Total Pageviews

Saturday, November 11, 2017

اینک آزربایجان برنامه هفتگی از تلویزیون آرازنیوز (در معرفی تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و هنر معاصر آزربایجان) تحقیق و تدوین: علی اصغر حقدار

برنامه ششم: عباس میرزا، شاهزاده نوگرای قاجاریه
با قراردادهای گلستان و ترکمنچای سرزمین آزربایجان با حفظ انسجام فرهنگی- زبانی و هویتی ساکنان ترک اش، میان حکمرانی قاجاریه و تزارها تقسیم شد. با چنین وضعیتی، هر دو سوی شمالی و جنوبی رودخانه آراز در آزربایجان، به نوسازی پرداختند و متفاوت از هم دیگر، به دنیای مدرن وارد شدند.
نخستین تکانه های ذهنی و معرفتی نوین و فرایند مدرنیزاسیون آزربایجان جنوبی، به دوره ای راه می برند که با کنش ها و حمایت های عباس میرزا نایب السلطنه، فرصت ابراز وجود و ارتقا به آگاهی جمعی آزربایجانیان پیدا کردند؛ انتظام در نهادهای اقتصادی و سیاسی و آشنایی با سخن مشروطیت به دربار ولیعهد نواندیش در تبریز می رسند. ایجاد اولین روابط سیاسی و اقتصادی ایالت آزربایجان با کشورها، ایالات دیگر و دربار قارجاریه به شکل نوپیدای دیپلماتیک و تجاری در همان دارالسلطنه تبریز به بار نشستند. آگاهی از تحول در نظامی گری ملت آزربایجان در جنگ های روسیه خودی نشان دادند. پروسه های فرهنگی- ادبی و هنری که سر در گریبان مدرنیته داشتند و در گذار از آموزه های سنتی بودند، به حمایت شاهزاده عباس میرزا در ممالک محروسه آزربایجان به عرصه آمدند؛ جداسازی قوای مذهبی از امر سیاسی هم در همان دارالسلطنه عباس میرزا، تکانه های اولیه را به محک آزمون و خطای همگانی گذاشتند.
در نهایت این که:
سرآغاز اصلاح گرایی نشأت گرفته از تلاقی جهان سنتی و دنیای مدرن به روزگار شاهزاده عباس میرزای قاجار در آزربایجان جای دارند و هر آن چه در دویست سال گذشته بر ذهن و زبان، جامعه و سیاست، اقتصاد و اخلاق آزربایجانیان رفته است، در گسست و پیوست با آن دوران معنا می یابند و موضوعیت دارند.
عباس میرزا فرزند فتحعلی شاه، در قصبه نوای مازندران به تاریخ 26 آگوست 1789 برابر با 5 شهریور 1168 قمری متولد شد. مادرش آسیه خانم دختر عموی فتحعلی شاه بود. وی از کودکی تحت تعلیم استادان زمان خود به تحصیل علوم پرداخت و در حُسن خط و ادبیات ترکی، فارسی و عربی و کسب معلومات علمی و فنی و هم چنین با جنگ افزارهای مختلف آن دوره آشنایی کاملی داشت.
عباس میرزا با وجود داشتن برادرانی بزرگتر از خود به خاطر کفایت و شایستگی در عنفوان جوانی برای اولین بار از طرف آقامحمد خان قاجار در سال 1212 قمری سال به عنوان جانشین برادرزاده اش فتحعلیشاه، ملقب به نام نایب السلطنه گردید. فتحعلیشاه برای آشنایی فرزندش با امور ایالتی و مسایل سیاسی روز "میرزا عیسی فراهانی" معروف به قائم مقام فراهانی را به وزارت خود برگزید و وی را به‏ همراه عباس میرزا که 11 سال داشت و با للگی سلیمان خان قاجار اعتضادالدوله  و سرداری ابراهیم خان قاجار، در مقام حاکم به ولایت آذربایجان فرستاد.
در نوزده سالگی حالی عباس میرزا، میان او و ژوبر فرانسوی دیداری در اردبیل رخ می دهد؛ ژوبر توصیف دقیقی از سیرت و صورت عباس میرزا ارائه داده است؛ او در سفرنامه خود می نویسد « قد او بلند و صورت‌ او اندكي‌ كشيده‌ است‌ و تبسم‌ او شيرين‌ و مهربان‌ مي‌نمايد. ابروان‌ بسيار پرپشت‌ و پوست‌ سوخته‌ او بر حالت‌ مردانه‌ي‌ او مي‌افزايد. طبيعت‌، به‌ اين‌ شاهزاده‌ نظري‌ بلند و قدرت‌ قضاوت‌ محكم‌ اعطا كرده‌ است‌. شجاعت‌ او بارها به‌ اثبات‌ رسيده‌ و رفتار ملايمش‌ محبوبيت‌ خاص‌ براي‌ او ايجاد مي‌كند.
ژوبر در دنباله‌ي‌ نوشته‌ خود‌، گفته‌هاي‌ عباس‌ ميرزا را تكرار مي‌كند: اي‌ مرد خارجي‌، تو اين‌ لشكر را مي‌بيني‌، اين‌ ميدان‌ و تمام‌ اسباب‌ قدرت‌ ما را، با اين‌ حال‌ تصور مكن‌ كه‌ من‌ خوشحال‌ هستم‌. چگونه‌ مي‌توانم‌ خوشحال‌ باشم‌؟ مشابه‌ امواج‌ خشمگيني‌ كه‌ با برخورد با صخره‌هاي‌ بي‌حركت‌ شكسته‌ مي‌شوند، تمام‌ كوشش هاي‌ شجاعانه‌ من‌ با برخورد با چماق‌ دستان‌ روسي‌ بي‌اثر مي‌ماند. مردم‌ عمليات‌ مرا تحسين‌ مي‌كنند، فقط‌ من‌ از ضعف‌ خود آگاهم‌. چكار كرده‌ام‌ كه‌ لايق‌ احترام‌ جنگجويان‌ غربي‌ باشم‌؟ كدام‌ شهر را گشوده‌ام‌؟ چه‌ انتقامي‌ از دشمني‌ كه‌ ايالات‌ ما را غصب‌ كرده‌ است‌، كشيده‌ام‌؟ درواقع‌ بدون‌ شرمندگي‌ نمي‌توانم‌ به‌ لشگري‌ كه‌ در دور ماست‌، نظر بيفكنم‌. روزي‌ كه‌ بايد به‌ حضور پدرم‌ برسم‌، نمي‌دانم‌ چه‌ كار خواهم‌ كرد؟ از طرف‌ ديگر خبر فتوحات‌ لشگريان‌ فرانسه‌ به‌ من‌ رسيده‌ است‌. مطلع‌ شده‌ام‌ كه‌ شهامت‌ روس ها در مقابل‌ آن ها فقط‌ مقاومتي‌ بي‌فايده‌ بوده‌ است‌، با اين‌ حال‌ روس ها تمام‌ دسته‌هاي‌ نظامي‌ مرا شكست‌ مي‌دهند و ما را تهديد به‌ پيشروي هاي‌ جديدي‌ مي‌كنند. اَراز، اين‌ رودخانه‌ كه‌ سابقاً به‌ تمامه‌ در ايالات‌ آزربایجان‌ جاري‌ بود، امروزه‌ سرچشمه‌اش‌ در خاك‌ اجنبي‌ قرار گرفته‌ است‌ و ديگر به‌ دريايي‌ خواهد ريخت‌ كه‌ پر از كشتي هاي‌ دشمنان‌ ماست‌...»
ژوبر در ادامه می نویسد «اين‌ شاهزاده‌ آن‌قدر معلومات‌ كسب‌ كرده‌ است‌ كه‌ به‌ كمبود دانسته‌هاي‌ خويش‌ وقوف‌ حاصل‌ كند و به‌ همين‌ دليل‌ بخواهد تا آن‌ را افزايش‌ دهد.»
با امضای قرارداد ترکمن چای و پایان جنگ ها، عباس میرزا تا سال 1246 قمری والی آذربایجان بود، بعد مأمور ولایات یزد و کرمان شد و در سال 1247قمری به منظور سرکوب ترکمانان به ایالت خراسان رفت و در مشهد سخت ناخوش شده و درخواست طبیب نمود. دکتر کورمیک انگلیسی برای معالجه از تهران فرستاده شد، لیکن دکتر در بین راه خراسان به ناخوشی محرقه مبتلا و درگذشت و به مشهد نرسید.
عباس میرزا هنگامی که در شب دهم جمادی الآخر سال 1249قمری برابر با 26 اکتبر 1833 میلادی در مشهد وفات یافت، دقیقاً چهل و پنج سال و شش ماه و شش روز از عمرش می گذشت. فوت وی در اثر بیماری کبدی و سل گفته شده و عباس میرزا از مدت ها قبل با این بیماری درگیر بوده و تحت نظر پزشکان انگلیسی مداوا می کرد؛ مورخان گزارش های متعددی از بیماری وی آورده اند؛ عبدالرزاق دنبلی آورده که در زمستان سال 1226 قمری، عباس میرزا بیماری سخت و مزمنی گرفت که توسط دکتر کمل  انگلیسی که پزشکی حاذق بود معالجه شد، در حالی که شاهزاده ناچار بود به دلیل اشتغال به جنگ با روسیه در ناحیه قفقاز با زمستان های سختش تردد نماید و از استراحت به دور باشد. پزشکان به وی گفته بودند اندک بی احتیاطی از سرما موجب بیماری درمان نشدنی خواهد شد.
بیماری ولیعهد از 1238 قمری به بعد اشتداد یافته و وی را سخت آزار می داد، به گونه ایی که در ذیقعده سال 1239 قمری چون شاه وی را برای مشورت به چمن سلطانیه احضار کرد، حالش چنان خراب بود که تاب حرکت و سواری نداشت و به ناچار وی را بر تخت روان نشانده نزد شاه بردند، کاری که فتحعلیشاه را به شدت ناراحت و مضطرب کرد و او شخصاً به اطبای مخصوص نایب السلطنه سفارش های لازم را انجام داده و شاهزاده را به استراحت مطلق سفارش کرد. این بیماری حتی وی را تا آستانه مرگ پیش برد و شش ماه تمام در بستر بیماری زمین گیرش کرد تا آن که مداوای طولانی «کارمک» او را کمک نمود تا از بستر برخیزد.
آن گونه که پسرش جهانگیر میرزا در تاریخ نو نوشته «در شب نهم جمادی آلاخر سال 1249 شاهزاده از زیارت به منزل مراجعه نموده به خواب رفته بودند و چنان اتفاق افتاده بود که احدی از اولاد اناث و ذکور سوای یک نفر صبیّه صغیره در خدمت ایشان نبود. بالعجله بعد از اندک خوابی بیدار شده لگن برای آمدن قی می طلبند و به پُری یک لگن خون قی نموده بی حال می شوند و حاجی علی اصغر خواجه را احضار می نمایند و تا آمدن او متیقن به مرگ شده زبان به کلمۀ توحید گشاده به خودی خود رو به جانب قبله خوابیده به رحمت آفریدگار واصل و به گل گشت جنان پویان شد و همین فقره به گلگشت جنان پویان شد تاریخ وفات گردید.»
مشهدیان قاصدی را روانه تهران کردند و خبر مرگ را پنهان نمودند. فرستاده ایی هم به هرات روان شد تا پسرش را خبردار کند. در بیست و چهارم جمادی الاخر قاصد به تهران رسیده توسط دو شاهزاده کوچک خبر را به شاه رساند. محمدمیرزا هم دست از محاصره هرات کشیده با کامران میرزا، حاکم هرات، مصالحه کرد و شتابان به مشهد بازگشت، امّا پس از سه روز و سه شب که جنازه را مخفیانه غسل و کفن کرده در زیر زمین اطاق سکونت نایب السلطنه نگاه داشته بودند، پرده از راز برافتاد و ولوله در شهر در گرفت و جسد را در روضۀ مقدسه ثامن الائمه دفن کردند. و این وصیت خود عباس میرزا بود که من هر کجا که مردم همان جا دفن شوم و جنازه ام را به جای دیگری نقل نکنید. محمدمیرزا در نقطۀ تخت سفر یا تخت ظفر واقع به دامنۀ کوهی در حوالی هرات بود که خبر فوت پدرش به وی رسید و او پس از بازگشت به مشهد وصیت پدرش را عملی کرده و جنازه را با آدابی تمام بر دوش گرفته نقل به آستانۀ مبارکه نموده پهلوی پنجرۀ فولاد بر زمین گذاشتن و در محلی که قبلاً آماده شده بود به خاک سپردند و بیش از ده هزار نفر از مردم مشهد حاضر و لوازم تعزیت و سوگواری به جای آوردند و میرزا عسکری امام جمعه با آن جماعت بر جنازه نماز گذاشتند. در تهران نیز علیخان ظل السلطان برادر تنی عباس میرزا از سوی شاه به عنوان صاحب عزا معرفی شده مراسم تعزیه در خانۀ وی انجام گردید.

در مجموع از این ضایعه دردناک مردم ممالک محروسه ایران متأثر شدند و شاهزادگان و امرا هم اظهار تعزیت و ناراحتی نمودند. در نیمۀ محرم 1250 قمری برابر با مه 1834 میلادی اول امپراطور روسیه نامه ایی توسط سفیر فوق العاده اش آریستوف فرستاده ضمن تعزیت پشتیبانی خود را از انتخاب و انتصاب محمدمیرزا به ولایتعهدی ابراز کرد.





 

No comments:

Post a Comment