جنبش سیاسی خلق مسلمان در آذربایجان[1]
اشاره
در ۱۹۸۰ آذربایجان نخستین اعتراضات را
علیه استبداد مذهبی که با انقلاب اسلامی در ایران به اقتدار رسیده بود، در فضای
همگانی پدید آورد؛ مطالبات معترضان که به واسطه حمایت سید کاظم شریعتمداری و
مدیریت تجمعات توسط حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران، به «جنبش خلق مسلمان»
معروف شد، حذف اصل ولایت فقیه از قانون اساسی- آزادی های سیاسی و اجتماعی و اداره
محلی استان های ایران بود. «جنبش خلق مسلمان» که ریشه در قرائتی از پان اسلامیسم
داشت، با برخی از خواسته های اولیه هویتی ترکان ایران درهم آمیخت و ایالت
مداری در سیاست اجرایی را خواستار شد. فشارهای سیاسی و ورود عنصر نظامی از سوی
حکومت نوپای انقلابیون اسلامی، «جنبش خلق مسلمان» را در حبس- شکنجه و اعدام به
سقوط کشاند.
مقاله «جنبش سیاسی خلق مسلمان در آذربایجان»،
گزارشی تاریخی از رویداد نخستین رویارویی آذربایجان با حکومت انقلابی در سال اول
استقرار آن است؛ تاکنون تحلیلی از اعتراضات مردم آذربایجان که با رهبری معنوی سیدکاظم
شریعتمداری و هدایت تشکیلاتی «حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران» به وقوع پیوست،
ارائه نشده است. این مقاله که در واقع خلاصه ای از تک نگاری من راجع به حوادث خلق
مسلمان در آذربایجان است، با استناد به روزنامه ها- خاطرات و برخی اسناد رسمی، به
ارزیابی و تاریخ وقایع سال ۱۹۸۰ در آذربایجان پرداخته است. این مقاله در شماره سوم
فصلنامه «maduniyet»- پاییز ۲۰۱۹ منتشر شد.
آذربایجان در تحولات سیاسی ۱۹۸۷-۱۹۸۰ ایران
آذربایجان با مطالبات تعریف شده اش در شورش های ۷۹-۱۹۷۸ ایران که تداوم آن ها
به تغییر رژیم منجر گردید، وارد شد؛ تظاهرات ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز به نوعی بیان و
ظهور خواسته های اجتماعی و سیاسی بود که ریشه در واکنش علیه تمرکز قدرت سیاسی در
نهاد پادشاهی و انهدام همه جانبه زبانی و هویتی منطقه آذربایجان در سال های اقتدار
پادشاهان پهلوی داشت که از فردای سرنگونی حکومت ملی آذربایجان، نظام تمامیت خواه
پهلوی از سه دهه پیشین در پیش گرفته بود؛ در آن سال ها انسداد سیاسی توأم با توسعه
معوج فرهنگی و اقتصادی و ناتوازنی حقوق شهروندی، مردمان را به خیابان ها کشاند و
خواسته های مدنی و سیاسی به یغمای قشر سنت گرای پایگان مذهبی رفت. با دگردیسی در
نظام اجرایی، استبداد مذهبی بر کشور حاکم گشت و اعتراضات سیاسی و مدنی با سرکوب
نظامی و فشارهای سیاسی، صورت دیگری از مرکزگرایی را در جمهوری اسلامی ایران به
صحنه آورد.
در اولین ماه از استقرار نظام انقلابی، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران
تأسیس و با اهداف آزادی خواهانه به فعالیت پرداخت؛ نخستین رویارویی این حزب در
مساله مجلس خبرگان قانون اساسی، به وقوع پیوست. پس از آن، انتشار مقاله ای توهین
آمیز علیه سید کاظم شریعتمداری، حساسیت های منطقه آذربایجان را علنی ساخت؛ منطقه
ای که از دهه ها پیش متاثر از ملی گرایی ترکی، یادمان صمد بهرنگی و انتشار مجلات و
کتاب های ترکی که در فضای انقلابی گری فرصت کوتاهی به دست آورده بودند، در آستانه
باززایی هویتی و فرهنگی ترکی، انگاره های ضداستبدادی را تقویت می کردند.
در گسترش جنبش خلق مسلمان، مطالبات سیاسی به درخواست های هویتی آمیخته شدند و
اعتراضات در تبریز و چندین شهر دیگر، شکل و ماهیتی ملی به خود گرفتند؛ تهران علیه
تبریز خشونت بی پروایی را به کار برد. معترضان فعالیت های خود را بیشتر کرده و با
فشارهای سرکوب گرایانه، در برابر دخالت های نظامی ایستاده گی کردند. افزایش فشار
بر آذربایجان همراه با حصر خانگی شریعتمداری و انحلال حزب جمهوری اسلامی خلق
مسلمان ایران، اشغال نظامی تبریز و اعدام ۱۲ نفر از اعضای و هواداران حزب در
زمستان ۱۳۵۸ را در پی داشت.
رویداد جنبش خلق مسلمان در آذربایجان، از دوره های تاریخی است که کمتر به آن
پرداخته شده است. ماهیت جنبش از کدامین ایدئولوژی نشأت می گرفت؟ رهبران محلی جنبش
چه کسانی بودند و چه اهدافی داشتند؟ جایگاه دینی شریعتمداری در جنبش تا چه اندازه
تأثیرگذار بود؟ گروه ها و احزاب سیاسی چه موضعی نسبت به جنبش داشتند؟ اقدامات دولت
انقلابی علیه جنبش مردم آذربایجان چگونه بود؟ زمینه ها، توابع و نتایج جنبش خلق
مسلمان در تاریخ مبارزات ملی گرایانه آذربایجان چیست؟ و... از سئوالاتی است که
تحقیق حاضر را بر اساس منابع تاریخی، اسناد و خاطرات و نشریات شکل داده اند.
بر پایه اسناد مختصر و تحقیقات مختصرتر تاریخی که راجع به ماجرای خلق مسلمان
در آذربایجان منتشر شده است،[2]
می توان آن رخداد را با رهیافتی حقوقی، از اولین تقابل های پارادایم پان اسلامیسم
و پارادایم ترک گرایی شمرد و از طرفی اعتراضات جنبش خلق مسلمان را نمادی از نخستین
رویارویی آزادی خواهانه و استبداد دینی دانست. همان طور که می توان آن جنبش را نمادی
از درگیری مرکز و پیرامون دانست که بر اساس قرائت رسمی و البته غیر واقعی تقسیم
شهروندان ترک در آذربایجان و شهروندان فارس در ایران، شکل گرفت و در درازی تاریخ
معاصر آذربایجان به صورت های مختلف سیطره تبعیض آمیزی یافت.
حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران
یک ماهی بعداز تغییر نظام سیاسی در ۵ اسفند ۱۳۵۷، حزب جمهوری اسلامی خلق
مسلمان ایران اعلام موجودیت کرد؛ در بیانیه ای که هیئت مؤسس صادر کرد و برای تائید
به شریعتمداری فرستاد،[3]
آگاهی دادن به مردم و ارشاد جوانان در تائید کامل جمهوری اسلامی را در وجود یک حزب
دانسته اند.[4]
سید هادی خسروشاهی که خود از بنیان گذاران حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران
است، در خاطرات خود متن مرامنامه و جزوه «ما چه می خواهیم» را آورده است؛ مرامنامه
ای که بنابر نوشته او، متاثر از افکار پان اسلامیستی کسانی چون سید قطب بود؛ وی می
نویسد: «مرامنامه و مقدمه آن را من نوشتم که نخست
در هیأت مؤسس خوانده و تصویب شد و در آغاز «اساسنامه» که باز در جلسات شوایی هیأت
مؤسس مطرح و به تصویب رسیده بود، چاپ شد. در مقدمه مرامنامه و خود مرامنامه، تحت
عنوان: «ما چه میخواهیم» که در واقع تکمیلکننده محتوای کتاب ترجمهای من درباره
خواست اسلامگرایان، از قول شهید سید قطب بود که قبل از انقلاب دهها بار تحت
عنوان «ما چه میگوییم»، چاپ شده بود، اهداف اصلی حزب را بیان داشتهام و همان طور
که در آن ملاحظه مینمایید، این اهداف، کاملاً در راستای تحقق اهداف اصلی و نخستین
انقلاب اسلامی ایران است.»[5]
خسروشاهی در ادامه می نویسد: «بدین ترتیب، حزب
با این برنامه و مرامنامه، فعالیت خود را آغاز کرد[6] و ضمن استقرار دفتر مرکزی آن
در نزدیکی میدان کارگر(باغشاه سابق) خیابان عسجدی، جلسات هیأت مؤسس و کمیته مرکزی
با حضور اکثریت، بهطور مرتب تشکیل میگردید و راجع به انتشار روزنامه ارگان،
عضوگیری رسمی، کادرسازی، تفکیک امور، افتتاح شعب حزب در شهرستانها که درخواست آن
بهطور مرتب و گستردهای به دفتر حزب میرسید. . . و همچنین کیفیت همکاری و تعامل
با احزاب و سازمانهای اسلامگرا که تعداد آن بر۵۰ حزب و سازمان و
گروه بالغ میگردید و اتخاذ موضعی مشخص در برابر سازمانها و احزاب چپ و لاییک و
ملیگرایی که از همان آغاز خواستار جدایی دین از سیاست! شده بودند و خود را صاحب و
فاتح انقلاب میدانستند. . . و مسائل دیگر مشورت و تصمیمگیری میشد.»
مواضع عمده و اصلی حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران که آن را در مقابل
برنامه ها و تشکل های حکومتی قرار دادند، عبارت بودند از:
مساله جایگاه حقوقی مجلس خبرگان: حزب در ابتدا خواهان عدم شرکت در انتخابات مجلس خبرگان بود که در
اثر مقاومت برخی از اعضای آن، برنامه شرکت نکردن در انتخابات عملی نشد و این حزب
تنها توانست به اقلیتی در مجلس خبرگان دست پیدا کند. البته حزب خلق مسلمان، حزب
جمهوری اسلامی را به تقلب متهم کرد و بدین ترتیب دور تازهای از منازعات حزبی بین
این دو آغاز شد. پس از انتخابات مجلس خبرگان، شکاف و دو دستگی در میان اعضای حزب به
وجود آمد که در اثر این اختلافات، برخی از آنان که با سیاستهای انقلاب همسوئی
داشتند، به گونه فردی و دسته جمعی از مسئولیتهای خود در حزب استعفاء دادند.[7]
رحمت الله مقدم مراغه استاندار آذربایجان
شرقی و نماینده حزب در مجلس خبرگان قانون اساسی در بیست و یک شهریور ۵۸ گفت:«مطالبی که می گویم، برای امروز نیست، برای فرداهاست. قانون اساسی
برای یک نسل تنظیم نمی شود، باید دارای ابعاد زمانی و مکانی باشد، باید پیش بینی
آینده و نسل های جدید را بکند. اوضاع نسبت به چند ماه پیش تغییر کرده است، شرایط
استثنایی در مملکت وجود دارد، مطبوعات در شرایط خاص و استثنایی قرار دارند. گروه
های سیاسی که در مبارزه شرکت داشتند درگیر پاره ای مسائل هستند که طرح آن در اینجا
ضرورتی ندارد. در چنین شرایطی تغییر ناگهانی اصل سوم که در هر حال ملت از آن آگاه
و بر آن تائید داشته است، بصورت فعلی در مجلس خبرگان در شان مجلس نیست. البته اگر
ما بعنوان نمایندگان مجلس موسسان تعیین شده بودیم و وقت و فرصت داشتیم که مثلا یک
سال بنشینیم و با جمع آوری و کسب نظر عمومی، طرح جدیدی تهیه کنیم، آن مطلب دیگری
بود و هنوز هم دیر نشده است. باید این مطلب را صریحا به ملت اعلام کنیم و تشکیل
جلسات خصوصی هم ضرورت ندارد. در جلسات عمومی بحث کنیم و ببینیم آیا ولایت فقیه که
از نظر اصل مورد قبول است، چطور باید تنظیم شود؟ وقتی می گویم در اصل، منظور این
است که اسلام باید حاکم باشد، ولی نباید اسلام را یک طبقه ی خاص در انحصار خود
بگیرد. آن وقت ممکن است اسلام ابزاری شود در دست قدرت طلبان و این تصور حاصل شود
که مبارزه ای را همه ی ملت شروع کرده است، اما پس از پیروزی عده ای می خواهند
همرزمان خود را کنار بگذارند. در اینجا لازم به یادآوری است که ما قانون برای
امروز وضع نمی کنیم. بنده امروز با دوستان صحبت می کردم که اصلی تهیه شود که امام
خمینی برای مدت معینی و یا مادام العمر بعنوان رهبر قانونی مملکت حکومت نمایند،
ولی در این هزار و چهارصد سال، امام خمینی استثنا است. امام با همه ی قدرتی که
دارد ساده زندگی می کند، ساده صحبت می کند، ساده مردم را می پذیرد. از کجا می
توانیم امیدوار شویم که در آینده نیز رهبری اینچنین داشته باشیم؟ بعضی از آقایان
می گویند رهبر انتخابی باشد، اگر انتخابی باشد می شود رئیس جمهور، با شرایطی که
برای رئیس جمهور تصویب می کنیم. ریاست جمهور در انحصار طبقه ی خاصی نیست. یک
روحانی هم مثل یک سیاستمدار مسلمان میتواند ریاست جمهوری را احراز کند. ما اگر
بخواهیم با استفاده از نیروی اسلام، حکومت را در اختیار یک طبقه ی خاص قرار دهیم،
برای جامعه قابل قبول نخواهد بود.»
ولایت فقیه و گنجاندن آن در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از مسایل
محوری بود که باعث اختلاف نظر حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان با دیگر تشکل ها بود؛
زمانی که نمایندگان مجلس خبرگان موضوع ولایت فقیه را مورد بحث و مذاکره قرار داده
بودند، اعضای حزب خلق سخت در تلاش بودند تا این بند به تصویب نمایندگان نرسد. به
رغم مخالفتهای نمایندگان حزب خلق مسلمان که در مجلس در موقعیت اقلیت قرار داشتند،
اصل ولایت فقیه با دفاع کسانی چون محمحسین بهشتی و رای اکثریت قاطع نمایندگان به
تصویب نهایی رسید.
همهپرسی قانون اساسی هم از نمونه های بارزی است که حزب جمهوری اسلامی خلق
مسلمان ایران را به مقابله با تظام انقلابی کشاند؛ حزب خلق مسلمان در مخالفت با
قانون اساسی، مردم را از شرکت در انتخابات برحذر میداشت.[8]
با برگزاری همهپرسی قانون اساسی و حضور مردم در این همهپرسی، در شهرهای
آذربایجان اعتراضات گسترده ای شد به بهانه و ساختمان صدا و سیمای تبریز را به تصرف
معترضان درآمد. روزنامه خلق مسلمان در یکی از شمارههای خود به نقل از آیت الله
شریعتمداری تیتر زده بود:«اگر توافقها مو به مو اجرا نشود امنیت آذربایجان را
تعهد نمیکنیم».[9]
پس از این آن، شهرهای قم، مشهد، تهران هم به اعتراضات پیوستند. در
شعاری که معترضان آذربایجانی سر می دادند، واقعیت سیاسی و هویتی جنبش خلق مسلمان
روشن بیان شده است؛ معترضان در خیابان ها شعار می دادند:«قانون اساسی ده اولان اصل
یوز اون ضیدی بشردی- ایصلاح اگر اولمازسا، او باطیل دی، هدردی.»[10]
هفته نامه خلق مسلمان هم در مورخه ۴ آذر ۵۸ تحت عنوان مطلب
«شرکت در رفراندوم مشروط به تجدید نظر در قانون اساسی است» می نویسد:«متن تهیه شده قانون اساسی طبق اعلام وزارت کشور در روزهای ۱۱ و ۱۲ آذرماه به
رفراندوم گذاشته خواهد شد.حزب خلق مسلمان اعلام می دارد…در مراجعه به متن تهیه شده در مجلس خبرگان ملاحظه می گردد صراحتی در مورد
حاکمیت ملت به چشم نمی خورد و متن مزبور با ایرادات،تناقضات و ابهامات گوناگون خود
فاقد مشخصلات لازم برای اطلاق نام قانون اساسی در آن می باشد.حاکمیت ملت با
اختیاراتی که به رهبر تفویض شده است عملا نقض خواهد گردید. پس به متنی که مواد آن
یکدیگر را نقض می کنند چگونه می توان رای داد؟ در این متن تمام قدرت ها در اختیار
یک فرد قرار گرفته که در مقابل هیچ کس مسئول نیست و مسئولیت ها به عهده کسانی
گذاشته شده که فاقد قدرت لازم و متناسب با مسئولیت خود می باشد
.»
با این حال، خسروشاهی که به طرفداری از
روح اله خمینی از حزب استعفا داد، در اشاره به آن دوران در خاطراتش می نویسد:«بی
شک این حزب را باید حزبی سراسری و با خواسته های سراسری دید، زیرا که شعبات بسیاری
در اقصی نقاط کشور من جمله تهران، تبریز، اردبیل، مشهد و … داشت. به عنوان مثال پدر “محمد علی ابطحی” یعنی “سید حسن ابطحی” مسئول
شعبه حزب مذبور در مشهد بودند. همچنین به گفته نشریه خلق مسلمان که ارگان حزب
بود، بالغ بر صد حوزه نام نویسی در تهران
دایر شده بود. همچنین با مشاهده مرامنامه این حزب هرچند که خواسته های حزب مزبور
بیشتر شامل خواسته های اسلامی همانند تغییر نظام فاسد اقتصادی و تبدیل آن به نظام
اقتصادی اسلامی و یا تغییر در سیستم آموزش و پرورش بود بندهایی دیگر نیز همانند
حفظ استقلال کامل اقتصادی و سیاسی کشور و عدم وابستگی به غرب و شرق نیز ذکر شده
است در ثانی که خواسته های مربوطه همگی سراسری است و برعکس احزاب منطقه ای که عموما
خواسته هایشان محدود به مناطق خاصی می شد این حزب اما خواسته های وسیع تری را
دنبال می کرد.»
اعتراضات گسترده در آذربایجان، قم و تهران
و مقابله همه جانبه و خشن جمهوری اسلامی ایران با آن اعتراضات، سرانجام حزب را به
انحلال کشاند و جنبش مردمی را در خون و کشتار خاتمه داد.
حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران در
دوران فعالیت خود، نشریه «خلق مسلمان» را به صورت گاهنامه ای هشت صفحه منتشر می
کرد؛ تبیین اهداف و برنامه های تشکیلاتی و سیاسی حزب و درج مقالاتی از نویسندگان
غیر حزبی و مطالب ادبی و تاریخی، محتوای نشریات را تشکیل می دادند. نشریه «خلق
مسلمان» در دوره منتشر شده است: دوره اول در هفت شماره از فروردین تا خرداد ۱۳۵۸ منتشر شده است.
دوره دوم از انتشار نشریه «خلق مسلمان» از مرداد تا آذر ۱۳۵۸ در ۱۸ شماره بوده است.
سید کاظم شریعتمداری
سید کاظم شریعتمداری متولد سال ۱۲۸۳ در تبریز است. وی
تحصیلات ابتدائی را در تبریز آغاز کرد و بعد از مدتی برای تکمیل تحصیلات دینی به
حوزه علمیه قم رفت. شریعتمداری بعد از مدتی در نجف مقیم شده و به تکمیل تحصیلاتش
پرداخت و با کسب اجازه اجتهاد از علمای نجف در سی سالگی به تبریز بازگشت.
شریعتمداری در دوران حکومت ملی فرقه دموکرات آذربایجان، مخفیانه از تبریز خارج و
مدتی را در تهران و قم گذراند؛ با سقوط حکو.مت ملی، شریعتمداری به تبریز بازگشته و
در مراسم استقبال و سخنرانی محمدرضا شاه پهلوی حضور یافته و در تمجید اقدامات
نظامی شاه ایران در آذربایجان، سخنرانی کرد.
کاظم شریعتمداری مدتی بعد به تهران رفته و
با حضور در مجامع سیاسی با شخصیت های جبهه ملی ایران آشنا می شود. وی سپس به قم
رفته و در حلقه نزدیکان حسین بروجردی- مرجع تقلید وقت شیعیان- قرار می گیرد. با
فوت بروجردی، شریعتمداری یکی از چندین مرجع تقلید شیعه شناخته شد. بیشترین پیروان
وی را شیعیان آذربایجان تشکیل می دادند. هم چنین وی یکی از معترضین به اصلاحات
اجتماعی محمدرضا شاه پهلوی بود و هم گام با روح اله خمینی، خواستار اجرای احکام
شریعت در ایران بود. در جریان دستگیری و زندان روح اله خمینی، به معترضان پیوست و
در راهایی او از حبس نقش اساسی داشت.
در جریان اعتراضات ۱۹۷۸- ۱۹۷۹، کاظم
شریعتمداری با اتخاذ نقش میانه روانه، در کنار انقلابیون قرار داشت و با پیروی
انقلاب اسلامی، از علمایی بود که نظام جدید را به رسمیت شناخت. بعد از انقلاب در
جریان جنبش خلق مسلمان به مقابله با زیاده خواهی مستبدانه خمینی و انقلابیون
برخواست؛[11]
شریعتمداری پیرامون تصویب اصل ۱۱۰ قانون اساسی به صراحت می گوید:«به دنبال مراجعات مکرر طبقات و گروه های مختلف مردم درباره نظر
اینجانب نسبت به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بدین وسیله اعلام می دارد: حاکمیت
ملی قدرتی است که بقای اسلام و ایران بدان بستگی دارد و با ضعف آن اسلام و کشور به
خطر خواهد افتاد و لذا اگر حاکمیت ملی و نقش فعال آن از بین برود و یا خدای نکرده
تضعیف شود فرصت مناسب و زمینه آماده ای برای بازگشت دیکتاتوری و نظام طبقاتی خواهد
بود و بیم آن است که مملکت به وضع سابق رجعت کند. با نگاهی به اصل ششم قانون که می
گوید خداوند انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است، هیچ کس نمی تواند
این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.[12]
اصل ۶ و ۵۶ حاکمیت ملی را
تثبیت کرده است اما اصل ۱۱۰ (حدود اختیارات ولایت فقیه) قانون اساسی اختیارات مردم را از ملت سلب کرده
و در نتیجه اصل ۱۱۰ با دو اصل ۶ و ۵۶ قانون اساسی کاملا متضاد و مخالف است. غیر از این تضاد، مواد دیگری نیز
در قانون اساسی وجود دارد که دارای ایراد و اشکال است و همچنین کمبودها و نارسایی
هایی در آن به چشم می خورد که در درجه دوم اهمیت قرار گرفته که باید اصلاح و رفع
اشکال شود. با صراحت اعلام می دارم که با مراعات این نقایض و اصلاح آنها در نزدیک
ترین وقت ممکن بقیه مواد قانون اساسی بلامانع است.»[13]
شريعتمداری در چند سخنرانی مختصر در خانۀ
بيرونی خودشان، در اواخر آذرماه و اوايل دیماه ۱۳۵۸، ايراد فرمودند
که در آنها، ضمن دعوت مردم به حفظ آرامش، از اجازه ندادن دستاندرکاران به پاسخگويی
به باران تهمت و افترا سخن به ميان آوردند و جملۀ دو سال قبل خود را که در مسجد
اعظم، خطاب به رژيم قبلی فرموده بودند، تکرار کردند و بيان داشتند : شما به ما
تهمت میزنيد، برعليه ما و دوستان ما هرچه میخواهيد مینويسيد و پخش میکنيد، اما
به ما اجازه نمیدهيد که «آخ» هم بگوييم. آخر ما چه گناهی کردهايم که مستحق اينهمه
تهمت و افترا شدهايم؟ من همان فردی هستم که چند ماه قبل بودهام. تنها چيزی که
اتفاق افتاده، طبق وظيفۀ شرعی، نظر خود را پيرامون قانون اساسی گفتهام. آخر اينگونه
برخورد و سلب آزادی بيان و اجازه ندادن به يک مرجع که بتواند نظرش را اظهار نمايد،
اين چيزی است که ما برعليه آن مبارزه کردهايم.[14]
با فرجام خونین جنبش خلق و اعلام وابستگی
شریعتمداری به کودتای نوژه، از مرجیعت خلع و تا پایان عمر در قم در حبس خانگی قرار
گرفت. به این ترتیب کاظم شریعتمداری تا پایان عمر در حصر خانگی ماند و در ۱۴ فروردین ۱۳۶۵ فوت کرد.
آذربایجان معترض در
برابر جمهوری اسلامی ایران
در اوج بحران فعالیتهای حزبی، ناگهان
آقای شیخ صادق خلخالی با نوشتن مقالهای تحت عنوان: «بهانهها را از دست خائنان
باید گرفت» در روزنامه اطلاعات مورخ ۲/۲/۵۸ ضمن حمله به تأسیس حزب جمهوری اسلامی خلق
مسلمان ایران، از «حضرت مستطاب آیتالله العظمی شریعتمداری که کاملاً حسن نیت
دارند» خواستند که بهانهای به دست خائنان و ایادی و اوباش رژیم سابق داده نشود تا
زیر پرچم «حزب خلق مسلمان» به سینهزنی بپردازند.» با انتشار مقاله خلخالی، روز
چهارم اردیبهشت ۱۳۵۸ صدها هزار نفر در تبریز و تهران تظاهراتی اعتراضی برپا کردند. حزب جمهوری
اسلامی خلق مسلمان ایران هم در پایان گردهمایی هواداران شریعتمداری در تهران،
قطعنامه ای در محکومیت توهین به شریعتمداری صادر کرد.[15] در
بندهایی از آن قطعنامه حزبی به رهبری مراجع- شورایی شدن رهبری- تشکیل انجمن های
ایالتی و ولایتی و اقتصاد ملی اشاره شده بود.[16]
خسروشاهی در روایت خود از آن مسایل آورده
است:«این حمله بیموقع و یا حساب نشده، باعث نفرت و انزجار مردم ساده و مسلمانی
گردید که با حسن نیت به دنبال حزب اسلامی جدید، قصد فعالیت در راستای اهداف نظامی
اسلامی داشتند و با تصور اینکه هدف نویسنده مقاله ایجاد نظامی تکصدایی و خفه کردن
دیگران است و یا مقاله نوعی اهانت به آیتالله شریعتمداری است، به پا خاستند و
تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضآمیز همه جا را فرا گرفت. متأسفانه همزمان با راهپیماییهای
بزرگ در تبریز و به عنوان پشتیبانی از آیتالله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان،
ناگهان در یک اقدام کاملاً مشکوک در پشت بام منزل آیتالله شریعتمداری، نگهبانی به
نام «علی رضایی» با شلیک گلوله کشته شد که موجب تحریک و خشم بیشتر مریدان و مقلدان
ایشان در قم و سپس آذربایجان گردید.
وقتی از تبریز به من خبر داده شد که مقدمه
یک تظاهرات وسیع و راهپیمائیهای سراسری در آذربایجان فراهم شده و عناصر و سازمانهای
ضد انقلاب، مردم را به شرکت در این تظاهرات تشویق میکنند؛ بلافاصله به دیدار آیتالله
شریعتمداری رفتم و چون ایشان ظاهراً همچنان به صداقت من اعتماد داشتند، از ایشان
خواستم که طی اعلامیهای، این راهپیمائیها را منع و تحریم کنند تا دشمن مشترک
سوء استفاده نکند. . . ایشان با تأثر از کشته شدن بیدلیل یک نگهبان که روی عقیده
و ایمان به نگهبانی میپرداخت، گفتند: «من که دعوت به انجام تظاهرات نکردهام تا
آن را لغو کنم. این قبیل اعمال، عکسالعملهائی دارد که طبیعی است. » من توضیح
دادم که کسی موافق این اعمال نیست و این جنایت، در تاریکی شب رخ داده و اصولاً
معلوم نیست که از طرف چه کسی یا چه گروهی صورت گرفته است و بهطور طبیعی از پائین
کوچه نمیتوان به قلب یک فرد در پشت بام شلیک کرد، پس این هدفگیری در تاریکی شب،
از محلی خاص و برای هدف خاصی است و باید از واکنشها جلوگیری به عمل آید. ایشان
گفتند: «من فکر میکنم تا فردا ببینم چه میشود!»
من در اثر معاشرت درازمدت با ایشان، میدانستم
وقتی آیتالله شریعتمداری مسئلهای را به «فکر کردن» موکول میکند، آن کار انجام
نخواهد گرفت و به منزل برگشتم تا ببینم خدا چه میخواهد که در این بین دکتر
ابراهیم یزدی به من زنگ زد که شبانه برای امر مهمی از طرف هیأت دولت به قم آمده و
میخواهد با آیتالله شریعتمداری ملاقات کند و دفتر ایشان میگوید که «دیر وقت
است، فردا بیائید»! بهسرعت خودم را به در منزل آیتالله شریعتمداری رساندم. دکتر
یزدی آنجا قدم میزد. با منزل ایشان تماس گرفتم و بالاخره، قرار شد همراه دکتر
یزدی به داخل «اندرونی» برویم، چون دیروقت بود و ایشان «بیرونی» نمیآمدند.
در اتاق دم در ورودی اندرونی نشستیم و من
قبل از آمدن آیتالله شریعتمداری به دکتر یزدی گفتم که اگر ما امشب نتوانیم از
ایشان اعلامیهای در منع تظاهرات بگیریم، یقیناً فردا هرگز این امر عملی نخواهد شد
و تصریح کردم که چون سیدحسن شریعتمداری در تهران است و شب بر میگردد، به یقین روی
اهدافی که دارد مانع از صدور بیانیه خواهد شد.
در این هنگام آیتالله شریعتمداری وارد
اتاق شد و دکتر یزدی شرحی از وخیم بودن اوضاع و تحرکات ضد انقلاب گزارش داد و از
طرف دولت خواستار صدور بیانیهای شد، اما آیتالله شریعتمداری موضوع را به «فردا»
موکول کرد. من و آقای دکتر یزدی بر ضرورت صدور شبانه بیانیه تأکید کردیم و ایشان
سرانجام به من گفتند: «شما یک چیزی بنویسید تا من ببینم و امضا کنم. » من
بلافاصله در یک صفحه، یک بیانیه ملایم در ضرورت جلوگیری از اقداماتی که موجب سوء
استفاده دشمن و «امپریالیسم» میگردد، نوشتم و به ایشان دادم. آیتالله شریعتمداری
چند جمله یا کلمه را اصلاح نموده یا تغییر دادند و به من گفتند یک سطر به آخر آن
با خط خودم اضافه کنم تا ایشان امضا کنند و آن خط این بود: «البته هر وقت ضرورت
شد، خود ما دستور تظاهرات و راهپیمایی را خواهیم داد» و من آن را اضافه کردم و
ایشان بیانیه را امضا کردند.»[17]
در گیرودار مسایلی که میان شریعتمداری و
حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان از یک سو و حکومت انقلابی راجع به موضوع اصل ولایت
فقیه و انتخابات مجلس خبرگان پیش آمده بود، خشونت های خیابانی به خانه شریعتمداری
در قم کشانده شد و با کشته شدن یکی از محافظان وی، التهابات در آذربایجان بیشتر
شد؛ ماجرا از آن جا آغاز شد که شريعتمداری اعلامیۀ مربوط به اظهارنظر درباره قانون
اساسی را در روز ۹/۹/۱۳۵۸ صادر کرد که غير از روزنامۀ اطلاعات، هيچيک از روزنامهها و رسانههای
گروهی ديگر متن کامل آن را چاپ يا پخش نکردند، بلکه سيمای جمهوری اسلامی بهجای
پخش اين اعلاميه، با پخش تصوير معظمله، اعلامیۀ شخص ديگری را در مورد ترغيب مردم
به رأی دادن به قانون اساسی پخش کرد که اين فريب دادن و حقهبازی حکومت موجب بروز
اعتراض در آذربايجان شرقی و غربی، بهويژه در تبريز و ارومیه، و قم گرديد. شب پنجشنبه
۱۴/۹/۱۳۵۸، عدّهای تحريکشده
به خانه شريعتمداری حمله کردند و علی رضايی را که در پشتِبام خانه مشغول محافظت
بود، از پشتِبام يکی از خانههای مجاور، مورد هدف قرار دادند. در این مساله خمینی
رهبر آن را به عوامل خارجی نسبت داد! موضع گیری خمینی باعث تشديد تشنج گرديد؛
ابراز هیجانات سیاسی بهحدّی بود که در تبريز، مراکز دولتی و «صدا و سيما» توسط
مردم خشمگين تصرف شد.
ماشااله رزمی می نويسد: بدنبال تصرف راديو
و تلويزيون تبريز توسط طرفداران آيت الله شريعتمداری و پخش اخبار وگزارشات متعدد
عليه دولت از راديو و تلويزيون، اعضاء
شورای انقلاب به خانه آيت ...شريعتمداری می روند و از وی تقاضا مي کنند که
دستور بدهد که راديو و تلويزيون تبريز از اشغال خارج شود و حاکميت دولت انقلاب
درآذربايجان نقض نشود تا بعدا خواسته های مردم آذربايجان نيز رسيدگی شود. آيت...
نيز توافق هائی مي کند و ازطرفدارانش نيز می خواهد که آرامش را درآذربايجان
حفظ بکنند. ولی خبر اين توافق ها از راديو
و تلويزيون سراسری طور ديگری پخش می شود و موجب تشنج بيشتری در تبريز و قم و تهران می گردد.»
و او می افزايد: «دراين روزها جنبش
طرفداران شريعتمداری دراوج است و قطعنامه مردم تبريز که درمحوطه راديو و تلويزيون
خوانده شد، بيانگر راديکاليسم جنبش بوده و درضمن نشان ميدهدکه اين جنبش ملی-
دموکراتيک کاملا مترقی و متکی به آمال و آرزوهای مردم آذربايجان بوده است. همين
راديکاليسم و همين حقانيت تاريخی و ملی موجب وحشت تازه به قدرت رسيدگان بود و بهر ترتيبی می خواستند جنبش
را سرکوب کنند و هرگونه توافق و تعهد را تا موقعی رعايت می کردند که خرشان از پل بگذرد تا آنجا که دو
رويی و عهد شکنی آنان، آدم صبوری مانند
آيت... شريعتمداری را نيز آزرده خاطر نموده و منجر به صدور تلگرامی از طرف وی به
مهدی بازرگان شده است.
گفتنی است که راديو و تلويزيون تبريز دو
بار به تصرف طرفداران آيت... شريعتمداری درآمده است. بار اول پانزدهم آذرماه بمدت
چهار روز و بار دوم چهاردهم ديماه بمدت يک شبانه روز!»[18]
پس ازآن، رژيم با استفاده از حسن نيت
آيت... شريعتمداری،[19] به
توطئه می پردازد: يکنفر تکنسين نفوذی نخست دردستگاهها خرابکاری نموده و برنامه های
راديو را قطع می نمايد و طرفداران آيت... شريعتمداری موفق به رساندن خبر نشده و
قادر به بسيج مردم نمی شوند برعکس سه نفر ازدست اندرکاران حکومت مرکزی تهران يعنی
مدنی امام جمعه انتصابی تبريز، غروی استاندار انتصابی تبريز و سيدحسين موسوی
تبريزی رئيس دادگاه انقلابی رژيم طبق سناريوی قبلی با بسيج طرفداران اندک خمينی
راديو و تلويزيون را اشغال و اقتدار را بدست گرفته وبا استفاده ازپاسداران اعزامی
ازتهران و به ياری مدافعان رژيم درمنطقه سرکوبی بيرحمانه ای را آغاز می کند!
فرجام جنبش خلق مسلمان در آزربایجان
در روز ۷ دی ماه ۱۳۵۸ دفتر حزب جمهوری
اسلامی خلق مسلمان ایران در تبریز با درگیری مسلحانه تصرف شد و حزب منحل اعلام شد.
سپس با اعزام سیدحسین موسوی تربیزی- یکی از شاگردان سابق شریعتمداری به عنوان رئیس
دادگاه انقلاب تبریز، دستگیری مخالفان، کشتار و اعدام در تبریز گسترش یافت. در آن
زمان شایع شده بود موسوی تبریزی، مامور ایجاد وحشت در تبریز شده و ترور افراد فعال
و سرشناسی نظیر دکتر صدقیانی و ناصر جوان، از فعالان چریک های فدائی خلق در خیابان
بهار و هم چنین آتش زدن بازار تبریز برای ارعاب بازاریان حامی شریعتمداری به دستور
او انجام گرفته است.
موسوی تبریزی با خلع سلاح کمیته های
طرفدار شریعتمداری در تبریز، با اعدام افراد در دادگاه انقلاب اسلامی تبریز، قدرت
خود را به نمایش گذاشت، از جمله می توان به اعدام هاشم تنگستانی، کتابدار کتابخانه
تربیت تبریز به اتهام سرودن اشعار ضدانقلابی و غیر اسلامی اشاره کرد. اعدام مجید
کوزه گر، سردسته طرفداران آیت اله شریعتمداری در محله کوزه گرخانا باشی تبریز نیز
از اعدام های انجام گرفته توسط موسوی تبریزی است؛ اشاره کرد. یکی دیگر از افراد
اعدام شده در تبریز، آیت اله ایرانی، رئیس کمیته انقلاب در محله داش ماغازالار
است. در مجموع، یازده تن از کسانی که در جریان تظاهرات خیابانی و خلع سلاح کمیته
ها بازداشت شده بودند، از هفتم تا پانزدهم دی ماه ۱۳۵۸ به دستور قاضی
موسوی تبریزی اعدام شدند. خبر اعدام این یازده نفر در روزنانه های ۲۳ دی ماه ۱۳۵۸ بدون ذکر نام
منتشر شد.[20] در
سی ام دی ماه ۱۳۵۸ بیست تن از افسران و فرماندهان نیروی هوائی، زمینی و ژاندارمری در
آذربایجان که پس از بازداشت به تهران منتقل شده بودند، به اتهام وابستگی به حزب
جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران در دادگاه نظامی به سرپرستی آیت الله محمد محمدی
ری شهری محاکمه شدند. خبر این محاکمه، همان روز در روزنامه ها بدون ذکر نام
محکومان به اعدام منتشر شد. با سپری شدن کشتارهای اولیه در تبریز، اقتدار خشونت
بار رژیم انقلابی تهران تا سال ها و تاکنون در تبریز و آذربایجان ادامه یافت.
گزیده منابع تحقیقاتی
حقدار، علی اصغر حقدار، بازخوانی جنبش خلق مسلمان در آذربایجان بر پایه اسناد،
خاطرات و منابع تاریخی، آنکارا، ۱۳۹۷.
حقدار، علی اصغر، آرشیو شخصی، خاطرات و اسناد محمدعلی عدالتی، آنکارا، ۱۳۹۵.
حیدری، اصغر، آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،
تهران، ۱۳۸۸.
خسروشاهی، سیدهادی، خاطرات مستند درباره حزب خلق مسلمان، نشر کلبه شروق، قم،
۱۳۹۷.
رزمی، ماشاء اله، آذربایجان و جنبش طرفداران شریعتمداری در سال ۱۳۵۸، نشر
تریبون، استکهلم، ۲۰۰۰.
روحانی، حمید، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،
۱۳۶۱.
روزنامه اطلاعات
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، گزارشی از توطئه ها و عملکرد ضدانقلاب در
تبریز، ۱۳۵۸.
نشریه خلق مسلمان( شماره های دوره دوم)
نیمه پنهان حزب خلق مسلمان، کتاب دو جلدی کیهان درباره حزب خلق مسلمان، ۱۳۸۸.
[1] - این مقاله چکیده ای از تألیف و پژوهش «بازخوانی جنبش
خلق مسلمان در آذربایجان بر پایه اسناد، خاطرات و منابع تاریخی» است.
[4] - محضر مقدس زعیم عالیقدر حضرت
مستطاب آیت الله العظمی شریعتمداری دامت برکاته: با سلام و تحیت فراوان
به عرض عالی میرساند، بهطوری که خاطر شریف مستحضر است در زمان دیکتاتوری فاسد
سلطنتی هیچ گونه امکان فعالیت اجتماعی و سیاسی به طور دستهجمعی و علنی وجود
نداشت و خفقان و اختناق بر همه جا و همه کس حکمفرما بود. اکنون که بحمدالله در اثر
مبارزات و مجاهدات ملت مسلمان ایران، رژیم منحوس سرنگون گردیده، عناصر فرصتطلب با
سوء استفاده از آزادی اسلامی، دستجاتی را تحت عناوین مختلف تشکیل داده، جوانان را
به ایدئولوژیهای ضد اسلامی دعوت میکنند؛ لذا تنی چند از افرادی که در طول دوران
استبداد و خفقان رژیم منحوس پهلوی در اثر مبارزات مردانه خود بارها به زندان رفته
و گرفتار تبعید شده و انواع و اقسام شکنجههای روحی و جسمی بر آنها وارد آمده و
همواره جلوی زبان و قلمشان گرفته شده است، تصمیم گرفتهاند در کنار سایر احزاب و
جمعیتهای موجود اسلامی، جمعیتی را با مرامنامه پیوست تشکیل دهند و به کار ارشاد
جوانان و تأیید کامل جمهوری اسلامی و آگاهی دادن به مردم مسلمان بپردازند. از آنجا
که ممکن است تصور شود در جامعه اسلامی وجود یک حزب یا سازمان کافی است، از محضر
مقدس آن پیشوای عظیمالشأن استدعا میشود نظر مبارکتان را در این خصوص مرقوم
فرمایید. دوام تأییدات عالی را از خداوند متعال مسئلت داریم.
از طرف هیأت مؤسس حزب جمهوری
اسلامی خلق مسلمان ایران
***
باسمهتعالی
با توجه به دستورات اسلامی در
مورد آزادیهای فردی و اجتماعی در یک جامعه اسلامی، جای هیچگونه تردیدی نیست که
افراد مسلمان فعال و مؤمن نیز میتوانند با استفاده از فرصتهایی که جمهوری اسلامی
ایران در اختیار همگان قرار میدهد، با تشکل به فعالیتهای خود ادامه دهند و در
این راه با احزاب و گروههای اسلامی دیگر نیز همکاری و همفکری کامل و نزدیک داشته
باشند که هدف همه آنها خدمت به اسلامی و مسلمین است. از این جهت تأسیس حزب اسلامی
به وسیله آقایان به نام حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران با مرامنامه ارسالی
مورد تأیید کامل اینجانب میباشد و عضویت در آن حزب و سایر احزاب اسلامی که زیر
نظر جامعه روحانیت فعالیت دارند، نه تنها بلامانع بلکه یک وظیفه اسلامی و ملی است.
از خداوند متعال توفیق همه احزاب اسلامی را در راه برقراری جمهوری اسلامی خواستار
است. سید کاظم شریعتمداری، ۲۳ / اسفند ۵۷ مطابق با ۱۴ ع ۲ / ۹۹
ما چه میخواهیم؟
مبارزه بیامان و خستگیناپذیر
خلق مسلمان ایران، به رهبری مرجعیت شیعه، علیه نظام طاغوتی و استعمار، در میان
دریایی از آتش و خون، سرانجام به پیروزی رسید. جهاد انقلابی مسلمانان ایران که
جهان با ناباوری به پیروزی آن مینگریست، معجزه عصر ما را تحقق بخشید و فریاد
«الله اکبر» بر صفیر گلوله توپها و تانکها و مسلسلها غلبه یافت و دنیا شاهد
پیروزی «ایمان» بر «طاغوت» گردید؛ اما این پیروزی، تازه آغاز راه است و تحکیم پایههای
این انقلاب و تداوم آن، بیتردید نیازمند سازماندهی و تشکیلات اساسی است.
تجربههای گذشته نهضت اسلامی در
ایران و همه جهان اسلام، بهویژه از دوران سید جمالالدین اسد آبادی تا به امروز،
بهخوبی نشان داده است که عامل اصلی شکست نهضتهای مسلمانان، همواره فقدان
تشکیلات، سازماندهی و رهبری جمعی بوده است؛ بنابراین، به وجود آوردن تشکیلاتی که
متناسب با روح انقلاب اسلامی معاصر ایران باشد، برای همه کسانی که احساس مسؤولیت
میکردند و میکنند، یک وظیفه عینی بوده و هست و ما به نوبه خود و در کنار دیگر
احزاب اسلامی برادر، به انجام این رسالت تاریخی و وظیفه عینی برخاستیم و با تأسیس
«حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران» میخواهیم افراد و گروههایی را که میتوانیم
جذب کنیم و سازمان دهیم، گرد هم آوریم و در زیر پرچم رهبری مرجعیت، در راه تداوم
انقلاب اسلامی و پاسداری از ثمرات خون شهیدان راه حق، آنها را به پیش ببریم.
تردیدی نیست که بدون تشکیلات صحیح نمیتوان افراد را سازمان داد، کارها را بهطور
کامل رهبری کرد، انقلاب را تداوم بخشید، ضد انقلاب را سرکوب نمود، مملکت را آباد
ساخت. و به وظیفه الهی نشر ایدئولوژی اسلامی در سطح جهانی قیام کرد و. . .
با لمس همه این واقعیتها، «حزب
جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران» پا به عرصه وجود میگذارد و بهرغم همه کارشکنیهای
عناصر ارتجاع و امپریالیسم به راه خود ادامه میدهد. اینک اساسنامه حزب، پس از
تکمیل، برای آگاهی عموم، همراه مرامنامه، منتشر میگردد و انتظار ما آن است که همه
رزمندگان راستین راه حق و عدالت، در این نبرد حیاتی، با همکاری و همفکری همه
جانبه، یا با انتقاد منطقی و سازنده، ما را یاری دهند.
ما در این راه با التزام کامل به
اصول اسلامی و همکاری همه جانبه با همه نیروهای مبارز مسلمان و همه گروههای اصیل
اسلامی، در راه برقراری نظام عدل توحیدی و تکمیل پایههای «جمهوری اسلامی» خواهیم
کوشید و برای پیروزی کامل و واقعی، هر گونه توطئهای را علیه انقلاب اسلامی ایران
افشا و سرکوب خواهیم ساخت و با تمام نیرو، در راه سازندگی کشور، هر اقدام مثبتی را
ارج خواهیم نهاد و به یاری آن خواهیم شتافت. در این مسیر، تنها پشتیبان ما «خدا» و
نیروی «ایمان» است و یقین داریم که پیروزی نهایی از آن کسانی است که در راه حق گام
نهادهاند، چرا که این یک وعده الهی است و وعده الهی، هرگز تخلفپذیر نیست: «ان
تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.»
هیأت مؤسس حزب جمهوری اسلامی خلق
مسلمان ایران
***
مرامنامه
با استعانت از خدای بزرگ و به
امید همکاری و همفکری همه برادران و خواهران مسلمان در سراسر ایران و در راه ساختن
جامعهای توحیدی، جمهوری اسلامی، بنیادی نوین و نظامی متناسب به زمان، به حکم
مسؤولیت تاریخی و اسلامی که طبق دستور قرآن به عهده داریم «لله المشرق والمغرب،
وکذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهدا» علی الناس ویکون الرسول علیکم شهیدا»: شرق و
غرب جهان از آن خداست و این چنین شما را امتی در متن زمان قرار دادیم تا برای خلق
سرمشق باشید و پیامبر برای شما سرمشق باشد و با الهام از فرمان الهی که فتوای
محتوم تاریخ است: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی بغیروا ما بانفسهم»: خداوند وضع
هیچ ملتی را دگرگون نمیسازد، مگر آنکه خود را دگرگون سازند.
محتوای مرامنامه حزب برای ابد
باید مطابق ایدئولوژی اسلامی بماند و هیچ قدرتی حق ندارد روح اسلامی مرامنامه را
تغییر دهد. هیأت مؤسس این حق را برای ابد از خود و همه افراد دیگر سلب کرده و
اجتماع مسلمین چنین افرادی را که در این خیال باشند، کیفر قرار خواهد داد. برای
ایجاد دگرگونی همه جانبه در بنیادهای نظام فاسد سابق تأسیس «حزب جمهوری اسلامی خلق
مسلمان ایران» را با مرامنامه کلی زیر، اعلام میدارد:
۱- احیای حقوق اساسی
همه مردم ایران، با استقرار جمهوری اسلامی، حکومت عدل خدا بر مردم به دست مردم.
۲- نشر و ترویج اصول
اسلامی در همه زمینههای اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، به خاطر آگاهی هرچه
بیشتر خلق مسلمان ایران و در راه تحقق خودسازی انقلابی و پیریزی جامعه اسلامی.
۳- از بین بردن کامل
همه آثار شوم و میراثهای ننگین ناشی از نظام طاغوتی شاهنشاهی و نابودی تمام پدیدههای
استبدادی و برقراری آزادیهای فردی و اجتماعی، بیان و قلم، مطابق موازین اسلامی.
۴- پاکسازی اساسی و
بدون وقفه همه بنیادهای فاسد اداری و دولتی سابق و جایگزین ساختن بنیادهای استوار
خلقی و اسلامی.
۵- تبدیل قطعی و فوری
نظام اقتصادی، سرمایهداری فاسد ضد اسلامی وابسته به بیگانه و احیاء و اجرای کامل
اصول اقتصادی اسلامی، در همه زمینهها که تنها با تأمین استقلال اقتصادی، ایجاد
نظام صحیح مالی، بازرگانی، کشاورزی، صنعتی و غیره امکانپذیر است.
در این زمینه محو کامل هرگونه
آثار فقر و محرومیت (که به گفته امام علی(ع)، عمدتاً ناشی از استثمار انسان از
انسان است، «ما جاع فقیر الا بما متع به غنی» و تضمین ارزش کار و نفی هر نوع
سودپرستی نامشروع، اولویت ویژهای خواهد داشت.
۶- تغییر اساسی سیستم
آموزشی کشور و نفی مطلق هر نوع وابستگی فرهنگی غلط به غرب یا شرق، منهای بهرهمندی
از تجربیات سالم و سازنده دنیای امروز، با اجرای اصول آموزش و پرورش اسلامی و حفظ
ویژگیهای منطقهای و ملی، همگام با ریشهکن کردن بیسوادی در سراسر کشور. در این
زمینه همه نهادهای فاسد فرهنگ استعماری موجود و همه ریشههای فسادپروری که در
مؤسسات علمی و هنری کشور رخنه کرده است، باید نابود گردد.
۷- ایجاد ارتشی مجاهد،
مستقل، مؤمن که وظیفه آن دفاع از میهن ومنافع خلق مسلمان ایران باشد، بدون هیچگونه
وابستگی ارگانیک با غرب با شرق همگام و همپیمان ساختن آن با نیروهای رزمنده
مسلمان که با داشتن وظایف متعدد، در کل، فقط برای حفظ مرز و بوم ایران و مقابله با
هر نوع تجاوزی خواهند جنگید.
۸- عملی ساختن اصل
«نظارت عمومی» که به عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» یکی از اساسیترین اصول
اسلامی است، به موازات تشکیل «شوراها» با توجه به اصل «وشاورهم فی الامر» که برای
تداوم انقلاب اسلامی ایران یک ضرورت حیاتی است.
۹- تأمین همه امکانات
برای «حسن نظام جامعه» از راه برقراری «مرکز آمار، بررسی نیازها، ارزیابی امکانات»
و با استفاده از همه نیروهای انسانی کشور، با رعایت تقوا، تخصص و صلاحیت توأم با
مبارزه انقلابی با بیکاری، فساد، تنپروری و دیگر پدیدههای نظام فاسد اسلامی.
۱۰- از نقطه نظر سیاست
خارجی احترام متقابل نسبت به همه کشورهای دوست، حفظ استقلال کامل اقتصادی و سیاسی،
عدم تعهد در قبال غرب یا شرق، همکاری همهجانبه با کشورهای برادر با توجه به اصل
برادری جهانی اسلامی – انترناسیونالیسم اسلامی
– همگام با تأیید و یاری بیقید و
شرط همه خلقهای مستضعف جهان که در راه احقاق حق خود به نبردی نابرابر برخاستهاند:
«وما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والوالدان الذین
یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لذنک ولیاً واجعل لنا
من لدنک نصیراً»: چرا در راه خدا و آن گروه از مردان و زنان مستضعفی نمیجنگید که
میگویند خدایا ما را از این سرزمین ستمپیشگان رهایی بخش و از جانب خود برای ما
سرپرست و یاوری قرار بدهد.
هیأت مؤسس حزب جمهوری اسلامی خلق
مسلمان ایران
[6] - هیئت مؤسس حزب خلق مسلمان عبارت بودند از: ۱- سید غلامرضا سعیدی. ۲- سید صدرالدین بلاغی. ۳- امیر تیمور کلالی. ۴- شهاب فردوس. ۵- سید هادی خسروشاهی. ۶ – هاشم شبستری زاده. ۷- کریم انصاری. ۸ – اشرف مهاجر. ۹ – موسی شیخ زادگان. ۱۰ – رضا گلسرخی. البته اندکی بعد احمد
علیزاده(دبیرکل)،حسین منتظر حقیقی، و حسین بشارت نیز به این حزب پیوستند که از
آنها به عنوان هیئت موسس یاد می شد. موسسین با ارسال نامه ای به آیت الله
شریعتمداری خواهان تایید فعالیت خود شدند. ایشان در پاسخ نوشتند:«از این جهت تاسیس
حزب اسلامی به وسیله آقایان به نام حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران با
مرامنامه ارسالی مورد تایید کامل این جانب است و عضویت در آن حزب و سایر احزاب
اسلامی که زیر نظر جامعه روحانیت فعالیت دارند نه تنها بلامانع بلکه یک وظیفه
اسلامی و ملی است». بدین ترتیب آیت الله شریعتمداری به صورت ضمنی از فعالیت این
حزب طرفداری کردند و با توجه به مقلدین بی شمار ایشان به زودی فعالیت های این حزب
رونق گرفت. در ۲۲ اردیبهشت ۵۷ این حزب اعلام وجود کرد.
[7] - روزنامه اطلاعات-۲۰/۵/۱۳۵۸. خسروشاهی می نویسد «کنارهگیری
جمعی از بنیانگذاران حزب خلق مسلمان، اوضاع این حزب را آشفته کرد، ولی موجب انحلال
این حزب نشد چرا که این حزب به پشتوانه حمایت آیت الله شریعتمداری و نفوذی که در
منطقه آذربایجان داشت، توانست به فعالیتهای خود ادامه دهد. آیت الله شریعتمداری
در ارتباط با استعفای جمع مذکور اینگونه اظهار نظر میکرد که «... البته اگر
استعفای دسته جمعی هم داده باشند، در حزب تاثیری ندارد. برای اینکه این حزبی است
که ۲ تا ۳ میلیون عضو داد و آن اعضای فعال میتوانند رئیس جدید برای حزب اختیار
کنند.»(روزنامه اطلاعات-۲۳/۵/۱۳۵۸.)
[13] - شريعتمداري اعلاميه ای را خطاب به «حضرت آقايان علمای اعلام و حجج
شيراز، اصفهان و جهرم دامت افاضاتهُم» در مورخ ۲۰ محرم الحرام ۱۴۰۰ صادر کرد.
[14] - شریعتمداری در مصاحبه با روزنامه گاردین به صراحت از انتقادات
خود بر اصل ولایت فقیه سخن گفته است؛ نک: آذربایجان و جنبش طرفداران
شریعتمداری/۴۴-۵۵.
[15] - محمدعلی عدالتی، مخالفت سیاسی آذربایجان را با رژیم خمینی از
اسفند ۱۳۵۷ و با تأسیس حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان می داند؛ نک: خاطرات
عدالتی/۳۲.
واعتصموا بحبل الله جمیعاً و
لاتفرقوا
ملت مسلمان ایران
مردم قهرمان آذربایجان
برادران عزیز شهرستان قم
طبق اطلاعات واصله، قرار بوده است
که در تبریز و بعضی دیگر از شهرستانها تظاهراتی به عنوان پشتیبانی از ما راه
بیندازند. ولی با توجه به اینکه در چنین شرایط حساس و بحرانی که مملکت نیازمند به
آرامش و اتحاد کلمه میباشد، ممکن است این گونه تظاهرات توسط عناصر مزدور وابسته
به امپریالیسم مورد سوء استفاده بشود و منجر به حوادث نامطلوب و غیرقابل جبرانی
شود. بدین وسیله از عموم مردم متدین سراسر ایران میخواهیم که از هرگونه راهپیمائی
و تظاهرات خودداری نموده و اجازه ندهند که دشمنان اسلام از فرصت سوء استفاده کنند
والبته هر وقت ضروری شد، خود ما دستور تظاهرات و راهپیمائی را خواهیم داد.
۱۶ محرم الحرام ۱۴۰۰ هجری ـ قم
سید کاظم شریعتمداری
[19] - درسال ۱۳۵۸پس ازحمله حساب شده به منزل آيت...شريعتمداری در قم نا
آرامی ها درآذربايجان و اعتراض به اين عمل ناجوانمردانه شدت می گيرد. ازطرف حاکميت
نيرنگ ديگری به کار برده می شود، مهندس بازرگان، سيد احمد خمينی، رفسنجانی، مهدوی
کنی و سحابی برای مذاکره به حضور شريعتمداری می روند و آيت الله شريعتمداری پس
ازپايان اجلاس، اعلاميه ای درباره مثبت بودن نتيجه مذاکرات صادر می کند و پس ازآن
هم می گويد توافق هايی حاصل شد، انشا الله
مشکلات آذربايجان با اعزام هئيتی مرکب ازنمايندگان شورای انقلاب و نمايندگان ما حل
خواهد شد.» آيت... شريعتمداری يک بار ديگر تاکيد می کند که «آذربايجان جزو لاينفک
ايران است و هيچ مسئله ای غير از اين مطرح نيست» نک: آذربایجان و جنبش طرفداران
شریعتمداری/۹۹
[20] - نک: خاطرات محمدعلی عدالتی- اطلاعیه «نهضت آذربایجان برای رهایی
ایران»- ۲۱ دی ماه ۱۳۶۳ در ترکیه.
No comments:
Post a Comment