برنامه هشتم: اصلاحات نظامی عباس میرزا(2)
در ادامه نوسازی قشون،
ایجاد و آموزش پياده نظام آشنا با فنون رزم جديد با جديت تمام در آذربايجان از سوي
عباس ميرزا و قائم مقام دنبال مي شد و افزون بر نيروهاي دائمي، بسياري از اهالي، كسبه
و رعايا هم در تبريز با اسباب و آلات جنگي آشنا شده، داخل مجاهدين گشته بودند و در
مواقع عادي به كاسبي و كسب و كار مشغول بوده، هنگام ضرورت به جبهه هاي جنگ اعزام مي
شدند كه مولف ماثر السلطانيه تعداد ايشان را نزديك صد هزار نفر دانسته است. اين همت
و علاقه شخصي نايب السلطنه در كنار ضرورت هاي نبرد با روسيه، موجب گرديد تا براي اولين
بار در اين زمان سربازان آزربایجاني شبيه ارتش هاي منظم اروپايي متشكل و سازماندهي
شوند. و قائم مقام اول فراهاني هم ياور عمده و بزرگ وي در اين كار بود و همان طور كه
گفته شد اسامي درجات نظامي را وضع كرد، نفرات پياده را سرباز و جانباز ناميد و صاحب
منصبان را سرجوقه، نايب، سلطان، ياور، سرهنگ، سرتيپ، اميرپنچه، امير تومان و سردار
صدا كرد.
نايب السلطنه تمامي
مناصب نظامي از سرجوقه گرفته تا سردار را خود نصب مي كرد و يا از طريق امير نظام به
این کار اقدام مي نمود. در هر صورت اين پيگيري و آموزش ها باعث شد كه لشگريان عمدتاً
آذربايجاني عباس ميرزا بتوانند سال ها در برابر ارتش مجهز و كارآمد و بي پايان روسيه
مقاومت نمايند.
در طول اين سال ها
به تقریب بيست هزار پياده نظام از اهالي آذربايجان و شانزده هزار نفر از طبرستان و
مازندران و سمنان به عنوان سرباز تربيت شدند و چهارده هزار عراقي و ده هزار بختياري
هم آموزش ديدند و اين در حالي بود كه پيش و پس از عباس ميرزا، سرباز و پياده نظام از
بدبخت ترين اقشار نظامي بود و همواره به ديدة تحقير نگريسته مي شد. اينان در دسته ها
و هنگ هاي هزار نفري سازماندهي مي شدند، ده واحد يك صد نفره، كه هر واحد از ده جوقه
ده نفره تشكيل مي شد و جوقه جزئي ترين بخش قشون بود. كم كم قشون عباس ميرزا رنگ و بوي
انگليسي يافت، حتي فرمان هاي نظامي ابتدا به زبان انگليسي صادر مي شد، ولي بعداً به
خاطر اين كه غالب سربازان آذربایجانی بودند، به زبان ترکی صادر شد و اونیفورم واسلحه
انگلیسی در میان لشكريان نايب السلطنه توزيع شد. ماهوت هاي آبي يا قرمز به سبك نظاميان
انگليسي در اختيار پياده نظام و توپخانه قرار گرفت، نوار لباس سربازان يشمي و صاحب
منصبان نقره اي و طلايي بود و فرماندهان مانند صاحب منصبان انگليسي داراي اشارب ابريشمي
قرمزي هم بودند. شلوارها عمدتاً سفيد و گشاد بود و به رسم معمول مملكت همه كلاهي از
پوست بره بر سر داشتند كه با اين لباس ها هم خواني نداشت و به جاي كفش راحتي هم چكمه
داشتند و عادت به پوشيدن چكمه از جمله كارهايي بود كه وليعهد براي ايجاد آن خيلي زحمت
كشيده بود و مرداني كه هرگز ريش خود را نتراشيده بودند طبق مقررات ارتش بريتانيا مي
بايست اصلاح مي كردند و براي تامين نيازهاي همين سپاه بود كه كارخانه هاي ماهوت بافي،
باروت سازي، توپ ريزي و تفنگ سازي در آذربايجان راه اندازي شد.
عباس ميرزا كه در
طي جنگ با روسيه عملاً كارايي و برتري توپ هاي روسي را ديده و نقش آن را در برتري نظامي
ايشان به درستي دانسته بود، مصمم شد با بهره برداري از مستشاران فرانسوي و انگليسي،
توپ هايي جديد و موثر و توپخانه ايي كارآمد برای قشون آزربایجان درست كند؛ نخست فابويه فرانسوي در 1223 قمری برابر با 1803 میلادی با حمايت
عباس میرزا و دستور فتحعلیشاه و علي رغم همه كاستي ها و كارشكني هاي حاكم اصفهان موفق
شد سي عرّاده توپ با قنداق در آن شهر ساخته و به تهران بياورد و از آن جا به جبهه نبرد
در آزربایجان ببرد.
پس از خروج گاردان
و هيأت همراهش از ايران، نوبت به انگليسي ها رسيد كه از سال 1225 قمری به دستور عباس
ميرزا به ساخت و احداث توپ و توپخانه و آموزش توپچيان بپردازند. ابتداء مالكوم به هنگام
سفرش به ايران چند عراده توپ سبك را به همراه ليندسي در اختيار عباس ميرزا قرار داد
و چون آزربایجانی ها تا آن زمان از توپخانه انگليسي استفاده نكرده بودند، از سوي عباس
ميرزا خود ليندسي به فرماندهي توپخانه منصوب و مشغول آموزش توپچيان آزربایجاني در تبريز
گشت.
كليه لوازم و اسباب
مورد نياز براي ساخت توپ هم در تبريز مهيا مي شد، از جمله كوره هاي توپ ريزي، چرخ سوراخ
كردن لوله هاي توپ، عرّاده ها و ديگر لوازم مورد نياز به كمك عرّاده و چرخ و اسب براي
حركت دادن توپ هاي بزرگ هم ديگر چون گذشته احتياج نبود.
باروت مورد نياز توپ
ها و تفنگ ها هم توسط يك كارخانه باروت سازي كه در تبريز بود، تهيه مي شد و اين كارخانه
روزانه سه خروار باروت درست مي كرد. زرّاد خانه و ريخته گري هم در ارگ تبريز قرار داشت
و تحت نظارت رابرت آرمسترانگ كه در كلكته كالسكه
سازي مي كرد و در معيت مالكوم به مملکت محروسه آزربایجان آمده و پيشه وري بسيار ماهر
بود، اداره مي شد و سالانه سي عرّاده توپ مناسب به علاوه مقادير زيادي گلوله و فشنگ
و سكوي حمل توپ تحويل مي داد.
No comments:
Post a Comment