرگ توقاق، فرزندش سلجوق با قدرت های حاکم چون سامانیان و قاراخانیان و غزنویان و خوارزمشاهیان به معامله و سازش پرداخت. آنان هر از گاهی به نفع یکی با دیگری جنگ می کردند و در دهه های پایانی قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری در خوارزم و ماوراءالنهر و خراسان پایگاه هایی پیدا کردند و سرانجام با مسعود غزنوی جنگیدند و طی جنگ های ۴۲۶ تا ۴۳۱ق، که سرنوشت سازترین آن ها جنگ معروف «دندانقان» بود، نیروهای غزنوی را شکست دادند و زمینه تأسیس حکومت سلجوقی فراهم آمد.[2]
خواجه رشیدالدین فضل الله در «جامع التواریخ»- که از منابع اصلی و کلاسیک تاریخ نگاری ترکان و ایران دوران ایلخانان است، در اشاره به قبایل بیست و چهارگانه اوغوز، به قبیله «قینیق» پرداخته است؛[3] فاروق سومر هم به استناد منابع اصلی تاریخی، سلجوقیان را از قبیله قینیق- از قبایل بیست و چهارگانه اوغوز می داند؛[4] در منابع دیرینه که به هون ها و برخورد آنان با ساسانیان پرداخته است، از این قبیله جزو نیروهای جنگی و تحت حمایت هون ها نام برده شده است؛ قومیلیو در بحث از قبایل حاضر در کنفدراسیون گوک ترک ها و جزو ترک نام برده شده در سنگ نبشته های اورخون، به اوغوزها اشاره کرده و ایل بیگی آنان را در تحول اسلامی به صورت پیمغبر  یادآور شده است,[5] در سنگ نبشته های اورخون- که از آثار باستانی ترکان است، از این قبیله اسم برده شده است.[6] سلجوق ها در ضمن انتقال زبان و آداب و رسوم ترکان هون و گوک ترک ها[7] و اوغوزها، شیوه حکمرانی و اداره محلی ایلی و ایالتی نظیر مجلس مشورتی(قورلتای) و... را هم به روش کشورداری پارسی که پیش از آنان از سوی قاراخانیان و غزنویان اجرا می شد، افزودند و همانند دیگر حکمرانان آن دوره، از زبان فارسی برای ارتباطات اداری و آثار ادبی[8] استفاده کردند.[9]- [10] بارتولد به پیشینیه ترکان در ماوراء النهر و آسیانه میانه- از عصر گوک ترک ها و سنگ نبشته های دشت اورخون- اشاره کرده و به قبایلی که به فلات ایران آمدند، پرداخته و پیشروی اوغوزها را تا دوران غزنویان و سلجوقیان پی می گیرد؛ وی با ارجاع به زمانه سلجوقیان، هم به سیاست های ترکی و اسلامی در امپراتوری سلجوقی می پردازد و هم از نظام اداری پارسی آنان سخن می گوید.[11]
با فروپاشی سلسله غرنویان و استقرار امپراتوری سلجوقی در سرزمین خراسان، طغرل بیگ سلجوقی، ملقب به «سلطان» از سوی خلیفه عباسی، به حکمرانی رسید و سلسله سلجوقی تمامی سرزمین های حکمرانی غزنویان را در فلات ایران تصرف کردند. با استقرار حکومت سلجوقیان، موج بزرگی از مهاجرت ترکان اوغوز[12] از منطقه بخارا و سمرقند و... به مناطق سوریه و شام- عراق و مناطق شرقی و جنوبی ایران آغاز شد؛ مهم ترین و سرنوشت سازترین آن جابجایی های جمعیتی در مناطق آذربایجان و روم شرقی(آسیای صغیر) تا دریای سیاه و اژه انجام گرفت. ورود سلجوقیان به صحنه های سیاسی، فروپاشی امپراتوری روم شرقی و انحطاط خلافت عباسی - که از تصرف بغداد در ۱۰۵۵ میلادی توسط طغرل سلجوقی شروع شده بود- را در پی داشت؛ از معتبرین اسناد و مدارک تاریخی در زمینه مشروعیت دینی و عملکرد اسلام گرایی سلجوقیان، متنی است که ظهیرالدین نیشابوری در «سلجوقنامه» آورده است:«ما بندگان آل سلجوق بن لقمان طایفه ای هستیم مطیع و منقاد و هواخواه دولت عباسی و مطواع و معاضد اسلام و فرایض و در بیش تر اوقات به غزو و جهاد اعداء دین کوشیده. و ما را عمی بود مقدم و سرور، اسرائیل نام؛ یمین الدوله او را بی جرم و خیانت و ظهور جنایتی، بگرفت و به قلعه کالنجر هند فرستاد و مدت هفت سال او را در حبس داشت تا آن جا سپری شد. و از خویشان ما بسیاری دیگر به قلاع باز داشت تا برنماندند. و چون محمود نماند، پسرش مسعود بر تخت قیام و به مصالح ملک و مناهج رعیا قیام نمی نمود و به ملاهی و لهو ولغو تماشا و طرب مشغول بود، ملک از معدلت تهی ماند... و ارکان دین مهمل و معصل می ماند و اهل بدعت مجال فساد می یافتند. اعیان و مشاهیر خراسان از ما درخواست کردند تا رعایت و حمایت ایشان کنیم و به مساعدت و معاونت ایشان قیام و اقدام نماییم. امرا و لشکریان مسعود چند بار قصد ما کردند... و ظفر و نصرت که فایده دولت و علامت اقبال است، بیش تر اوقات ما را بود. و عاقبةالامر به یاری باری تعالی و نصرت او... و اقبال حضرت نبوی نصرت ما را بود و بر اعدا غالب و مستولی شدیم. شکر این موهبت و نعمت و سپاس... طریق معدلت و نصفت در میان مردم گستردیم و از ظلم و جور و بیداد کرانه کردیم. می خواهیم که این کار بر نهج قاعده دین و قانون اسلام به فرمان خلیفه باشد...»[13]
پروسه «اسلامی سازی» آناتولی که توسط جنگ آوران ترکمن سلجوقی و در مقابله با «دارالکفر» انجام می گرفت، سیاست اداری ایرانی را- هم چنان که در مناطق مرکزی و جنوبی ایران از دوران ساسانیان بازمانده بود- به دنبال داشت؛ سلجوقیان همانند سلسله های دیگر چون صفاریان- بوییان- سامانیان و غزنویان، از روش اداری پارسیان در اداره مملکت استفاده می کردند و زبان ترکی را که زبان محاوره ای و هویتی شان بود، در کنار زبان عربی- که زبان دارالاسلام بود- برای اداره سرزمین های تازه فتح شده آناتولی- مصر و سوریه و شام و ... همراه با زبان فارسی در مکاتبات اداری و لشکری در امپراتوری استفاده می کردند؛ وجود هویت های محلی در آناتولی، موجب تبادل فرهنگی و شکوفایی تمدن شرقی در امپراتوری سلجوقی شد. معماری سلجوقی که از هرات و بخارا تا مصر و سوریه و کرمان و آناتولی و آذربایجان بنیاد گرفته اند، نمادهایی از اقتدار و گستردگی امپراتوری سلجوقی بشمار می روند. به نوشته موسی اوغلو «اراضی دولت سلجوقیان که در نتیجه یورش ها و تصرفات گسترده صورت گرفته بود، در شرق از کاشغر گرفته تا دریای مدیترانه، در غرب و در شمال از کوه های قفقاز گرفته تا یمن، در جنوب سرزمین های وسیعی را تحت تصرف خود داشت. حکام محلی که در مناطق جداگانه حاکمیت خود را حفظ کرده بودند- خلافه ثلاله حاکم در گذشته در مدت کوتاهی تابع حکومت سلجوقیان شدند. بدین ترتیب دولت بزرگ سلجوق تشکیل گردید. حفظ امنیت داخلی هر منطقه بطور کلی به عهده مامورین محلی گذاشته شد. در زمان شکوفایی دولت سلجوق، وزیر مشهور نظام الملک دایره انضباطی خود را گسترش داده و در بخشش اراضی مختلف به افراد و به صورت شرطی در مرتبط ساختن سیستم مالیات با تشکیلات نظامی دولت تلاش پیگیری داشت.»[14] در آن دوران، روابط سیاسی- اقتصادی و فرهنگی با غرب، تجارت را به صورت تبادلات فرامنطقه ای تبدیل کرد و راه را برای دوران بعدی در تکمیل و ترمیم رویدادها و مسایل پایه گذاری شده در عصر سلجوقیان فراهم ساخت.
در همان دوران رخنه ترک های غز از خراسان به سرزمین های غربی در حدود ۴۱۹ ق آغاز شد و با گریز دسته هایی از ترک ها از خراسان ــ که به ترکمنان عراقی معروف شدندــ و پیشروی نظامی در ری و اصفهان و همدان و آذربایجان همراه بود. سرعت گسترش دامنه توسعه نفوذ ترک های سلجوقی چنان سریع بود که در ۴۴۷ق طغرل سلجوقی فاتحانه وارد بغداد شد و پس از آن که امپراتور بیزانس در ملازگرد شکست خورد، راه آناتولی بر ترک ها هموار شد و آن جا به مرکز آیین اسلام تبدیل گردید.


با درگذشت سلطان سنجر در ۵۵۲ق، وحدت میان ایالت های سلجوقی از میان رفت و هریک از آنان حکومت مستقلی را بنا کردند. سلاجقه عراق، خراسان، شام، کرمان، آنادولی، اتابکان زنگی در موصل و سِنجار و حلب، بوریان(اتابکان شام)، ایلْدگِزیان(اتابکان آذربایجان)، سُلْغُریان(اتابکان فارس)، بگتِگینیان(اتابکان اربیل) ادامه امپراتوری سلجوقی هستند. ۲۶ بیگ (امیر)نشین در آناتولی از طوایف سلجوقی مستقر بودند که زمینه تشکیل حکومت عثمانی را در مناطق آناتولی ایجاد کردند. قبایل ترکمان/ ترکمن از قبایل سلجوقی اوغوز در ایران توانستند حکومت های قره قویونلو و آق قویونلو و صفویه را به وجود آورند. فاروق سومر می نویسد: «اوغوزها و یا ترکمن ها همان طور که حکومت سلجوقی را بنیان گذاشتند، در توسعه این امپراطوری نیز رل مهمی را ایفا کرده اند. علیرغم درگیری های سلطنتی بین اعضای خاندان سلجوقی که از ابتدا تا انتهای تشکیل امپراطوری ادامه داشت، شورش های امرا، اختلافات موجود بین حکمرانان و اقوام تحت فرمان آن ها و جنگ های طولانی، ترکمن ها در تدوام حاکمیت ترک عامل مهمی بوده اند. امواج مهاجرت که از آسیای مرکزی شروع شده بود دائما ترکمن ها را تقویت می کرد. علاوه بر سلجوقیان، خاندان های سلغریان در فارس، آل قبچاق، قره بلی لی ها، یاروقلی ها(یاروقیه)، آل شوملا، بگ تیگین ها، آرتوقلی ها، آل اینال، تاغان ارسلان لی ها، سالتوق لی ها و منگوجوک ها به این ترکمن ها منسوب بودند. سقوط خاندان سلجوقی در ایران نه تنها اهمیت سیاسی ترکمن ها را از بین نبرد بلکه افزایش نیز داده است.»[1]
تلاقی کشورداری ایرانی و ترکی در عصر سلجوقی در نهاد وزارت شیوه تقسیم اراضی و روش های مالیات گیری و انتظام قشون و...[2] ریشه این تبادلات و تعامل سیاسی- فرهنگی و زبانی را به دوران ساسانیان و هون ها و گوک ترک ها می رساند.[3] خواجه نظام الملک طوسی(۴۰۸-۴۸۵ق) طراح سیاست گذاری ایرانی و وزیر امیر ملکشاه سلجوقی می نویسد:«بنده حسین الطوسی، چنین گوید که چون تاریخ سال چهار صد و هفتاد و نه آمد، پروانه اعلی سلطانی شاهنشاهی، معزالدنیا و الدین ابوالفتح ملکشاه بن محمد، یمین المومنین،... به بنده و دیگر بندگان برسید که هر یک در معنی ملک اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که در عهد روزگار ما نه نیک است و بر درگاه و در دیوان و بارگاه و مجلس ما شرط آن به جای نمی آرند یا بر ما پوشیده شده است، و کدام شغل است که پیش از این، پادشاهان شرایط آن به جای می آورده اند و ما تدارک آن نمی کنیم؟ و نیز هر چه از آیین و رسم ملک و ملوک است و در روزگار گذشته بوده است، از ملوک سلجوق بیندیشید و بنویسد و بر رای ما عرضه کنید، تا در آن تامل کنیم و بفرماییم تا پس از این کارهای دینی و دنیاوی بر آیین خویش رود و آن چه دریافتنی است، دریابیم و شرط هر شغلی بر قاعده خویش و فرمان ایزدتعالی به جای فرماییم آوردن، و آنچه نه نیک است و پیش از این در رفته است، در توانیم یافتن؛ که چون ایزد تعالی، جهان و ملک جهان را به ما ارزانی داشت و نعمت ها بر ما تمام گردانید و دشمنان ما را مقهور کرد، نباید که هیچ چیز در مملکت ما، بعد از این بر نقصان یا بر خلل یا بر خلاف شرع و فرمان ایزدتعالی باشد یا رود. بنده آنچه در این معنی دانسته بود و دیده و به روزگار تجربت افتاده و از استادان آموخته بود، در این خدمت شرح داد و این خدمت را بر پنجاه فصل نهاد...»[4]
خواجه که شالوده اندیشه سیاسی و کشورداری را بر نظریه برگزیدگی پادشاه از سوی خداوند پی ریزی کرده بود، همان اندیشه و رفتار را بر هماهنگی با باورهای دینی(مذهب شافعی) و در خدمت سلجوقیان قرار داد.[5] بر اساس این نوع از کشورداری، اقطاع داری شکل گرفت، به این معنی که در روزگار سلاجقه «اقطاع از راه غصب به صورت نوعی قلمرو و منطقه موروثی درآمد که مقطع در آن دارای حقوق ویژه حکومتی بود. در واقع هدف غایی اقطاع التملیک یعنی توسیع کشاورزی و هدف نهایی اقطاع الاستغلال یعنی پاداش خدمات، در اقطاع دیوانی جمع شد.»[6] همین پایه های عصبیت و روش کشورداری، در جنگ ها و تصرف روم شرقی به کار سلجوقیان آمد و آنان با تبلیغ دینی و مقابله با دارالکفر، لشکر بزرگی را فراهم ساختند و به سرزمین های بیزانس حمله کردند.
از دیگر مسایلی که در عصر سلجوقیان بنیان گرفت و برای تربیت رعیت به کار آنان آمد، مدارس نظامیه و نقش آن ها در استقرار فرهنگ و تمدن اسلامی در شرق است. امرای سلجوقی، این مدارس را با هدایت و فکر وزیر سلجوقی- خواجه نظام الملک طوسی- حکمرانان سلجوقی ایجاد کردند.[7] در کنار آموزش های دینی، مدارس نظامیه همراه با بناهای مذهبی- مکان های حکمرانان و مساجد، معماری تازه ای در تمدن و فرهنگ شرقی به وجود آوردند که از آن به «معماری سلجوقی- اسلامی» یا همان طور که در تاریخ نگاری رسمی ایران معمول است «معماری ایرانی- اسلامی» نام برده می شود.[8]
استحکام حکمرانی سلجوقی در سرزمین های عربی- ایران و ماوراء النهر، آنان را متوجه مناطق تحت اقتدار بیزانسی ها کرد؛ سرزمینی که آکنده از منابع طبیعی- گذرگاه اصلی تجارت شرق و غرب و با طبیعت مستعد برای دامداری و کشاورزی بود. بعد از چندین جنگ مقطعی در بخش هایی از روم شرقی، آلپ ارسلان سلجوقی سرانجام توانست با شکست دادن قیصر بیزانس- رومانس دیوجانس- تمامی سرزمین های او را تا سواحل دریای اژه تصرف کند؛[9] در واقع، تابعی از نبرد دندانقان در جنگ ملازگرد به ثمر نشست و در ۲۶ اوت ۱۰۷۱ میلادی منطقه ملازگرد- محلی در مرکز آناتولی-  با پیروزی سلجوقیان و شکست امپراتور روم شرقی- سرنوشت جهان را به مسیر تازه ای انداخت و حوادث بعدی شرق و غرب را رقم زد.[10]


محمد جواد مشکور می نویسد: «سرزمین آناتولی تا قرن پنجم هجری(۱۱ میلادی) در تصرف امپراتوری روم شرقی یعنی بیزانس بود. چنان که در پیش گفتیم در جنگ ملازگرد که در سال ۱۰۷۱ میلادی بین الب ارسلان و رومانوس دیوجانس امپراتوری روم شرقی اتفاق افتاد، برای نخستین بار ترکان سلجوقی بدان سرزمین راه یافتند و از سال ۱۰۷۷ تا ۱۰۹۷ میلادی سلاجقه روم بر قسمت شرقی آن تسلط پیدا کردند و نیقیه(ازنیق) را تا سال ۱۰۸۴ در دست داشتند و سپس شهر قونیه را تصرف کردند...»[1] ابن اثیر هم می نویسد:«پس از پیروزی آلب ارسلان سلجوقی در نبرد ملازگرد(۴۶۳ق/۱۰۷۱م)، آسیای صغیر به دست مسلمانان فتح شد.»[2]
گسترش سرمین های تحت نفوذ و حکمرانی سلجوقیان در سده ای بعد، انحطاط امپراتوری سلجوقی را پیش آورد و با انقسام حوزه های حکمرانی و ناکارآمدی در اداره سرزمین های تحت حکومت و ضعف تجارت و قشون آغاز شد؛ از یکپارچگی امپراتوری سلجوقی زمان طغرل- آلپ ارسلان و ملک شاه و...، حکومت سلجوق های کرمان- شام و عراق- خراسان- روم به وجود آمدند؛ در ایران میراث دار امپراتوری سلجوقی، حکومت محلی و منطقه ای اتابکان است؛[3] با ضعف در کشورداری سلجوقیان روم و ظهور حکمرانی های منطقه ای، امپراتوری عثمانی در آناتولی توسط عثمان یکی که از قبیله قایی ترکان اوغوز و یکی از سرداران سلجوقی بود، تأسیس شد.(۱۲۹۹ میلادی)[4] عثمانیان هم مانند سلجوقیان به عنوان «غازیان اسلام» جنگ با بیزانس را ادامه دادند و با دست به دست گشتن شهرهای منطقه غربی آناتولی توسط آنان و حکمرانان بیزانسی، بخش عمده ای از سرزمین های آناتولی توسط ایلخانان مغولی تصرف و به امپراتوری مغولان ضمیمه شد. هم چنین از نظر تقسیمات کشوری، عثمانیان به تأسی از سلجوقیان مناطق تحت حاکمیت خود را به ۳۲ ولایت تقسیم کردند. آنان نیز نظام اقطاعی را که یادگار دوران غزنویان و سلجوقیان بود، برای شیوه اداره کشور به اجرا گذاشتند. امپراتوری سلجوقی در کنار میراث سیاسی و فرهنگی، دوره ای است که باورهای صوفیانه شکل گرفته اند؛ مکتب خراسان- تصوف مولانا- عرفان ابن عربی و فرقه های معنوی که ریشه در قرائت زاهدانه از اسلام و آموزه های شمنیستی ترکان باستان دارد و در دوره اسلامی از شیخ زاهد گیلانی- شیخ صفی الدین اردبیلی و...  شروع و با گذار از تحولات شهودی و متصوفانه حروفیه- نقشبندیه- بابایان(دده ها)و اخی ها به عرفان یونس امره و احمد یسوی در آناتولی اسلامی شده سلجوقیان می رسد. این انگاره ها، در ایران مکتب های اشراقی و صدرایی را شکل می دهد و در قلمرو عثمانی، در سالیان بعد صوفیه بکتاشیه- علوییه و... به وجود می آیند و در امپراتوری صفویه و عثمانی الهام بخش قشون های «ینی چری» و «قزلباش» می شوند. تحولات تاریخی صوفیه، از مسایلی هستند که پدیداری و ساماندهی تصوف را وام دار عصر سلجوقی می سازند.[5]
دوران ضعف و فروپاشی اولیه امپراتوری سلجوقی و ظهور حکمرانی عثمانیان یعنی قرن چهاردهم، دوران برخورد چندین حکومت- امیرنشین و امپراتوری باهم است؛ از سویی جنگ های صلیبی دو نیروی نظامی سلجوقی- عثمانی و بیزانسی را رودرروی هم قرار داده است؛[6] از طرفی تیموریان به گسترش مناطق تحت نفوذ خود پرداختند[7] و ظهور سلسله ایوبیان از سویی و ورود مغولان به صحنه جنگی و سیاسی آناتولی، عصر تازه ای را برای کشورهای ایران- عثمانی- بلاد عرب و... به وجود آورد.[8]
در استمرار تاریخی اسلامی شده «مفهوم ایرانی حکومت و سلطنت» که به واسطه امپراتوری سلجوقیان و با ادغام حکمرانی و کشورداری ترکی- مغولی،[9] به دوره ایلخانان رسیده است،[10] «رشیدالدین حکومت ایران را وارث پادشاهی قدیم این ملک می داند و چنان که یاد شد، ایلخان را «پادشاه اسلام» و در عین حال «خسرو ایران و وارث ملک کیان» می نامد و می گوید که عهد دولتش «مغبوط و محسود ادوار و اردوان و افریدون و نوشیروان بود... قلمرو سلطنت ایلخان در نظر رشیدالدین نه یک «اولوس»(قلمرو اتباع) مغولی، بلکه «ملک کیان» و کشور ایران یا «ممالک ایران» است که فراخنای ولایاتش «از سرحد آب آمویه تا تخوم روم و از آب جیحون تا اقاصی مصر» است...»[11]
در همان دوران است که سرنوشت قرن های بعد برای تجارت- سیاست و فرهنگ جهانی تعیین می شود و شرق جهان در برابر غرب قرار می گیرد و دنیا به همآوردی های فرهنگی و تجاری و سیاسی دست می یابد. نخستین تجارت جهانی را امپراتوری مغول پایه گذاری می کند و بازرگانان کشورهای مختلف به تبادل کالا و رفت و آمد در سرزمین های مختلف شرقی و غربی می پردازند.
آغاز جنگ های صلیبی در واکنش به اقتدار سلجوقیان در آناتولی(روم شرقی/آسیای صغیر) و با هدف بازپس گیری این مناطق از ترکان مسلمان سلجوقی آغاز می شود؛ مشکور می نویسد: «سلاجقه روم و مسیحیان صلیبی از سال ۱۲۰۴ تا ۱۲۲۳ با یکدیگر می جنگیدند. مسیحیان صلیبی و سلجوقیان روم و امیران قره مان از سال ۱۲۲۳ تا ۱۲۶۱ باهم در جنگ بودند.از بعد از سال ۱۲۴۴ میلادی سلاجقه روم تحت سیطره مغولان قرار گرفتند. در سال ۱۲۶۱ میلادی امپراتوری بیزانس دیگر باره قوام یافت، ولی ایالت طرابوزان مستقل باقی ماند. سرزمین آناتولی را در این قرن دولت بیزانس و طرابوزان و سلاجقه روم و قره مانیان از سال ۱۲۶۱ تا ۱۲۹۹ بین خود قسمت کردند، ولی قزل احمدلی در بندر سینوپ از بعد از سال ۱۲۹۱ اعلام استقلال کرد. از سال ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۰ مملکت سلجوقیان روم به امارات کوچکی قسمت شد. چنان که در سال ۱۲۹۹ قره سی و عثمانلی(عثمانیان) و گرمیان و حمیدوتکه و در سال ۱۳۰۰ میلادی منتشا و آیدین ادعای استقلال کردند...»[12]
از نتایج جنگ های صلیبی، انتقال قسطنطنیه رومی(کنستانتینوپول باستانی) به امپراتوری عثمانی و اسلامی سازی آن توسط سلطان محمد دوم عثمانی در اسلامبول است؛(۲۹ مه ۱۴۵۳ میلادی) هم چنان که در جهان غرب، تغییراتی که جنگ های صلیبی در موقعیت های حکومتی و امور فرهنگی و دینی به وجود آورد، رنسانس- اصلاح دینی و ظهور سیاست مدرن را برای تمدن انسانی به ارمغان آورد.


دوره دیگری از تاثیرات امپراتوری سلجوقی و فروپاشی آن با تأسیس امپراتوری صفویه در ایران، به وجود آمد؛ صفویان ریشه در قبایل ترکی دارند؛ ترکانی که در سرزمین های آذربایجان و آناتولی به صورت قبیله های مختلف زندگی می کردند؛ در جابجایی های دینی و سیاسی، به تعبیر راجری سیوری، «خداوندگاران اردیبل» یعنی شیخ صفی در اردبیل خانقاهی از آن خود ایجاد می کند و به تبلیغ تصوف می پردازد.[1] در واقع، بخشی از مهاجرت هایی که توسط فرماندهان سلجوقی در شهرهای آناتولی و برای اسلامی- ترکی سازی منطقه انجام گرفته بود، توسط شاه اسماعیل و دیگر داعیان شیخ صفی و خلیفه های معنوی او، به مناطقی از ایران در آذربایجان و گیلان برگردانده شده و عده ای از آن ها قوای «قزلباش» را تشکیل دادند، در تغییرات تاریخی، نواده او- اسماعیل- به کمک قزلباشان ترک که از شهرهای آناتولی تحت حکمرانی آق قویونلوها- که فرمانروایان آذربایجان، خراسان و... بودند،[2] حکومت صفویه را در تبریز به تاریخ ۱۵۰۱ میلادی تأسیس می کند.[3] مهاجرت و استقرار ترکان قره قویونلو و آق قویونلو که از نظر هویتی- زبانی و زادگاه از مناطق تحت سلطه سلجوقیان و ایلخانان در آذربایجان و آناتولی(فعلی) بودند،[4] با حفظ نظام اداری و لشکری سلجوقی، شکل و صورت تازه ای به تجارت- سیاست و اقتصاد در این مناطق داد؛[5] همچنین در آن دوران نخستین گروه تاجران از ونیز برای انعقاد قراردادهای تجاری وارد تبریز شدند؛ با این که در دوره ایلخانان- که استمرار امپراتوری جهانی مغولان و چنگیز خان بود- این روابط تجاری و سیاسی- دینی میان شرق و غرب باز شده بود.
معارضه اصلی که ریشه در گسترش حوزه قدرت در عصر سلجوقی دارد، میان صفویه و عثمانیان در مناطق به ارث رسیده از امپراتوری سلجوقی در بخش هایی از ایران و آناتولی، جنگ ها- معاهدات- صلح ها و روابط تجاری و سیاسی سیصد ساله ای را به وجود آورد. در واقع روابط جنگی و سیاسی و تجاری میان عثمانیان و صفویان، برای گسترش حوزه های اقتدار و دستیابی به منابع تجاری بود؛ تعارضات و تقابل میان این ترکان هم تبار و ترکان ازبک، که در شکل معارضات مذهبی سنی- شیعه پدید آمد، سودای تحکیم اقتدار داشت و از هیچ انگیزه قومیتی برخوردار نبود. با این حال، در هر دو حکومت عثمانی و صفوی، میراث مشترک ترکی- فارسی و عربی در زبان و آداب و رسوم محلی همراه با سیستم اداری در مالیات گیری و اداره اجتماع ایران و عثمانی، بر پایه سیستم اداری امپراتوری سلجوقی پایه گذاری شده بود؛[6] وجود نهاد وزارت- شیخ الاسلام- انتظام قشون و... از این موارد هستند.[7] از صفویه تا قاجاریه و عثمانیان، اوضاع مناطق ایران- آناتولی شکل و صورت دیگری به خود می گیرد. با این اوضاع و مسایل، میراث سرزمینی- فرهنگی و سیاسی امپراتوری سلجوقی به عصر مدرن و دوران معاصر وارد می شود.
فرجام سلجوقی سازی(قرن یازدهم) مناطق مورد بحث، در بازی های دیپلماتیک شرق و غرب در قرن بیستم و به دنبال آشنایی «ممالک محروسه ایران» در عصر قاجاریه و «امپراتوری عثمانی» در دوره عبدالحمید- به تعبیر محمدامین رسول زاده در «وابستگی مادی و معنوی امپراتوری عثمانی و ایران»[8]- با جهان مدرن رقم خورد؛ با پشت سر گذاشتن تنطیمات، مشروطیت اول و دوم در عثمانی و تأسیس جمهوری ترکیه و بنیان مشروطیت و دولت ملی مدرن در ایران، «بازی بزرگ» در اوایل قرن بیستم کلید خورد[9] و چهره ای تازه از خاورمیانه که میراث دار سلجوقیان از نبرد دندانقان تا جنگ ملازگرد در گذار تحولات سیاسی- تجاری و جابجایی های جمیعتی و تغییر حکمرانان بود، آغاز شد؛ اوایل قرن بیست و یکم سرزمین های تحت حکمرانی و تصرف شده امپراتوری سلجوقی، در شکل دولت- مدرن ایران و دولت- ملت ترکیه در صحنه های سیاسی و دیپلماتیک و فرهنگی حضور پیدا کردند؛[10] به دنبال این تحولات تمدنی، مناقشات سیاسی، تبادلات تجاری و صنعتی، ایده ها و گفتمان های نوین فکری و فرهنگی، مسال ژئوپلتیک تازه ای را در منطقه پدید آورد؛[11] مسایلی که ریشه در هزار سال قبل داشته و با ورود سلجوقیان به منطقه و پی آمدهای فرهنگی- تمدنی و سیاسی- تجاری امپراتوری سلجوقی به وجود آمده اند.[12]



ایران مدرن و ترکیه نوین- دو کشور اصلی وارث امپراتوری سلجوقی و محور حوادث تاریخی و رویدادهای سیاسی و فرهنگی هزاره اخیر- که از ریگ زار سنت قدمایی سیاست- دیانت و حکمرانی غازیان سلجوقی/عثمانی و قزلباشان صفویه/خودکامگی قاجاری، به تلاطمات دیپلماسی و تجارت جدید قرن نوزدهم پرتاب شده بود، سده ای پیش در مأمن مدرنیت و نوسازی وارد جهان معاصر شدند[1] و در اواخر قرن بیستم، هر کدام به طریقی در سنت گرایی اسلامیزاسیون نوعثمانی در ترکیه[2] و بنیادگرایی خودکامه شیعی در ایران، گرفتار شدند.[3]


گزیده منابع
فارسی
اخبار سلاجقه روم، به اهتمام محمدجواد مشکور، انتشارات کتابفروشی تهران، تبریز، ۱۳۵۰.
از سلاجقه تا صفویه، نصرت الله مشکوتی، انتشارات ابن سینا، تهران، ۱۳۴۳.
اصطلاحات اداری دوره غزنوی و سلجوقی، حسن انوری، انتشارات طهوری، تهران، ۱۳۵۵.
الغراضه فی الحکایه السلجوقیه، محمدبن النظام الیزدی، اهتمام: قارل روسمایم، معارف کتبخانه سی، القاهره، ۱۳۲۶.
امپراطوری صحرانوردان، رنه گروسه، ترجمه عبدالحسین میکده، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۵.
اوغوزها(ترکمن ها)، فاروق سومر، ترجمه آنادردی عنصری، انتشارات گرگان، قم، ۱۳۸۱.
ایران و عثمانی در آستانه قرن بیستم، ۳ جلد، رحیم رئیس نیا، نشر اختر، تبریز، ۱۳۷۴.
تاریخ آل سلجوق در آناطولی، به اهتمام نادره جلالی، انتشارات میراث مکتوب، تهران، ۱۳۷۶.
تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه(تاریخ ایران کمبریج)، جلد چهارم، گردآورنده: ریچارد فرای، ترجمه عبدالحسین زرین کوب و دیگران، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳.
تاریخ ترک های آسیای میانه، واسیلی ولادیمیر بارتولد، ترجمه غفار حسینی، نشر طوس، تهران، ۱۳۷۶.
تاریخ ترک های باستان، ال. ان. قومیلیو، ترجمه: بیوک سلطانی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۹۵.
تاریخ دیالمه و غزنویان، عباس پرویز، نشر علمی، تهران، ۱۳۶۳.
تاریخ سلاجقه(مسائره الاخبار و مسایره الاخیار)، محمود بن محمد آقسرایی، به اهتمام عثمان توران، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۶۲.
تاریخ سلسله سلجوقی(زبده النصره و نخبه العصره)، بنداری اصفهانی، ترجمه محمدحسین جلیلی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۶.  
تاریخ غزنویان، جلد اول و دوم، ادموند کیلفورد باسورث، ترجمه حسن انوشه، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۷.
تاریخ نگاری دوره سلجوقی- سلجوقیان، کاهن کلود، ترجمه یعقوب آژند، نشر مولی، تهران، ۱۳۸۰.
تاریخ نگاری فارسی- سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، جولی اسکات میثمی، ترجمه محمد دهقانی، نشر ماهی، تهران، ۱۳۹۷.
خواجه رشیدالدین فضل الله، هاشم رجب زاده، نشر طرح نو، تهران، ۱۳۷۷.
دولت اتابکان آذربایجان، ضیا موسی اوغلو، ترجمه: علی داشقین، نشر اختر، تبریز، ۱۳۸۳.
راحه الصدور و ایه السرور در تاریخ آل سلجوق، محمدبن علی بن سلیمان راوندی، به تصحیح عباس اقبال، مطبعه بریل، لیدن، ۱۹۲۱.
رنسانس هویتی ترکان ایران، علی اصغر حقدار، نشر سون چاغ، آنکارا، ۱۳۹۵.
زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، محمدامین ریاحی، انتشارات پاژنگ، تهران، ۱۳۶۹.
ساسانیان و هون ها، فرانس آلتهایم، ترجمه: هوشنگ صادقی، نشر فرزان روز، تهران، ۱۳۹۳.
سلجوقنامه، ظهیرالدین نیشابوری، تصحیح اسماعیل خان افشار، نشر کلاله خاور، تهران، ۱۳۳۲.
سلجوقنامه و ذیل سلجوقنامه، ظهیرالدین نیشابوری- ابوحامد محمد ابراهیم، نشریات کلاله خاور، تهران، ۱۳۳۲.
سلجوقیان در آسیای کهین،تامارا تالبوت رایس، ترجمه رقیه بهزادی، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۸۹.
سلجوقیان و غز در کرمان، افصل الدین ابوحامد کرمانی، تحریر: محمد ابراهیم حبیصی، مقدمه و تصحیح: محمد ابراهیم پاریزی، نشر کورش، تهران، ۱۳۷۳.
سلسله های اسلامی، ادموند کیلفورد بوسورث، ترجمه فریدون بدره ای، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱.
صلحی که همه صلح ها را بر باد داد- فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری خاورمیانه معاصر، دیوید فرامکین، ترجمه حسن افشار، نشر ماهی، تهران، ۱۳۹۵.
صوفیان نخستین در ادبیات ترک، محمد فؤاد کوپریلی، ترجمه توفیق سبحانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۵.
کتاب عتبه الکتبه- مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر، مؤیدالدوله الجوینی، به اهتمام محمد قزوینی و عباس اقبال، شرکت سهامی چاپ، تهران، ۱۳۲۹.
نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، فاروق سومر، ترجمه احسان اشراق و محمدتقی امامی، نشر گستره، تهران، ۱۳۷۱.
وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، عباس اقبال، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۸.
عربی
دوله السلجوقیه و بروز مشروع اسلامی لمقاومه التغلغل الباطنی و الغزو الصلیبی، علی محمد محمدالصلابی، مؤسسه اقرا للنشر و التوزیع و الترجمه، قاهره، ۲۰۰۶.
کتاب تاریخ دوله السلجوق، عمادالدین حامد الاصفهانی، اختصار: الشیخ البنداری الاصفهانی، شرکه طبع الکتب العربیه، مصر، ۱۹۰۰.
ترکی
سلجوقنامه، یازیچی زاده علی، حاضیرلین: عبدالله باکیر، تورک تاریخ کورومی یاین اوئی، آنکارا، ۲۰۱۴.
IRAK VE HORASAN SELÇUKLULARI TARİHİ, kıvameddin burslan, türk tarih kurumu, ankara, 2016.
BÜYÜK SELÇUKLU İMPRATORLUĞU TARİHİ, 3 CİLT, MEHMET ALTAY KÖYMEN, TÜRK TARİH KURUMU, ANKARA, 2016.
Oğuz'dan selçuklu'ya- Boy, Konat ve Devlet, sencer divitçioğlu, Y.K.Y, İstanbul, 2000.
ANADOLU'NUN FETHİ Selçuklular dönemi, Ali sevim, türk tarih kurumu, ankara, 2014.
ANADOLU SELÇUKLULARI- Ortaçağ Ortadoğusu'nda Saray ve Toplum, A.C.S. Peacock- Sara Nur Yıldız, Çeviren: A. Sait aykut, Y.K.Y, İstanbul, 2016.
SELÇUKLU DEVLETLERİ TARİHİ- SİYASET, TEŞKİLAT VE KÜLTÜR, ALİ SEVİM- ERDOĞAN MERÇİL, TÜRK TARİH KURUMU, ANKARA, 2014.
MALAZGİRT meydan savaşı, Ali sevim, türk tarih kurumu, ankara, 2019.
ESKİ TÜRKLER, L. N. Gumilöv, Çeviven D. Ahsen BATUR, Bireşik Yayıncılık, İstanbul, 1999.



[1] - نک: «ظهور ترکیه نوین»، برنارد لوئیس، ترجمه محسن علی سبحانی، ناشر مولف، تهران، ۱۳۷۲.
[2] - نک: «ترکیه؛ جمهوری سرگردان- بررسی روابط دینداران و سکولارها در جامعه ترکیه»، محمد نورالدین- حسین موسوی، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، تهران، ۱۳۸۳؛ «سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه»، م. هاکان یاووز، ترجمه احمد عزیزی، نشر نی، تهران، ۱۳۸۹.
[3] - نک: «افسانه های مرزی ۱۸۰۴- ۱۹۴۶»، فیروزه کاشانی ثابت، ترجمه کامران کلانکی، نشر کتابسرا، تهران، ۱۳۸۹. ترجمه ترکی:
- SINIR KURGULARI- İRAN ULUSUNUN ŞEKİLLENMESİ(1804-1946), Firoozeh kashani- sabet, çeviren: duygu şendağ, İstanbul bilgi üniversitesi yayınları, 2018.
«مقاومت شکننده- تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی»، جان فوران، ترجمه احمد تدین، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، ۱۳۹۲؛ «خمینیسم- جستارهایی درباره جمهوری اسلامی»، یرواند آبراهامیان، ترجمه کسری امیرشاهی، نشر روناک، هلند، ۲۰۱۹.


[1] - ایران عصر صفوی/۱؛ هم چنین نک: «صفوه الصفا»، ابن بزاز اردبیلی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، نشر مصحح، تبریز، ۱۳۷۳؛ «شیخ صفی و تبارش»، احمد کسروی، تهران، ۱۳۰۴.
[2] - نک: «قاراقویونلوها و آغ قویونلوها»، توفیق نجفلو، ترجمه پرویز زارع شاهمرسی، نشر اختر، تبریز، ۱۳۹۰.
[3] - برای آگاهی از همراهی قبایل ترک آناتولی با شاه اسماعیل، نک: «نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی»، فاروق سومر، ترجمه احسان اشراقی و محمدتقی امامی خویی، نشر گستره، تهران، ۱۳۷۱.
[4] - ANADOLU BEYLİKLERİ VE AKKOUNLU, KARAKOYUNLU DEVLETLERİ, İSMAİL HAKKI UZUNÇARŞILI, TÜRK TARİH KURUMU, ANKARA, 2011.
[5] - برای شناخت شیوه کشورداری صفویان، نک: «نظام ایالات در دوره صفویه»، رهر برن، ترجمه کیکاووس جهانداری، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۹.
[6] - نک: «زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی»، محمدامین ریاحی، انتشارات پاژنگ، تهران، ۱۳۶۹.
[7] - برای علل انحطاط سلسله صفویه، نک: «ایران در بحران- زوال صفویه و سقوط اصفهان»، رودی متی، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز، تهران، ۱۳۹۷.
[8] - نک: «ترک های ایران»، محمدامین رسول زاده، ترجمه و تحقیق: علی اصغر حقدار.
[9] - نک: «صلحی که همه صلح ها را بر باد داد- فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری خاورمیانه معاصر»، دیوید فرامکین، ترجمه حسن افشار، نشر ماهی، تهران، ۱۳۹۵؛ «سیاست اروپا در ایران»، محمود افشار یزدی، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، نشر بنیاد موقوفات افشار، تهران، ۱۳۸۹؛ «ایران و عثمانی در آستانه قرن بیستم»، ۳ جلد، رحیم رئیس نیا، نشر اختر، تبریز، ۱۳۷۴.
[10] - برای آگاهی از نقش تصوف بکتاشیه در جمهوریت ترکیه مدرن، نک: «ریشه های افسانه های مربوط به حاجی بکتاش ولی بنیانگذار طریقت بکتاشیه»، فواد کوپرلو، ترجمه محمدتقی امامی خویی، نشر گستره تاریخ و ادبیات، تهران، ۱۳۶۴؛ «مولویه بعد از مولانا»، عبدالباقی گولپینارلی، ترجمه توفیق سبحانی، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۶۶.
[11] - نک: «خاورمیانه- دو هزار سال تاریخ از ظهور مسیحیت تا امروز»، برنارد لوئیس، ترجمه حسن کامشاد، نشر نی، تهران، ۱۳۹۶.
[12] - نک: «برخورد تمدن ها- چالش سنت و مدرنیته»، برنارد لوئیس- کارت آرمسترانگ و دیسلاو ژیگولسکی، ترجمه غلامحسین میرزا صالح، انتشارات مازیار، تهران، ۱۳۸۲.



[1] - اخبار سلاجقه روم/شصت و شش.
[2] - الکامل فی تاریخ/۸/۳۸۸.
[3] - برای نقش ارتباطی و مرکزی مناطق تحت حاکمیت وارثان سلجوقی در آذربایجان و آناتولی، نک:
AZERBAYCAN ATABEGLERİ DEVLETİ(1136-1225), ZİYA BÜNYADOV, ÇEVİREN: İLYAS KEMALOĞLU, TEAS PRESS, İSTANBUL, 2017.
[4] - نک: «تاریخ عثمانی»، ۵ جلد، اسماعیل حقی اوزون چارشی لی، ترجمه ایرج نوبخت، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۷۷؛ «تاریخ امپراطوری عثمانی»، «امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید»، استانفورد جی. شاو- کورال ازل، ترجمه محمود رمضان زاده، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۰.
[5] - نک: «صوفیان نخستین در ادبیات ترک»، فؤاد کوپریلی، ترجمه توفیق سبحانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۵؛ «ریشه های افسانه های مربوط به حاجی بکتاش ولی بنیانگذار طریقت بکتاشیه»، فواد کوپرلو، ترجمه محمدتقی امامی خویی، نشر گستره تاریخ و ادبیات، تهران، ۱۳۶۴؛ «مولویه بعد از مولانا»، عبدالباقی گولپینارلی، ترجمه توفیق سبحانی، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۶۶.
[6] - نک: «تاریخ جنگهای صلیبی»، ۳ جلد، استیون رانسیمان، ترجمه منوچهر کاشف، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۴.
[7] - TİMURU İRAN'INDA İKTİDAR, SİYASET VE DİN, BEATRICE FORBES MANZ, Çeviren: Dilek Şendil, türkiye iş bankası, İstanbul, 2013.
[8] - İRAN MOĞOLLARI- SİYASET, İDARE VE KÜLTÜR İLHANLILAR DEVRİ, 1220-1350, BERTOLD SPULER, Çevien CEMAL KÖPRÜLÜ, TÜRK TARİH KURUMU, ANKARA, 2011.
«تاریخ مغول در ایران- سیاست، حکومت و فرهنگ دوره ایلخانان»، برتولد اشپولر، ترجمه محمود میرآفتاب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1351.
[9] - UMUMİ TÜRK TARİHİNE GİRİŞ, A. ZEKİ VELİDİ TOGAN, TÜRKİYE İŞ BANKASI KÜLTÜR YAYINLARI, İSTANBUL,2019.
[10] - تاملی در اسامی فرمانروایان سلجوقی نظیر «غیاث الدین کیخسرو اول»، «عزالدین کیکاوس اول»، «علاء الدین کیقباد اول» و... تاثیر فرهنگ و تمدن ایران پیشااسلام را نشان می دهند.
[11] - خواجه رشیدالدین فضل الله/۲۲۰.
[12] - اخبار سلاجقه روم/شصت و هشت.



[1] - اوغوزها(ترکمن ها)/۲۰۹.
[2] - نک: «دیوانسالاری در عهد سلجوقی»، کارلا کوزنر، ترجمه یعقوب آژند، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳.
[3] - ساسانیان و هون ها/۳۲۹.
[4] - سیاست نامه/۲.
[5] - فدرت سیاسی در اندیشه ایرانی از فارابی تا نائینی/۳۷.
[6] - تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران/۱۱۳.
[7] - نک: «مدارس نظامیه و تاثیرات علمی و اجتماعی آن»، نورالله کسایی، نشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳.
[8] - نک: «معماری اسلامی ایران در دوره سلجوقیان»، غلامعلی حاتم، نشر جهاد دانشگاهی، تهران، ۱۳۹۰.
[9] - نبرد ملازگرد، برخورد سوم تاریخی میان شرق و غرب است؛ برخورد اول در دوران باستان میان هخامنشیان و یونانیان اتفاق افتاد. برخورد دوم را ساسانیان و رومی ها به وجود آوردند. برخورد چهارم میان مغولان و غرب پیش آمد. برخورد پنجم را عثمانیان و بیزانس باعث شدند. برخورد ششم در تلاقی غرب مدرن و امپراتوری های سنتی قاجاریه و عثمانی پیش آمد و سرآغاز تجدد و نوگرایی در شرق شد.
[10]- MALAZGİRT meydan savaşı; ANADOLU'NUN FETHİ Selçuklular dönemi; ANADOLU SELÇUKLULARI- Ortaçağ Ortadoğusu'nda Saray ve Toplum.



[1] - میرخواند، ج ۴/۲۳۵ـ ۲۳۷. به نقل از: «رنسانس هویتی ترکان ایران»، علی اصغر حقدار.
[2] - تاریخ ابن خلدون، ج ۴/ ۵۰۲ ـ ۵۰۵.
[3] - نک: «جامع التواریخ(تاریخ اوغوز)»، رشیدالدین فضل الله همدانی، تصحیح محمد روشن، نشر میراث مکتوب، تهران، ۱۳۸۴.
[4] - اوغوزها/۱۱۴.
[5] - تاریخ ترک های باستان/۹۱. ترجمه ترکی این کتاب دقیق تر از ترجمه فارسی است؛ به این شناسه:
ESKİ TÜRKLER, L. N. Gumilöv, Çevien: Ahsen BATUR, Birlrşik Yayıncılık, İstanbul, 1999.
[6] - برای متن سنگ نبشته ها، نک: «یادمان های ترکی باستان»، حسین محمدزاده صدیق، انتشارات اختر، تبریز، ۱۳۸۶؛ برای متن ترکی، نک: «اورخون آبده لری»، نجیب عاصم، مطبعه عامره، استانبول، ۱۳۴۰ق؛
ORHUN ABİDELERİ, MUHARREM ERGİN, DEVLET KİTAPLARI, İSTANBUL, 1970.
[7] - برای الگوی حکمرانی ترکان، نک:
Türk Model Devleti GÖK TÜRKLER, AHMET TAŞAĞIL, Bilge, İstanbul, 2018.
[8] - عثمان توران در مقدمه بر «مسامره الاخبار» آقسرایی می نویسد «او چون همیشه حوادث را از نظر مرکزیت سلجوقیان و ایلخانان ایران می بیند، اساس شورش ها و اتفاقاتی را که در آسیای صغیر اتفاق افتاده، مطابق دید نویسندگان ایرانی نقل و توجیه می کند. از اینجاست که میان منابع ایرانی و مسامره الاخبار با منابع دولت رقیب ممالیک مصر اختلاف نظر مشاهده می شود. او که وابسته به مرکزیت ایران است و تحت تاثیر مشروعیتی که برای ایران قائل است، ناچار درباره حوادث از آن نظر و به نسبتی که با ایران ارتباط داشته باشد، اظهار علاقه می کند. به این سبب او در کنار سقوط دولت سلجوقی، درباره جنبش های ترکان آسیای صغیر و تاسیس حکومت های ترک محلی و فتوحات آنان فقط به میزانی که با ایران ارتباط داشته باشد، چیزی می نویسد. و به همین مناسبت جای تعجب نیست که در کتاب خود نه تنها از حکومت خاندان عثمانی که که تازه ظهور کرده بود، خبری نمی دهد حتی از حکومت های محلی اطراف که قدرتمندتر بودند و درباره هجوم های سپاهیان ترک آنها به قلمرو بیزانس هیچ اثری و خبری در کتاب او نیست...»(«تاریخ سلاجقه(مسامره الاخبار و مسایره الاخیار)»، محمودبن محمد آقسرایی، به اهتمام عثمان توران، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۶۲. به نقل از: زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی/۶.)
[9] - Oğuz'dan selçuklu'ya- Boy, Konat ve Devlet.
[10] - نک: «اصطلاحات اداری دوره غزنوی و سلجوقی»، حسن انوری، انتشارات طهوری، تهران، ۱۳۵۵؛ «وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی»، عباس اقبال، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۸.
[11] - تاریخ ترکهای آسیای میانه/۱۱۷. بوسورث هم بر تبار ترکی سلجوقیان پرداخته است؛ نک: سلسله های اسلامی/۱۸۰.
[12] - نک: اوغوزها(ترکمن ها)، فارق سومر.
[13] - به نقل از: «تاریخ نگاری فارسی»/۲۹۲.
[14] - دولت اتابکان در آذربایجان/۶-۵.




[1] - دهخدا در «لغتنامه» می نویسد: «دندانقان، شهرکیست [به خراسان] اندر حصاری، مقدار پانصد گام درازی اوست اندر میان بیابان و بیرون از وی منزلگاه کاروان است.(حدود العالم). شهرکیست در نواحی مرو شاهجان میان سرخس و مرو و فعلاً خراب است و جز یک رباط و یک مناره از آن باقی نمانده‌است.(معجم البلدان). شهری به ناحیه مرو شاهجان بوده ‌است به فاصله ده فرسنگی جنوب غربی آن بر جاده بین مرو و سرخس کوچک ولی مستحکم
[2] - نک: «تشکیلات نظامی غزنویان»، ادموند کیلفورد باسورث، ترجمه سرور همایون، بنگاه نشر اتی امیری، کابل، ۱۳۸۷.
[3] - تاریخ غزنویان/۲۲۲؛ ترکان در ایران/۱۳.
[4] - تاریخ بیهقی/۶۴۹(چاپ یاحقی).