Total Pageviews

Monday, March 29, 2021

جوهر و تاریخ اندیشه مشروطیت و مشروطه پژوهی فریدون آدمیت (بمناسبت سیزدهمین سالگرد درگذشت) علی اصغر حقدار

در کیهان لندن:

دهم فروردین ماه 1387 خورشیدی، دکتر فریدون آدمیت مشروطه پژوه و تاریخ نگار اندیشه های مدرن در ایران به سن 88 سالگی درگذشت؛ حاصل عمر زنده یاد آدمیت، آشنایی با بنیان های فکری مدرنیته و مشروطیت در ایران است. اندیشه هایی که سده ای پیش از جنبش مشروطیت، از قانون، پارلمان، حقوق زنان، وطن پرستی، تجدد و ترقی می نوشتند و فرهنگ و ادبیات ایرانی را با مدرن اندیشی ارتباط می دادند؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقا خان کرمانی، میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی جزو مدرن اندیشان کلاسیک ایرانی بودند که بواسطه تألیفات و آثار مشروطه پژوهی دکتر فریدون آدمیت به چندین نسل از علاقه مندان و محققان ایرانی شناسانده شده اند. هم چنین تحلیل و ارزیابی اقدامات کنشگران مدرن ایرانی چون قائم مقام فراهانی، میرزا تقی خان امیرکبیر، میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا علی امین الدوله همراه با بازخوانی و تحلیل ایدئولوژی نهضت مشروطیت در دوره اول مجلس، با پیش زمینه های سیاسی- اجتماعی آن در ماجرای تنباکو و جنبش ضدرژی، از تحقیقاتی هستند که نخستین بار فریدون آدمیت با روش تاریخ نگاری مدرن، به فرهنگ سیاسی و تاریخی ایران گشوده است.

فریدون آدمیت متولد تهران به تاریخ 1299 است؛ وی بعد از طی مقدمات آموزشی در دارالفنون، کلاس پنجم را به سال 1318 به اتمام رسانده است. او همان زمان امتحان نهایی مدرسه متوسطه را پشت گذاشته و به دانشکده حقوق و علوم سیاسی راه یافت و در سال 1321 خورشیدی فارغ تحصیل شد. در سال 1319 فریدون آدمیت به استخدام وزارت امور خارجه درآمده و با سمت دبیر سفارت ایران در لندن، معاونت اداره امور حقوقی وزارت امور خارجه، عضویت در هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد، داور بین الملل در دیوان دائمی لاهه، سفارت کبرای ایران در لاهه و سفیر کبیر ایران در هلند، در مقامات اجرایی فعالیت داشت. فریدون آدمیت در سال 1344 خورشیدی با تقاضای بازنشسگی از کارهای اجرای کناره گرفت و تا آخر عمر به کار تحقیق و تألیف پرداخت.(فریدون آدمیت و تاریخ مدرنیته در عصر مشروطیت/12)

فریدون آدمیت در سیاست، مدافع لیبرال دموکراسی با مؤلفه های قانون گرایی، آزادی خواهی، برابری طلبی و سکولاریسم است و در تاریخ نگاری پیرو سبک انتقادی بود؛ آدمیت نظر و روش خود را در تبیین «تاریخ مدرنیته در عصر مشروطیت» قرار می دهد و «مشروطه پژوهی نوین» را با مباحث اصلی: الف) تاریخ بیداری در افکار و نشر عقاید سیاسی و مدنی جدید و ب) شرح رویدادهای انقلاب مشروطیت، در زمینه های تحقیقاتی و تألیفاتی خود ارائه می کند. دکتر فریدون آدمیت جهانی می اندیشید و ایرانی می نوشت؛ پاره ای از بنیادهای فکری و فرهنگی آدمیت در کتاب «تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم» او قرار دارد که کمتر خوانده شده است؛ وی در این کتاب، ریشه های فکری و اجتماعی دموکراسی خواهی در دنیای کهن را بررسی کرده و از ضرورت آزادی در تمدن بشری و اولویت آن برای ایران زمین در عصر حاضر می نویسد. بر این اساس، آدمیت به نقش حکومت در تاریخ مدنیت انسانی پرداخته و از «ابتنای آن بر آرای عمومی و منافع ملی» می نویسد: «نتیجه ای که از تجارب عملی حکومت اقوام و ملل گرفته شده این است که حکومت ها به هر شکل و صورتی که درآیند، اگر پایه آن ها بر آرای ملی بنا نشده باشد، به خودکامگی و استبداد رأی فردی و یا استبداد اقلیت محدود می رسد و استبداد هرگونه باشد، چه فردی و چه دسته جمعی به فساد می انجامد.»(فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت/1)

از نظر فریدون آدمیت «جوهر دموکراسی، آزادی و برابری است. آزادی به معنای نبود قید و مانعی که لازمه رشد شخصیت آدمی و نیک بختی اوست. مراد از برابری هم آن است که افراد در حقوق برابر باشند و در برابری بتوانند استعدادهای خود را پرورش و بیان کنند.» فریدون آدمیت در پیوند سیر تاریخی دموکراسی در تمدن بشری به زمانه آشنایی ایرانیان با تمدن غربی و مدرنیته پرداخته، با گزارش دیده ها و شنیده های نخسیتن مسافران ایرانی به دنیای مدرن، «بیداری افکار در ایران» را ثمره این آشنایی می داند؛ آشنایی که در شکل گیری جریان مدرن اندیشان عصر پیشامشروطه ادامه یافته است؛ فریدون آدمیت در سه گانه های «اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده»، «اندیشه های میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی» و «اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی» از نخستین مدرن اندیشان ایرانی می نویسد؛ بخشی از کتاب «فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت» هم که به بررسی و تحلیل اندیشه های میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی اختصاص دارد، اندیشه های مدرن عصر بیداری را به نهادهای مشروطیت در ایران پیوند می زند.

بخش دیگری از «مشروطه پژوهی فریدون آدمیت» به رخدادهای اجتماعی و سیاسی ایران عصر مشروطیت اختصاص دارد؛ دوره زمانی تقریبن پنجاه ساله دگرگونی های اجتماعی و سیاسی عصر پیشامشروطه از جنبش تنباکو(1269 خورشیدی) تا استبداد صغیر محمد علی شاه(1290 خورشیدی). پیش زمینه های این دوران را فریدون آدمیت با تحلیل شخصیت اجتماعی و سیاسی میرزا تقی خان امیرکبیر و میرزا حسین خان سپهسالار در کتاب های «امیرکبیر و ایران» و «اندیشه ترقی و حکومت قانون-عصر سپهسالار» بررسی کرده است. در کتاب «شورش بر امتیازنامه رژی» هم که تحلیلی از جنبش تنباکو است، آدمیت نخستین جنبش مدنی و اجتماعی نوین ایرانیان را در آغاز دوران معاصر ایران زمین به بحث گذاشت است. فریدون آدمیت در کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت»، از بنیادهای فرهنگی و اجتماعی نهادهای مشروطیت می نویسد و در کتاب «مجلس اول و بحران آزادی»، از نخستین پارلمان ایران زمین تحلیلی روشمند ارائه می کند. «فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران» به ارزیابی استقرار مشروطه در ایران و نقش سوسیال دموکرات ها و جایگاه محمد امین رسول زاده در آن دوران می پردازد.

بخشی دیگر از تحقیقات فریدون آدمیت به زمینه های دیپلماسی تاریخ معاصر ایران مربوط می شوند؛ این زمینه که بیش از کارهای دیگر آدمیت، مورد بی مهری محققان قرار گرفته است، در دو کتاب «جزایر بحرین: تحقیق در تاریخ دیپلماسی و حقوق بین الملل»(ترجمه فارسی: علیرضا پلاسید، نشر گستره، تهران، 1394) و «روابط دیپلماسی روسیه و ایران در سال های 1815-1830»( ترجمه فارسی: علیرضا پلاسید، نشر گستره، تهران، 1397) ارائه شده است.(هر دو نگاشته شده به انگلیسی و در مقاطع تحصیلی فریدون آدمیت در کارشناسی ارشد علوم سیاسی و دیپلماسی و دکترا هستند.)

دکتر فریدون آدمیت، آموخته های خویش از سیر تاریخی مدنیت بشری و پدیداری دموکراسی و اندیشه های آزادی خواهانه را در تحلیل روشمند و سنجش خردمندانه رویدادهای اجتماعی و سیاسی عصر مشروطیت و نهادهای مدرن در ایران به ثبت رسانده است؛ تحقیقات و تألیفات آدمیت «گشاینده مشروطه پژوهی نوین» بوده و وی تاریخ نگاری مدرن ایرانیان را که از میرزا آقاخان کرمانی و در گسست از وقایع نگاری سنتی شروع شده بود، به تحلیل اندیشه های مدرن و تبیین کنش های اجتماعی و سیاسی مدرن اندیشان ایرانی پیوند می زند. از نظر آدمیت «مفهوم تاریخ بیان وقایع تاریخی است بدان گونه که وقوع یافته اند؛ یعنی نه کم و نه بیش. شناخت وقایع و حوادث است به طریق تحلیل علل و عوامل آن ها، یعنی عللی که خصلت فاعلی دارند و عواملی که به درجات تاثیر داشته یا تعیین کننده بوده اند؛ و بالاخره تحلیل مجموع واقعیات و علل و عوامل است در تعقل تاریخی...»(آشفتگی در فکر تاریخی/1)

بنابراین آموزه، فریدون آدمیت، تاریخ نگاری را از «افسانه و مغالطه» دور ساخته و با تکیه بر «محرک فعال ذهن آدمی»، آن را از نشانه های «پدیده آزاد اندیشی و انتقادی عقلانی که کل فعالیت فکری انسان را فرا گرفته» می داند. آدمیت بدرستی شکل گیری تاریخ نگاری جدید را از توابع و لوازم برخورد ایران با تمدن مغرب زمین دانسته و با تحلیل عوامل و موجبات پدید آمدن گونه جدید تاریخ نگاری در ایران زمین، «پیشرو واقعی انتقاد سنت تاریخ نویسی» را میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی می داند.(انحطاط تاریخ نگاری در ایران/24)  نگرش سنجش گرانه فریدون آدمیت به تاریخ نگاری ایرانیان، عمده نقایص آن را در 1) توقف در واقعه یابی و کسری تحلیل تاریخ در آن ها، 2) نبود روش علمی نقد و مطالعه رشته های مختلف تاریخ، 3) عدم توجه به طبقه بندی منابع تاریخی و ارزشیابی آن ها، 4) وجود حکم های نسنجیده و قیاس های بی جا در حوادث و جریانات تاریخی، و5) بی اطلاعی از جامعه شناسی تاریخ و فلسفه تاریخ، می داند. چرا که «پایه تاریخ نویسی جدید را همان تحلیل و جامعه شناسی تاریخ و تفکر تاریخی تشکیل می دهد. پیشرفت آن منوط به تعلیم روش صحیح علمی مطالعه تاریخ و چگونگی بهره برداری از منابع تاریخی است...»

بخشی اساسی از پروژه تحقیقاتی و مشروطه پژوهی فریدون آدمیت، که مبتنی بر مدرن گرایی در تاریخ نگاری است، به تاریخ اندیشه ها اختصاص دارد؛ رشته ای که پیش از آدمیت سابقه ای در ایران نداشته و بعد از او به محدودیت نوشتاری و تحقیقاتی گرفتار است؛ آدمیت در توضیح تاریخ اندیشه و اندیشه شناسی تاریخی می نویسد: «مطالعه تاریخ فکر مانند هر کدام از شاخه های دیگر علم تاریخ فوت و فن و لم(تکنیک) خاص خود را دارد. اندیشه و اندیشه‌گر هر دو زاده اجتماع‌اند، اما اندیشمند شخصیت فردی هم دارد و بالاخره مغز اندیشه آفرین فرد است که فکر را می پروراند و تنها عامل مادی نیست که در آن مؤثر است. در پرورش منش آدمی غیر از جامعه، عوامل دیگری چون محیط خانوادگی، وضع زندگی، حالت روانی و هوش و استعداد شخصی او مؤثر هستند.»

از نظر آدمیت بر پایه این مسائل، مرحله دوم تاریخ نگاری اندیشه، نقد و تحلیل اندیشه هاست؛ زمینه های فرهنگ اجتماع، سرچشمه اندیشه ها و عناصر سازنده فکری دانایان و تحلیل ذهنی آن ها در سرگذشت زمان، مورخ اندیشه ها را به تحلیل تاثیر فکر در اذهان دیگران و در اجتماع می رساند. «تاریخ فکر حکایت از این دارد که چه بسیار بوده اند اندیشه های معتبر و بلندی که خریدار نداشته اند. گاه به کلی مهجور مانده، گاه افکار دیگری بر آن ها غالب آمده و گاه کوشش در ریشه کن کردن آن ها شده است...»(اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی/6)

مدرن اندیشی دکتر فریدون آدمیت در تاریخ نگاری و دموکراسی خواهی، با همه ضعف ها و انتقاداتی که بر آن وارد است، «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» را به موضوع تحقیقاتی او تبدیل می کند و آدمیت را در جایگاه سنجشگر روشمند اندیشه های «مدرن های کلاسیک ایرانی» و «کنش‌گران مدرن در سیاست ایران»، به حکایت گر «تاریخ مدرنیته در عصر مشروطیت» می کشاند.


Sunday, March 14, 2021

میرزا ابوالقاسم فراهانی «قائم مقام دوم» و طرحی نو در نظم سیاسی ایران/ علی اصغر حقدار- منتشر شده در نشریه ماهانه قلم یاران/ شماره 25/ مهرماه 1399

 

حکمرانی قاجاریه در میانه هرج و مرجی که با مرگ نادرشاه افشار و کشمکش های حاکمان محلی ایران ایجاد شده بود، سر برآورد؛ آقامحمد خان قاجار با جنگ های متمادی که با دیگر مدعیان حکومت داشت، سرانجام توانست سلسله ای متمرکز را در گستره ای از ایران مستقر سازد. حکومتی که قاجاریه به وجود آورد، حاصل سیستم اداری ایران باستان- نظام ریاست خان ایلیاتی و تحولاتی بود که کشورداری از سلجوقیان، ایلخانان[1] و صفویه گذرانده و در اقدامات نادرشاه به تثبیت رسیده بود.

در حکمرانی قاجاریه، نهاد وزارت[2] از جایگاه مهمی برخوردار بود و صدر اعظم همانند دوران ساسانیان[3]- سلجوقیان[4] و ایلخانان[5] تا عصر صفویه[6] در واقع مشاور و مجری تصمیمات شاه/خان قاجار بشمار می رفت. آقامحمد خان که در جریان تصرف شیراز از همکاری حاج ابراهیم کلانتر بهره گرفته بود،[7] نخستین صدر اعظمی قاجاریه را به او محول کرد و خود با نظارت و ریاست بر رفتار و عمل او، پایه قدرت را در اقتدار شخصی قرار داد.[8] سلوک آقامحمد خان به جانشین او- فتحعلی شاه و سپس به محمد شاه قاجار رسید و میرزا ابوالقاسم فراهانی- قائم مقام دوم- با همان طرز و زمینه تاریخی، به منصب صدر اعظمی رسید.

در زمانه ای که قائم مقام دوم، صدر اعظم ایران بود، گذشته از ادغام دو نظام کشورداری سنتی پیشین، که از فرهنگ سیاسی ایران باستان[9] و روش اجرایی ترکان[10] برمی آمد، عنصر تازه ای هم در سیاست ایران داخل شده بود؛ آشنایی با تمدن و فرهنگ جدید غربی که با تجارت و دیپلماسی نوین به فضای زیست ایران وارد و با جنگ ها و مداخلات تجاری- سیاسی روسیه و انگلیس آغاز شد، بیش از هر فضایی خود را در شیوه کشورداری و اقتصاد ایرانیان نشان داد.[11] ایجاد قنسول گری ها در پایتخت و شهرهای مهم ایران نظیر تبریز- بوشهر و..- دست دخالت گرانه ماموران خارجی را در اداره ایران باز کرد. از سوی دیگر وجود افرادی که خود را به یکی از کشورهای خارجی- روسیه و انگلیس- مطرح در سیاست ایران وابسته می کردند، راه را برای حضور فعال و تامین منافع خارجی هموار می کرد.

همان طور که اشاره شد، عده ای از نخبگان فرهنگی و مردان سیاسی ایران در دوره اولیه استقرار حاکمیت قاجاریه، با شیوه ایلیاتی اداره کشور و با شکست جنگی از روسیه، به اصلاح در برخی امور سیاسی- اقتصادی و اجتماعی متمایل شدند. عباس میرزا که از طریق کارگزاران غربی و گزارشات نخستین مسافران ایرانی، از پیشرفت های جدید آگاه شده بود، سعی در انتظام قشون و تنظیم روابط تازه ای در شیوه حکمرانی- مالیات و امنیت- نمود. اقدامات عباس میرزا بدون این که بازدهی عملی داشته باشد، با مرگ او و مقابله سنت گرایان از بین رفت. با این حال وجود روشن اندیشانی چون خانواده قائم مقام، ایده های نوگرایانه عباس میرزا به نسل های بعدی رسید.

تحول در سیستم سیاسی و ایجاد دولت منتظم، اولین ایده ای بود که قائم مقام فراهانی سودای برقراری آن را در سر داشت؛ همو با شناخت تحولات دنیای خود، ضرورت انتظام به امور کشورداری را وجه همت خود قرار داد و با برقراری منتظم دخل و خرج شاه و درباریان، به تنظیم امور محاسباتی در زمینه های مالیاتی- هزینه های دولتی و لشکری- مسایل تجاری و برآوردی از روابط اقتصادی با کشورهای خارجی پرداخت. در واقع دولت منتظم اولین ایده مدرنی بود که ایران عصر قاجار را به داخل تحولات فرهنگی- سیاسی- اقتصادی و تغییرات تمدنی کشاند و در نتیجه تاریخی و منطقی آن، مشروطیت استقرار یافته و قانون اساسی تدوین و مجلس شورای ملی تأسیس شد.[12]

قانون و وجود اصولی ضوابطه مند برای اداره کشور، رکن اصلی و پایه اساسی اقداماتی بود که میرزا ابوالقاسم فراهانی- قائم مقام دوم- در صدد انجام آن بود. او به درستی دریافته بود که بدون تدوین اصولی برای مسایل اجرایی، دولت و حکمرانی انتظامی نخواهد داشت و سرلوحه این اقدامات، تغییر کاربردی جایگاه شاه از حکومت به سلطنت است.[13] به تعبیر اعتمادالسلطنه «و چنان می خواست که سلطان به دلخواه خود نتواند فلان پست را بلند کند و فلان عزیز را نژند نماید.»[14] او که وقایع نگار دربار بود، به نکته ای اساسی هم در روحیات ایرانی و پذیرش خودکامگی از سوی آن ها اشاره کرده و بی پایگی تلاش های قائم مقام را در فرهنگ مستبد پرور و استبدادگرا یادآور می شود: «... بی خبر  از این که آب و گل ایرانیان و عادت ایشان سرشته ارادت پادشاه است و به این امید هستند که اختیار و اقتدار سلطانی اگر نباشد اکثر از بیچارگان باید همیشه از منصب و عزت و نعمت محروم باشند و همواره یک سلسله مشغول ریاست باشند و ظل الله باید مثل ذی طل خود بعضی تفضلات و احساناتش لابشرط باشد که گاهی ذلیلی را عزیز کند و فقیری را غنی سازد تا همه به این امید به درگاه او شتابند و بر جای ریاست خدمت کنند و برای این کار همیشه سلطان را باید اختیار و اقتدار کلی باشد که وزرا سد فیض و قطع امید مردم را ننمایند و مرحوم قائم مقام بر خلاف این عقیده بود.»[15]

قائم مقام در حالی که به این مسایل توجه داشت، از دخالت های قنسول های خارجی در دربار و تاثیراتی که مستقیم و یا غیر مستقیم توسط عوامل خود بر شاه قاجار داشتند، غافل نبود. او نقش تجارت را هم در بازی سیاسی و تصمیمات اجرایی، اساسی می دانست و چگونگی برخورد با آن را از عوامل دخیل در ماندگاری یا انهدام ایران و ایرانی می شمرد؛ قائم مقام می نویسد: «تجارت وسیله نابودی تدریجی این مملکت فقیر ناتوان می شود و عاقبتش این است که بین دو شیر قوی پنجه که چنگال خود را در کالبد آن فرو برده اند، تقسیم خواهد شد... ایران به عنوان ملت واحدی در زیر دندان یک شیر جان به سلامت نمی برد چه رسد به این که دو شیر در میان باشند، ایران تاب آن ها را نخواهد آورد و تردید نیست که تحت استیلای قدرت آن دو از پا درمی آید و جان خواهد داد.»[16]

قائم مقام دوم که در ماجرای انعقاد قرارداد ترکمنچای[17] حاضر و با روحیه سلطه طلبانه روسیه- و انگلیس- آشنا بود، می دانست که اصلاح روش های کشورداری و انتظام امور اجرایی در پیوند تنگاتنگ با مسایل دیپلماتیک و امور تجارت خارجی قرار دارد که در دنیای نوین آمیخته با مالیه و صنعت است. فکر و اجرای این ایده های نو، همان چیزی است که وی از آن به «چیدن بساط کهنه» و «انداختن طرح نو» تعبیر می کرد.[18]

***

«میرزا ابوالقاسم قائم‌ مقام فراهانی»‌، معروف به «قائم‌مقام ثانی»، از سیاست‌مداران و صاحب منصبان، اهل هنر و ادبیات در نیمه اول قرن سیزدهم هجری ایران بود. او فرزند «میرزا عیسی» معروف به «سیدالوزراء» و «قائم‌مقام اول» از اهالی «هزاوه» فراهان از توابع اراک، وزیر ایالت آذربایجان بود، و مادرش دختر میرزامحمد حسین فراهانی بود.[19]

 

او دوران کودکی را زیر نظر پدر دانش‌مند خود تربیت یافت و در آغاز جوانی علوم متداوله را آموخت. خاندان وی اهل علم و ادب بود و تنی چند از اجداد او صاحب نام و به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. جد وی به نام «میرزا حسین» متخلص به «وفا» در ۱۱۸۰هجری قمری وارد خدمت زندیه شد. میرزا حسین دو برادر به نام‌های محمد‌حسن و میرزا علی داشت. وی به ترتیب در زمان حکومت صادق خان زند، جعفر خان زند و لطف‌علی خان زند مقام وزارت داشت و پس از انقراض سلسله زندیه به دست آقا محمد‌خان قاجار، به خدمت در دست‌گاه قاجارها هم شد.

 

 

به امر فتح‌علی شاه در سال ۱۲۱۳هجری قمری میرزا عیسی با تمام امتیازات به جانشینی پدر نایل آمد و لقب «سیدالوزرا» و «قائم‌مقام» یافت. فتح‌علی شاه، عباس میرزا فرزند ارشدش را در سن ۱۱ سالگی به ولایت‌عهدی و نیابت سلطنت انتخاب و او را به وزارت میرزا عیسی قائم مقام و سپه‌سالاری نظام‌الدوله راهی آذربایجان کرد. چندی از این انتخاب نگذشته بود که در اثر درایت و کاردانی میرزا عیسی، اوضاع آذربایجان و مناطق خوی و سلماس نظم و انظباط خاصی پیدا کرد که موجب رضایت‌مندی فتح‌علی شاه قرار گرفت.

میرزا عیسی در سال ۱۲۲۴هجری قمری این سمت را نخست به پسر خود میرزا حسن واگذار کرد و پس از فوت او در سال ۱۲۲۶ هجری قمری، پسر دیگر خود میرزا ابوالقاسم، که در تهران نایب وی بود و امور مربوط به نیابت سلطنت و پیش‌کاری ایالت آذربایجان را انجام می‌داد، را از تهران خواسته به وزارت نایب‌السلطنه بر قرار کرد. وی در سال ۱۲۳۸هجری قمری به لقب قائم‌مقام مفتخر شد.

میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام تا دو سال بعد از فوت پدرش، در خدمت عباس‌میرزا با جدیت به کار اشتغال داشت و در این مدت، با درایت و کاردانی خود در خدمت نایب‌السلطنه انجام وظیفه می‌کرد. اما دشمنان وی بی‌کار ننشسته و مشغول توطئه علیه او بودند که در صدر آن‌ها انگلیسی‌ها قرار داشتند، و توانستند با توطئه سیاسی و به اتهام دوستی با روس‌ها، وی را از کار بر کنار و راهی تهران کنند.[20]

وی در این مدت بر کناری که دو سال طول کشید، مشغول کارهای ادبی هم شد، تا این‌که در سال ۱۲۴۱هجری قمری به هنگامی که قائم‌مقام در مشهد به‌سر می‌برد، فتح‌علی شاه به علت وخامت اوضاع آذربایجان پیش‌خدمت خاصه خود، «فرخ‌خان کاشی» را به عذر‌خواهی از قائم‌مقام و تقاضای اغماض از گذشته به مشهد فرستاد و او را دوباره به تهران دعوت کرد و با اعطای سمت‌های قبلی، به ایالت آذربایجان روانه کرد.

این دوران مصادف بود با تحریک انگلیسی‌ها و عوامل آن‌ها جهت شروع دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه که قائم‌مقام و عباس‌میرزا مخالف شروع این جنگ‌ها بودند. وی به‌خاطر توطئه انگلیسی‌ها بعد از مدتی دوباره به مشهد تبعید شد، اما با وخیم شدن اوضاع آذربایجان، شاه دوباره قائم مقام را به خدمت طلبید و با دادن نوشته‌ای به وی، او را روانه آذربایجان کرد که نتیجه آن انعقاد «معاهده ترکمانچای» بود. او در این زمان، تمام وقت در خدمت نایب‌السلطنه عباس‌میرزا بود تا این‌که او از دنیا رفت و قائم مقام، وزیر پسر وی، محمد میرزا شد.

اگرچه صدارت قائم‌مقام بعد از جلوس محمد‌شاه به تخت سلطنت آغاز می شود، اما وی عملا از هنگام فوت عباس‌میرزا نایب‌السلطنه و انتخاب محمد میرزا به ولایت‌عهدی، به رتق و فتق امور او مشغول بوده است.

در هنگام مرگ فتح‌علی شاه، محمد ‌میرزا به همراه قائم‌مقام در هرات بودند که با خبر مرگ شاه به مشهد، عقب‌نشینی و به تهران می‌آیند و با پشت‌کار، قائم‌مقام می‌تواند محمد ‌میرزا را به تخت پادشاهی بنشاند. محمد‌شاه نیز به پاس این خدمت ارزش‌مند، مقام صدراعظمی را به قائم‌مقام اعطا کرد. اما وی بعد از انتخاب صدراعظمی، کماکان عنوان قائم‌مقامی خود را حفظ کرد.

محمد‌شاه و قائم‌مقام در رمضان سال ۱۲۵۰هجری قمری از تبریز به تهران حرکت کردند. او برای تحکیم پایه‌های قدرت محمد‌ شاه، زحمات فراوانی متحمل شد و خود را با اکثر مردم دشمن ساخت تا راه برای سلطنت محمد‌شاه، هموار شد. اما این اقدامات وی سرانجام، قاتل جان او شد. و سرانجام شاه ضعیف‌المزاج قاجار ارزش این وزیر دانشمند را ندانست و عاقبت تحت تاثیر حاسدان و مخصوصن فتـنه‌انگیزی‌های بیگانگان، بر وی بدگمان شد.

***

میرزا ابوالقاسم قائم‌ مقام‌ فراهاني‌ يكي‌ از باتجربه‌ترين‌ درباريان‌ دوره‌‌ ولايتعهدي‌ عباس‌ ميرزا و پادشاهي‌ محمد شاه‌ بود كه‌ با شناخت‌ از شرايط‌ جديد دنيا، به‌ صدارت‌ عظماي‌ ايران‌ در زمان‌ پادشاهي‌ محمد شاه‌ رسيد.   او مراحل‌ ترقي‌ خود را در مقامات‌ اجرايي‌ از دستگاه‌ وليعهدي‌ عباس‌ ميرزا با سمت‌ نايب‌ مناب‌ و پيشكاري‌ آغاز كرد. قائم‌ مقام‌ با درگذشت‌ فتحعلي‌ شاه‌ قاجار در سال‌ ۱۲۵۰ با پادشاهي‌ محمد شاه‌، به‌ صدرات‌ او منصوب‌ و خدمات‌ ارزنده‌اي‌ به‌ كشور و دولت‌ انجام‌ داد؛[21]  او در اين‌ زمان‌ با تجربه‌اي‌ كه‌ از رويدادهاي‌ زمان‌هاي‌ گذشته‌ آموخته‌ بود و از وقوع‌ مسائلي‌ چون‌ قراردادهاي‌ تركمنچاي‌ و ارز‌روم‌ كسب‌ كرده‌ بود، شيوه‌‌ كشورداري‌ را به‌ راه‌هاي‌ تازه‌ هدايت‌ نمود و تا جایی که توانست شکل تازه ای براي‌ دستگاه‌ اجرایی حكومت‌ قاجاريه‌ به‌ ارمغان‌ آورد. قائم‌ مقام‌ را گذشته‌ از مقام‌ سياسي‌ و ديپلماتيك‌اش‌، به‌ نوشته‌هاي‌ نثري‌ و نظمي‌ مي‌شناسيم‌ كه‌ سبك‌ جديدي‌ در ادبيات‌ فارسي‌ پديد آورد و در انشاي‌ اديبانه‌ نيز بر نوشته‌هايش‌ ارج‌ مي‌نهيم‌.

همان طور که اشاره شد، قائم‌ مقام‌ در ميان‌ اقدامات‌ سازنده‌‌ خود، به‌ ايجاد نظم‌ و ترتيب‌ در دربار و تعيين‌ جايگاه‌ هر كدام‌ از درباريان‌ و تنظيم‌ امور مالي‌ دربار پرداخت‌؛ درباريان‌ كه‌ در مقابل‌ اقدامات‌ محدود كننده‌‌ قائم‌ مقام‌ سرگردان‌ مانده‌ بودند، در توطئه‌اي‌ كمر به‌ قتل‌ او بسته‌ و در حصر باغ‌ شاهي‌ او را خفه‌ كردند. مقدمات‌ بدبين‌ كردن‌ شاه‌ به‌ قائم‌ مقام‌ در الف‌) محدود ساختن‌ حقوق درباريان‌ و شخص‌ شاه‌ و ب‌) عزل‌ رئيس‌ قراولان‌ دربار و نصب‌ يكي‌ از دوستانش‌ به‌ آن‌ سمت‌ از سوي‌ قائم‌ مقام‌ بود. در پي‌ اين‌ اقدامات‌ مخالفان‌ به‌ توطئه‌ چيني‌ عليه‌ او پرداخته‌ و نظر شاه‌ از او برگشت‌. اعتمادالسلطنه در صدرالتواریخ می نویسد: «عمده معایب کار او که او را به بلیت رسانید کثرت فضل و دانایی و شدت سوار بود. چون در کمالات و تدبیرات افراط کرده بود و سزاوار هرگونه برتری هم داشت لهذا خودبینی را به جایی رسانید که خود را خداوند مردم می شناخت... از التفات سلطان اطمینان کلی داشت و مغرور بود که با این همه خدمات و نفی دشمنان ملک هرگز مرا به این تقصیرات و جسارت ها به سیاست نمی رسانند.»[22]

***

قائم‌مقام نثر فارسی را که درآن زمان پر از مبالغه و تملق و عبارت‌پردازی‌های عربی مسجع، پیچیده و دور از ذهن بود و روز‌به‌روز در فرمان‌ها و مراسلات رو به انحطاط می‌رفت، به نثر فصیح و روان برگردانید و پس از او بسیاری از منشیان دوره قاجار سبک او را تقلید کرده و به روش او به نگارش پرداختند. او در شعر نیز استعداد شگفت‌آور داشت اما اثر جاویدان او منشات اوست.[23]

 

قائم‌مقام فراهانی هم‌چنین از خوش‌نویسان صاحب‌نام و تاثیرگذاران در روند خط فارسی است. او در خط شکسته نستعلیق که در آن زمان به مانند نثرفارسی پیچیده و درهم بود، به شیوه خود اصلاحاتی کرد که دیگران از وی پیروی کردند. با این که خوش‌نویسی قائم مقام به حد استادان طراز اول این هنر نیست، اما کار او از این نظر مهم است که اصول خط شکسته را به نستعلیق نزدیک‌تر کرد و با ابداع اصولی جدید خدمتی شایسته به خط‌نویسی امروزی ایرانیان کرد. میرزا سلمان فراهانی ملقب به بیان‌السلطنه بیش از دیگران شیوه قا‌ئم‌مقام را استادانه نوشته است.

***

سرانجام با طرح‌ نقشه‌اي‌ از سوي‌ مخالفان‌، قائم‌ مقام‌ رور يكشنبه‌ ۲۴ صفر ۱۲۵۱/۲۱ ژوئن‌ ۱۸۳۵م‌ هنگام‌ غروب‌ به‌ دستور محمد شاه‌ به‌ باغ‌ نگارستان‌ احضار شد.[24] قائم‌ مقام‌ كه‌ در باغ‌ لاله‌زار نزديك‌ به‌ باغ‌ نگارستان‌ قرار داشت‌، بعد از دريافت‌ دستور، اسبي‌ طلبيده‌ و به‌ سوي‌ كاخ‌ روانه‌ شد.

در اين‌ موقع‌ كربلائي‌ قربان‌ ـ پدر امير كبير ـ كه‌ آشپز و دربان‌ قائم‌ مقام‌ بود، پيش‌ او آمده‌ و اظهار داشت‌: آقا كجا مي‌روي‌؟

قائم‌ مقام‌ پاسخ‌ داد: شاه‌ احضارم‌ كرده‌اند. مگر چه‌ خبر است‌؟

كربلائي‌ قربان‌ گفت‌: ديشب‌ خواب‌ ديدم‌ براي‌ شما اتفاقي‌ رو مي‌دهد.

قائم‌ مقام‌ ـ با خنده‌ ـ گفت‌: زود برمي‌ گردم‌.

قائم‌ مقام‌ بعد از ورود به‌ باغ‌ پرسيد: شاه‌ كجا تشريف‌ دارند؟

مأمورين‌ اظهار داشتند: در عمارت‌ سردر.

قائم‌ مقام‌ عمارت‌ سردر را بالا رفت‌، اما شاه‌ را آنجا نيافت‌. خطاب‌ به‌ مأمورين‌ از شاه‌ سؤال‌ كرد؛ جواب‌ دادند: اعليحضرت‌ پائين‌ تشريف‌ برده‌اند و دستور داده‌اند شما اينجا تشريف‌ داشته‌ باشيد تا اطلاع‌ داده‌ شود شما را احضار كنند. در اين‌ موقع‌ قائم‌ مقام‌ نماز مغرب‌ و عشا را خوانده‌، بعد از تمام‌ شدن‌ نماز، خطاب‌ به‌ مأمورين‌ حاضر در اطرافش‌ گفت‌: اگر شاه‌ فرمايشي‌ ندارند، به‌ منزل‌ بروم‌.

مأمورين‌ محافظ‌ گفتند: شاه‌ فرموده‌اند كار لازم‌ با شما دارند، از باغ‌ خارج‌ نشويد.

قائم‌ مقام‌ قدري‌ استراحت‌ كرده‌ و به‌ خواب‌ رفت‌ و دو ساعت‌ از غروب‌ گذشته‌ بيدار شد و باز پرسيد: اگر شاه‌ تشريف‌ آورده‌اند، خدمتشان‌ برسم‌.

باز مأموران‌ او را دعوت‌ به‌ صبر و انتظار كردند. قائم‌ مقام‌ با شنيدن‌ اين‌ جوابها، فهميد كه‌ توطئه‌اي‌ در كار است‌ و او زنده‌ از اين‌ كاخ‌ بيرون‌ نخواهد آمد. در اين‌ مدت‌ بعضي‌ از مأموران‌، حتي‌ قلمدان‌ او را از دسترسش‌ خارج‌ ساختند كه‌ مبادا نامه‌اي‌ به‌ محمد شاه‌ نوشته‌ و او را از تصميم‌ خود منصرف‌ سازد. اعتمادالسلطنه می نویسد «شاهنشاه غازی فرمودند که اول قلم و قرطاس را از دست او بگیرند و اگر خواهد عریضه ای به من بنویسد، نگذارید که سحری در بیان و اعجازی در بیان اوست که اگر خط او را ببینم باز فریفته عبارات او شوم و او را رها کنم.»[25]

قائم‌ مقام‌ پنج‌ روز در عمارت‌ سردر نگارستان‌ تحت‌ نظر بود و در اتاقي‌ كه‌ به‌ سر مي‌برد، اين‌ شعر را با ناخن‌ خود بر ديوار نوشت‌:

روزگار است‌ آنكه‌ گه‌ عزت‌ دهد گه‌ خوار دارد

چرخ‌ بازيگر از اين‌ بازيچه‌ها بسيار دارد

 

 

شب‌ آخر صفر، قائم‌ مقام‌ را به‌ عنوان‌ اينكه‌ محمد شاه‌ احضارش‌ كرده‌، از بالا خانه‌ سردر به‌ عمارت‌ حوضخانه‌ كه‌ در وسط‌ باغ‌ نگارستان‌ واقع‌ بود، بردند و وقتي‌ كه‌ وي‌ را از دالان‌ حوضخانه‌ كه‌ جاي‌ تاريكي‌ بود، عبور مي‌دادند ـ اسمعليخان‌ قراچه‌داغي‌ سرهنگ‌ فراشخانه‌ و مير غضب‌ باشي‌ ـ با عده‌اي‌ ديگر از افراد تحت‌ فرمانش‌ بر سر قائم‌ مقام‌ ريخته‌، دستمالي‌ در گلويش‌ فرو كردند تا خفه‌ شود و خوني‌ از وي‌ بر زمين‌ نريزد. چرا كه‌ محمد شاه‌ در زمان‌ حيات‌ عباس‌ ميرزا در حرم‌ حضرت‌ رضا، قسم‌ ياد كرده‌ بود كه‌ خون‌ قائم‌ مقام‌ را نريزد.

فاطمه قاضییها در دست خطی از محمد شاه قاجار، خشنودی او را از قتل میرزا ابوالقاسم قائم مقام منتشر کرده است؛ شاه در این نامه می نویسد: « هو- بی بی قزی جان من،حاجی حیدر علی خان آمد، کاغذی که نوشته بودی، دیدم ،بسیار خوشحال شدم. الحمدلله که سلامت هستید.

در خصوص آمدنت به طهران نوشته بودی، البته آن جان عزیز باید اینجا باشد، اما امروزها هیچکس در طهران بند نمی شود و با گرما همۀ مردم در ییلاقها سر کوهها هستند. ان شاءالله وقتی که هنگام آمدن باشد، البته خواهید آمد.

بجهت طی شدن جناب قائم مقام، شکر گزاری کرده بودی، الحمدلله که چنین شد، عجب نفس خبیثی بود، کُلِ مردم شاکرند. الحمدلله احوال ناصرالدین، سلامت است.صد تومان تخفیف هر ساله که برای کهنامیه  خواستید، همان ساعت، فرمان تخفیف هر ساله صادر شد، فرستادم. ۲۲ ربیع الاول[۱۲۵۱ ] از لواسان تحریر شد.»[26]

 

 

جسد قائم‌ مقام‌ را بعد از خفه‌ كردن‌، در گليمي‌ پيچيده‌ و شبانه‌ براي‌ دفن‌ به‌ صحن‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ حمل‌ كردند و در جنب‌ مقبره‌ مرحوم‌ شيخ‌ ابوالفتح‌ رازي‌ به‌ خاك‌ سپردند. محل‌ قبر قائم‌ مقام‌ تا سال‌ ۱۲۸۷ مخفي‌ بود و كسي‌ جز متولي‌ امامزاده‌ از آن‌ خبري‌ نداشت‌، تا اينكه‌ در اين‌ سال‌ با اجازه‌ي‌ ناصرالدين‌ شاه‌، قبر قائم‌ مقام‌ توسط‌ پسر او ـ ميرزا علي‌ ـ معين‌ و تعمير شده‌ و با نصب‌ سنگ‌ قبري‌ حاوي‌ شعري‌ در ماده‌ وفات‌ او علني‌ شد:

طبع‌ كوثرزاي‌ گفت‌ و كلك‌ طوبي‌فر نوشت‌

صدر مينو ديده‌ قد راز مقدم‌ قائم‌ مقام‌ ۱۲۵۱

با كشته‌ شدن‌ ميرزا ابوالقاسم‌ قائم‌ مقام‌ فراهاني‌، ايران‌ دوره‌ قاجاريه‌ يكي‌ از كاردان‌ترين‌ و با تجربه‌ترين‌ صدر اعظم هاي‌ خود را از دست‌ داد و به‌ اين‌ ترتيب‌ راه‌ براي‌ رسيدن‌ افراد بي‌لياقت‌ و وابسته‌ به‌ قدرت‌هاي‌ خارجي‌ در اركان‌ حكومتي‌ باز شد.

گزیده منابع پژوهشی

- چند مقاله تاریخی: سرنوشت قائم مقام، فریدون آدمیت، به اهتمام علی اصغر حقدار، نشر چشمه، تهران، ۱۳۸۸.

- روضه الصفای ناصری، جلد دهم: در سلطنت محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار، رضاقلی خان هدایت، به کوشش جمشید کیانفر، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۸۰.

- صدرالتواریخ، اعتمادالسلطنه، به کوشش محمد مشیری، انتشارات وحید، تهران، ۱۳۴۹.

- کنفرانس یحیی دولت آبادی راجع به شرح احوال میرزا ابوالقاسم قائم مقام، نشر فرج الله ذکی الکردی، قاهره، ۱۳۱۰.

- قائم مقام در آیینه زمان، بهرام فلسفی، کتاب آفرین، تهران، ۱۳۷۳.

- قائم مقام در جهان ادب و سیاست، باقر قائم مقامی، شرکت چاپ کتاب، تهران، ۱۳۲۰.

- قائم مقام نامه، به کوشش رسول دریاگشت، بنیاد موقوفات محمود افشار، تهران، ۱۳۷۷.

- قطعاتی از تاریخ معاصر ایران( ظهور قاجاریه تا سقوط پهلوی)، علی اصغر حقدار، باشگاه ادبیات، ۱۳۹۶.

- مدرنیزاسیون آذربایجان در عصر عباس میرزا، در: تبریز در دوره معاصر- هویت، اقتصاد و تاریخ(چهار مقاله)، علی اصغر حقدار، نشر باشگاه ادبیات، استانبول، ۱۳۹۹.

- مقالات تاریخی، فریدون آدمیت، انتشارات دماوند، تهران، ۱۳۵۲.

- منشآت قائم مقام، میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، به کوشش سید بدرالدین یغمایی، انتشارات شرق، تهران، ۱۳۷۳.

- نامه های پراکنده: بخش یکم، میرزا ابوالقاسم قائم مقام، به کوشش جهانگیر قائم مقامی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۷.

- نامه های پراکنده: بخش دوم، میرزا ابوالقاسم قائم مقام، به کوشش جهانگیر قائم مقامی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۹.

- نامه های سیاسی و تاریخی سیدالوزراء قائم مقام فراهانی، به کوشش جهانگیر قائم مقامی، انتشارات دانشگاه ملی ایران، تهران، ۱۳۵۸.

 



[1] - نک: تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران، آن لمبتن، ترجمه یعقوب آژند، نشر نی، تهران، ۱۳۸۶.

[2] - برای آشنایی با جایگاه وزارت در تاریخ سیاسی ایران، نک: دستورالوزراء، حمدالله مستوفی، با تصحیح و مقدمه سعید نفیسی، کتابفروشی اقبال، تهران، ۱۳۱۷؛ آثارالوزراء، سیف الدین حاجی بن نظام عقیلی، تصحیح و تعلیق میر جلال الدین حسینی ارموی(محدث)، نشر دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۳۷.

[3] - نک: ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستین سن، ترجمه رشید یاسمی، نشر صدای معاصر، تهران، ۱۳۸۵.

[4] - نک: سلجوقیان، عثمان توران، ترجمه پرویز زارع شاهمرسی، نشر اختر، تبریز، ۱۳۹۵؛ امپراتوری سلجوقی- تاریخ، فرهنگ و سیاست، علی اصغر حقدار، باشگاه ادبیات، ۱۳۹۹.

[5] - نک: تاریخ مغول در ایران، برتولد اشپولر، ترجمه محمود میرآفتاب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران،۱۳۵۱؛ دین و دولت در ایران عهد مغول، شیرین بیانی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۷.

[6] - نک: ایران در بحران- زوال صفویه و سقوط اصفهان، رودی متی، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز، تهران، ۱۳۹۷؛ ایران عصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز، تهران، ۱۳۸۹.

[7] - نک: حاج ابراهیم خان کلانتر- به انضمام اسناد منتشر نشده ای از جنگهای انگلستان در افغانستان و هند، سیاوش دانش، نشر جاده ابریشم، تهران، ۱۳۷۷؛ حاج ابراهیم خان کلانتر(اعتمادالدوله)، سیاوش دانش، نشر آناهیتا، تهران، ۱۳۷۱.

[8]- نک: قاجاریه، مشروطیت و سرآغازهای مدرنیت در ایران، علی اصغر حقدار، باشگاه ادبیات، ۱۳۹۹.

[9] - نک: تاریخ سیاسی هخامنشی، محمد ع. داندامایف، ترجمه فرید جواهر کلام، نشر فرزان روز، تهران، ۱۳۸۹.

[10] - نک: تاریخ توران(ترکان قدیم)، لئو نیکلایوویچ گومیلف، ترجمه پرویز زارع شاهمرسی، نشر اختر، تبریز، ۱۳۹۶.

[11] - نک: تکوین سرمایه داری در ایران(۱۷۹۶- ۱۹۰۵)، محمدرضا فشاهی، انتشارات گوتنبرگ، تهران، ۱۳۶۰.

[12] - نک: مجلس اول و نهادهای مشروطیت، علی اصغر حقدار، نشر مهرنامک، تهران، ۱۳۸۳.

[13] - اعتمادالسلطنه می نویسد:«آقایی و احترام و تاج و تخت و ضرب سکه را خاص سلطنت کرده ولی نصب و عزل و قطع و فصل کار و اجرای امور دولت و دادن و گرفتن مواجب را می خواست منحصر به تصویب خود نماید و مجلس وزارت صورت دهد.» نک: صدرالتواریخ/۱۳۷.

[14] - صدرالتواریخ/۱۳۶.

[15] - صدرالتواریخ/۱۳۷.

[16] - به نقل از: سرنوشت قائم مقام، در: چند مقاله تاریخی/۵۵.

[17] - نک: اسنادی از روند اجرای معاهده ترکمان چای(۱۲۴۵-۱۲۵۰ه.ق)، به کوشش فاطمه قاضیها، نشر سازمان اسناد و کتابخانه ملی، تهران، ۱۳۹۱.

[18] - نک: منشآت/۱۱۱.

[19] - قطعاتی از تاریخ معاصر ایران/۲۹.

[20] - فریدون آدمیت می نویسد: «قائم مقام شخصیتی بسیار قوی داشت. در استدلال سیاسی و نکته سنجی و حاضر جوابی فوق العاده توانا بود. دفاع او از منافع و حقوق ملت ایران سیمای مرد وطن پرستی را نشان می دهد که در برابر زد و بندهای سیاسی همسایگان سخت ایستادگی می کرد. نتیجه منطقی که از گفتار و رفتار او می گیریم این که اتهام وزیر مختار انگلیس مبنی بر سازش قائم مقام با روس و یا روس مآبی او بکلی باطل است. جهت افکار او ایرانی بود.»(مقالات تاریخی/۱۷)

[21] - صدرالتواريخ‌، ص‌ ۱۱۷؛ تاريخ‌ رجال‌ ايران‌، ج‌۱، ص‌ ۶۰؛ القاب‌ رجال‌ دورة‌ قاجاريه‌، ص‌ ۱۲۲؛ براي‌ چهره‌‌ قائم‌ مقام‌، نك‌: عكس‌ مجسمه‌ قائم‌ مقام‌ اهدائي‌ به‌ دانشگاه‌ تهران‌ بمناسبت‌ برگزاري‌ دويستمين‌ سال‌ تولد او، در: نامه‌هاي‌ سياسي‌ و تاريخي‌ سيدالوزراء قائم‌ مقام‌ فراهاني‌.

[22] - به نقل از: سرنوشت قائم مقام، در: چند مقاله تاریخی/۶۲.

[23] - مجموعه «رسایل و منشات قائم‌مقام»، که حاوی چند رساله و نامه‌های دوستانه و عهد‌نامه‌ها و وقف‌نامه‌ها است و محمود‌خان مـلک‌الشعرا مقدمه‌ای بر آن نوشته، به اهـتمام شاه‌زاده فرهاد‌میرزا در سال هزار و دویست و هشتاد هجری قمری در تهران چاپ شده ‌است.

[24] - نک: ناسخ‌التواريخ‌، ج‌۲، ص‌ ۶۴۸؛ تاريخ‌ منتظم‌ ناصري‌، ج‌۳، ص‌ ۱۶۳۲؛ روضة‌الصفاي‌ ناصري‌، ج‌ ۱۵، ص‌ ۸۱۶۷؛ حقايق‌الاخبار ناصري‌، ص‌ ۲۵؛ خاطرات‌ سياسي‌ ميرزا علي‌ خان‌ امين‌الدوله‌، ص‌ ۷؛ ايران‌ در دورة‌ سلطنت‌ قاجار، ص‌ ۱۲۹؛ تاريخ‌ سياسي‌ و ديپلوماسي‌ ايران‌، ج‌۲، ص‌ ۳۳.

[25] - صدرالتواریخ/۱۳۸.

[26] - منبع سند: سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، آرشیو اسناد، اسناد بیوتات» نک: http://ghaziha.kateban.com/post/2853